نمی‌توانم ایدۀ داستانی‌ام را گسترش بدهم!

صحبت ما دربارۀ خلق نوشتاری است که دغدغه‌مند است؛ یعنی در حوزۀ سرگرمی قرار نمی‌گیرد. از نوعی از نوشته حرف می‌زنیم که مؤلفش تعهد و باری بر دوش دارد که می‌خواهد آن را لابه‌لای داستان پنهان کند، چون شربت تلخی است! همۀ آموزه‌های بشری شربت تلخ‌اند و بشر اساساً نصیحت‌گریز است. پس لابه‌لای این کیک خوشمزۀ هنر قایمش می‌کند و به خورد دیگران می‌دهد. به واسطۀ آن تعهد، تِمی به نظر نویسنده می‌رسد؛ تمی که می‌تواند در یک کلمه خلاصه شود؛ مثلاً تم خیانت، ایثار، عشق و… و برای آن تم هم یک ایده به ذهنش می‌رسد؛ مثلاً ایدۀ اینکه پسربچۀ 12 ساله‌ای دلش نمی‌خواهد آن زن به آن مرد برسد، چون عاشق آن زن است و لابد چیزهایی هم از آن مرد می‌داند.

ایده را جلوتر می‌بریم و به یک طرح یا لاگ‌لاین یا خلاصۀ دوخطی می‌رسیم؛ همان چیزی که وقتی یک فرد برای کتابی ریویو می‌نویسد، تا آن‌جای داستان را تعریف می‌کند؛ یعنی تا مرحلۀ لاگ‌لاین، داستان اسپویل نشده و لو نمی‌رود. مثلاً می‌نویسیم آ به‌خاطر ب با س دعوا دارد؛ تا اینجای داستان را اشکال ندارد تعریف کنیم. صاحبان فیلم هم در تبلیغاتشان همین کار را می‌کنند؛ می‌خواهند ما را با معرفی «یک شخص و یک مسئله» به جهان غریب فیلمشان دعوت کنند. این «یک شخص و یک مسئله» چکیدۀ دوکلمه‌ای تمام داستان‌ها و روایت‌هاست. رقابت فیلم‌ها در تبلیغاتشان این است که نشان دهند فیلم ما «یک شخص و یک مسئله»ی جذاب‌تری دارد. اساساً ما داستان می‌خوانیم و فیلم می‌بینیم که یک «یک شخص و یک مسئله» ببینیم. ببینیم که شخص چه‌طور هزار بلا و مانع را از سر می‌گذراند و دست آخر طبق قاعده‌ای که روان‌شناسی بشر انتظارش را می‌کشد و در این 2500 سال جزو تکنیک‌های روایت شده است، در آخر به یک رستگاری 15-20 دقیقه‌ای ختم می‌شود؛ مثلاً در یک ساختار سه پرده‌ای کلاسیک، شاه پیرنگ با یک پلات سه پرده‌ای.

خشت اول و فونداسیون هر اثر روایی «یک شخص و یک مسئله»ی جذاب است.

پس وقتی کسی می‌گوید که «یک ایده دارم ولی نمی‌دانم چه‌طور آن را گسترش بدهم»، مسئله این است که احتمالاً «یک شخص و یک مسئله»ی ضعیفی دارد.

تمام هنرمند بودن یا فیلمساز بودن یک فرد، از همین انتخاب درست «یک شخص و یک مسئله» آغاز می‌شود؛ تفاوت قوت و ضعف نویسنده‌ها نسبت به هم نیز در این است که چه شخص و مسئله‌ای را انتخاب می‌کنند. از همین انتخاب شخص و مسئله، فاتحۀ بعضی خوانده است و بعضی‌ها هم درخشان می‌شوند.

اگر ایده‌ای داری که نمی‌تواند پیشرفت خاصی کند، «شخص و مسئله»ی تو قصه‌خور نیست. غرابت و هیجان ندارد. و در گام بعد، ضدقهرمان خوبی نداری؛ قهرمانت موانع جذابی ندارد که بخواهد از آن‌ها رد شود و مخاطبت هر لحظه دنبال این باشد که مانع بعدی چه خواهد شد! اصلاً چرا سرنوشت این قهرمان برای مخاطب مهم باشد؟ مسئلۀ شخصیت مسئلۀ مخاطب هست؟

اما چه‌طور بفهمیم شخص و مسئله‌ای که انتخاب کردیم ارزشمند است؟

دنبال چه آموزشی هستی؟

دوره‌های مرتبط

لینک کوتاه

https://isoa.ir/academy/?p=2268956

دیدگاهتان را بنویسید

×
ورود | ثبت‌نام
لطفا شماره موبایل یا ایمیل خود را وارد کنید
ورود شما به معنای پذیرش شرایط و قوانین می باشد