نگاه مجلهٔ فرانسوی پوزیتیف به فیلم «چهارشنبه سوری» ساختهٔ اصغر فرهادی
«چهارشنبه سوری» یک فیلم ایرانی است که بیشتر به کمدیهای ایتالیایی یا آثار نوشتهشده توسط باکری Bacri و ژاوویی Jaoui شباهت دارد تا سینمای مؤلف ایرانی که ما اینجا (فرانسه م.) میشناسیم.
در این فیلم، جذابیتی که هجو اجتماعی «مسائل سطحی» ایرانی (از نظر ما) به وجود میآورد، با شعفی بیحد درمیآمیزد که حاصل فیلمنامهای خوب، دیالوگهایی گزنده (به شرط آنکه زیرنویسها وفادارانه بوده باشند)، بازیهایی درست و تکاندهنده و کارگردانی ظریف است.
طرح ماهرانهٔ فیلمنامه، دو مضمون کلاسیک را در 24 ساعت با هم درمیآمیزد: مثلث زناشویی (زنی به شوهر بیوفایش شک میکند) و قصهٔ آشنایی اولیهٔ فردی با راه و رسم زندگی (دختر جوانی اولین تجربههای جدی زندگی را از سر میگذراند). چند تم دیگر به این دو مضمون اضافه میشود تا هجو جان بگیرد، اما نه آنقدر که فیلم به هجویهای آموزشی تبدیل شود؛ این تمها عبارتاند از شرایط زنان و استبداد اجتماعی و شغلی.
اصغر فرهای، که این فیلم سومین کار اوست و اولین فیلمش که به دست ما رسیده، فیلمنامهاش را به لطف توالی غافلگیریها و تعلیقها پیش میبرد و کاری میکند که تماشاگر با نگاهِ ابتدا سادهلوحانه و رفتهرفته دقیقِ دختر جوان همراه شود.
زیباترین کشف فیلم کمابیش از تئاتر کلاسیک میآید: قهرمان فیلم دختر جوانی است که نگاه بیتفاوتی به اربابهایش دارد. اما روحی جوان فقط یک خدمتکار موقتی است؛ او خطری برای از دست دادن کارش حس نمیکند و دست به «گستاخی»هایی میزند که برای خدمتکارهای دائمی میسر نیست. او حتی میتواند در دعوای زناشویی اربابهایش شرکت کند و در نهایت، این دعوا را در حالی ترک میکند که بهخاطر قضاوت عجولانهاش دربارهٔ شوهر، همسر و معشوقهٔ فرضی متأسف است.
تمام حسها و هیجانهای بازیگر جوان در چهرهاش هویداست، همینطور تمام نظراتی که میخواهد با او در میان بگذاردشان؛ بازیگوشی و کنجکاوی او را هم نباید فراموش کرد: او با حرص و ولعی هماندازهٔ حرص و ولعِ ما، داخل یک کشو یا میان برگهای یک آلبوم عکس دنبال نشانههای یک وودویل عجیب میگردد. یک نگاه، یک حرکت، یک شیء کوچک (فندک موزیکدار) میتواند روی قضاوتمان تأثیر بگذارد: کارگردانی بسیار دقیق (سیالی دوربین و ویژگی سوبژکتیو صدا) ما را در پیچوخمی بامزه از نشانههای فریبنده یا افشاگر هدایت میکند. دوربین با مهارتی حیرتآور نقطهٔ دید خود را تغییر میدهد. در عین حال، تلّی از جزئیات کوچکترین واکنشها را باورپذیر میکنند (بهعنوان مثال، جایی که مدیر سختگیر مدرسه با ترقههای توقیفشده بازی میکند).
کاتارسیس نهایی فیلم، نقطهٔ کلیدی فهم یک دنیای فریبنده است: «جشن آتش» (چهارشنبهسوری م.) انفجاری از شادی است که آتشهایش آشوبهای شبانهٔ لندن در فیلم «سامی و رُزی در آسمان پرواز میکنند» اثر استفان فریرس Stephen Frears و حنیف قریشی Hanif Kureishi را بهیاد میآورد.
فیلم تناقضهای جامعهای بسته را به نمایش میگذارد که اعضایش پتانسیل زیادی برای شوخی دارند. لباس عروسی را توی توالت امتحان میکنند، برداشتن زیر ابرو بهانهای میشود برای دعوای یک زوج، و در عین حال، این افراد با گرفتن نقشهای دیگر وارد بازی میشوند: ظرف چند دقیقه، یک دختر نامزدکرده و خجالتی تبدیل میشود به خدمتکاری درستکار، مشتری آرایشگاه و یا خواهرزادهای که برای مهمانها چایی میبرد. تئاتر کوچک زندگی روزمره، باطراوت و صریح آشکار میشود. فیلم به هدف مینشیند، چه اهل تهران باشیم، چه اهل پرسپولیس و چه اهل هر جای دیگر.
منبع: پوزیتیف، ژانویهٔ 2008.