نگاهی به کنسرت استاد محمدرضا شجریان و گروه شهناز
پیشدرآمد:
پس از بیماری نگرانکنندهی استاد محمدرضا شجریان در اواخر سال گذشته و دلشورهها و دلواپسیهای دوستداران موسیقی، هیچ چیز جز برگزاری کنسرت و اجرای زنده نمیتوانست رفع نگرانی و دفع حرف و حدیث بنماید و این با تصمیم هوشمندانهی استاد و وعدهی برگزاری کنسرت به مجرد ترخیص از بیمارستان در روزهای گذشته عملی شد. اجرای مزبور اولین اجرا در ده سال اخیر بود که بدون حضور همایون شجریان انجام میپذیرفت. همکاری و همخوانی تنگاتنگی که -اگر اشتباه نکنم- از اجرای زنده در مراسم یادبود زندهیاد رضوی سروستانی آغاز شد و در آلبوم آهنگ وفا شکل رسمی به خود گرفت و بیش از ده سال ادامه یافت. اجرای جدید، اولین اجرایی بود که در آن استاد به تنهایی حدود سه ساعت بر روی صحنه بود و شاداب و پرطراوت و البته به مقتضای سن و تجربه، هوشمندانه و با تدبیر و پختگی به پایان رساند.
درآمد:
این کنسرت به دلیل در نظر نگرفتن سهمیهی بلیت برای خبرنگاران و اصحاب رسانه ابتدا با حرف و حدیثها و ابهاماتی در انعکاس و بازتاب خبری آن همراه بود. شنیدهها و گفتهها از زبان برخی هنرمندان حرفهای و شنوندگان نیمهحرفهای خبر از ضعیف بودن کنسرت میداد اما با رفع برخی کاستیها (مثل صدابرداری و یا عیوب آگوستیک و…) در سه اجرای آخر به بهترین سطح خویش، ارتقا یافته بود. این مطلب بیانگر این موضوع نیز هست که گروه اول با این که شبهای آغازین -بنا به دلایلی مثل کمبود زمان برای تمرینات کافی یا تجربه اعضا گروه در اجرای صحنهای در کنار استاد شجریان و یا فقدان اعتماد به نفس لازم نوازندگان و…- انسجام و هماهنگی لازم را نداشت، اندکاندک و شب به شب و اجرا به اجرا، بهتر شده و به نقطه مطلوب نزدیک شده بود؛ گر چه وزن و قوهی گروه به اجراهای بهتر در آیندهای نزدیک، اشارتی نوید بخش میدهد و در جهت کمال، امیدهایی را ایجاد مینماید.
اوج:
برنامه در دو بخش تدارک دیده شده بود که قسمت اول در دستگاه همایون و با پیش در آمدی از ساختههای مجید درخشانی آغاز شد. سازهای کششی بهویژه قیچک باس و کمانچهها که با قدرت و مهارت حامد افشاری و سینا جهانآبادی همراه بود بر فضا سیطره داشت. این سیطره به همراه صدای مستمر، نامحسوس و در عین حال مؤثر نی در زیر صداهای رو، که به وسیله شاهو عندلیبی نواخته میشد، حال و هوایی سوررئال و اثیری ایجاد کرده بود. سپس قطعهی قدیمی و معروف «زنگ شتر» نواخته شد و پس از آن، آواز همایون از حنجرهای شنیده شد که اینبار شیوهای دیگر برگزیده بود؛ شیوهای که حالتی ویژه داشت و صدایی را برون میفکند که در اصطلاح «صدای صبح» یا «صبحخوانی» است؛ یعنی صدای صبحگاهی خواننده. قدما معتقد بودند خوانندگان باید برای اجرا یا ضبط، عصر به بعد و ترجیحا شب را انتخاب کنند و تا جایی که ممکن است از خواندن به هنگام صبح و قبل از ظهر (برای اجرا یا ضبط) بپرهیزند. در این بخش، استاد با هوشمندی و برای تنوع، به نوعی جملات و کلمات را ادا میکرد (به لحاظ تُنالیته) که نه مخروطیخوانی (شیوه معمول آواز ایرانی) و نه همخوانی، که صبحخوانی محسوب میشد و…! پس از چند بیت آواز، تصنیف «چشم یاری» ساخته محمدرضا شجریان و با تنظیم مجید درخشانی با این مطلع آغاز شد:
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم (حافظ)
در شاه بیت غزل بود که گروه به خوبی جواب داد و به نوعی ارکستر به صدا دهی خوب رسید و همچنین صدای همیشگی استاد و نوای گوشآشنا و مأنوسش در بیت زیر تازه به گوش رسید و در چه بیت مناسبی که:
«شیوه چشمت فریب جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم»
در ادامه تا تصنیف «باد صبا»، ساختهی حسام السلطنه (جهانگیر مراد) و با شعر ملک الشعرا بهار، اجرا به شوشتری وارد شد و پاسخ آواز سینا جهانآبادی با کمانی آتشافروز و کمانچهای هوشربا و سونوریتهای وجدآور، از ویژگیهای آواز شوشتری بود و صد البته آواز و اجرای کلام هم مستغنی از تمجید و فراتر از توصیف. بعد از آن، چهار مضرابی شنیدنی و زیبا در بیداد همایون و سپس ساز و آواز استاد شاهو عندلیبی و مجید درخشانی بیشتر در محدودهی بم صداها و تکهی آخر این بخش، تصنیف رندان مست روی غزل معروف مولانا با ردیف «مستان سلامت میکنند».
قسمت دوم برنامه هم در دستگاه شور، با پیش درآمدی از ساختهای استاد، آغاز شد و پس از ساز و آواز، تصنیف «پیام نسیم» اجرا شد؛ البته این قطعه اولبار در دههی هفتاد در خارج از کشور با تار نوازی داریوش پیرنیاکان و نینوازی جمشید عندلیبی و تمبکزدن هنرمند کنار کشیده و وارسته و بسیار خلیق، مرتضی اعیان اجرا و ضبط شده بود:
زکوی یار میآید نسیم باد نوروزی
ازین باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
بعد از این تصنیف، آواز با سنتور و سپس کمانچه، چهار مضراب و آواز مثنوی که از ویژگیهای برنامه و اجرای مورد سخن، همین مثنوی بود، ادامه یافت؛ چون که مثنوی فرم بسیار رایج آوازیست و تقریبا در همهی دستگاهها میتوان بنا بر ویژگی دستگاه مربوطه آن را اجرا کرد (البته استادان آواز برای گوشهی کرشمه نیز این قابلیت را قائل هستند) و مثنوی شور. البته معروفترین و متداولترین مثنوی در بین مثنویخوانیها به شمار میآید و معمولا 6 تا 8 بیت آغازین مثنوی مولوی را خواننده اجرا میکند (البته برخی اشکالات در ادای کلمات یا تلفیقی، بهویژه مثلا در واژهی «ببریدهاند» به شدت آزار دهنده است) از معروفترین اجراها مثلا یکی اجرای خلاقانهی اکبر گلپایگانیست (در زمان خودش) با شعر:
مست مستم ساقیا دستم بگیر
تا نیفتادم ز پا دستم بگیر
و اما مثنوی شور در اجرای شب هفتم که نگارنده شاهد بود، به راستی و بدون اغراق، بسیار در خور اعتنا و توجه و شایسته بحث و بررسی است و در اجرای این اثر، شنونده فرود و فرازها و ظرافتهایی را میشنید که گویا خواننده به هر 4 آواز دستگاه شور سرک میکشید و حتی اگر اشتباه نکنم در لحظاتی هم به گوشهی «هدی پهلوی» سهگاه یا منطبق میشد و یا خیلی نزدیک. و از جمله آوازهاییست که باید حداقل بیش از 2 بار شنید و وقت کرد تا بتوان قاطعانه نظر داد و البته که جز محمدرضا شجریان کمتر برمیآید و صد البته در این اجرا «مثنوی شور» تأثیر عاطفی هنری دخترش، مژگان شجریان که سهتار مینواخت از اهمیت خاصی برخوردار بود و در انتها نیز به رسم مألوف و مأنوس، درخواست مردم ترانه مرغ سحر را و اجرای گروه با تنظیم مجید درخشانی و همخوانی گروه با خواننده گروه (در برخی از جملهها و عبارات ترانه). سرود «ای ایران» در اجراهای ارکستر ملی و مرغ سحر در اجراهای استاد شجریان، تو گویی بخش پایانی و البته لاینکف ماجراست!!
فرود:
خوشبختانه اجرای مذکور و نیز اجرای شب ششم ضبط و فیلمبرداری شده و قطعا به زودی در اختیار علاقهمندان قرار خواهد گرفت و اظهار نظر هنری و نقد و بررسی فنی، پس از شنیدن چند بارهی اثر منطقیتر، منصفانهتر و به طریق اولی فنیتر و انسانیتر خواهد بود. فقط آنچه به روشنی، عیان و عریان میتوان نظر داد اینکه انتخاب اشعار آوازها اندیشمندانه و متناسب به لحاظ اجتماعی و به اصطلاح (بهروز) اما انتخاب تصانیف و تنظیمها و قطعا نسبت به اشعار نمرهای کمتر و درجهای متوسط را خواهد گرفت و در یک جمله میتوان گفت: در مجموعه تصانیف و آوازها، اشعار بر ملودی میچربید؛ چربشی قابل توجه. نکات دیگری نیز مثل صدا دهی، نسبت به تعدا اعضا و نوازندگیها، بهویژه تار نوازی سرپرست گروه و یا چینش قسمتها که شاید زیباتر و موثرتر میبود اگر کنسرت باشور شروع میشد و در حال و هوایی همایونی مردم را به خانهها میفرستاد بهویژه اینکه همایون شجریان درین اجراها حضور نداشت.
شجر که پاک بود میوهاش شکر ریز است
گهر که پاک بود طالعش همایون است (بیژن ترقی)
به هر حال بحثِ بیشتر و بررسی شایستهتر را انشاءالله پس از انتشار حامل صوتی، شاهد خواهیم بود و به همین چند نکته کوتاه بسنده میکنم.
حاشیه:
1- در شب آخر، حضور بزرگان چون ژان دورینگ، استاد محمدرضا لطفی، استاد حسین علیزاده و استاد مظفر شفیعی و استاد برجستهی ادبیات فارسی و فلسفه و عرفان اسلامی دکتر مهدی محقق و همسر فرزانه و فاضل ایشان سرکار خانم نوشآفرین انصاری بر جلوه جمعیت افزوده بود.
2- در میانهی بخش دوم و پس از لحظاتی که به نظر میرسید جناب شجریان خسته است و معمولا در این هنگام دیگر گروهها به نواختن چهار مضراب میپردازند تا خواننده به اصطلاح نفسی تازه کند و نگاه مجید درخشانی به استاد هم این گمان را تقویت میکرد، به ناگاه در گوشهی حسینی یک بار دیگر خواننده، «شجریان»یِ خود را نشان داد و چه بیت گویانی از حافظ:
سپهر بر شده، پرویز نیست خون افشان
که ریزهاش سر کسری و تاج پرویز است
و البته پس از آنهم همانگونه که ذکر شد در مثنوی حضور پررنگ و عاطفی سهتار نواز و اجرای نور چشم پدر، گویا خستگیها را از خواننده زدود.
3- حرکت دوربینها و فیلمبرداران و بهویژه حرکت پاندولی و یا دورانی دوربینهای بازودار و اهرمی، اغلب تمرکز شنونده را بر هم میزد و مثل شمشیر راموکلس همواره بالای سر و پشت گردن خریداران بلیط 35 هزار تومانی در پرواز بود.