نقد و تحلیل فیلم سینمایی «مشق شب» ساخته عباس کیارستمی
به لحاظ سینمایی ساختاری که در فیلم «مشق شب» ساخته عباس کیارستمی، لحاظ شده، خلاف عادت است. ساختاری که شاید به یک مستند بیشتر شباهت داشته باشد که متریال و تدوینی تلویزیونی را انتخاب کرده است تا یک اثر سینمایی داستانی. شاید در ظاهر به نظر برسد، فیلم متشکل از چندین و چند مصاحبه است با عدهای از دانشآموزان دبستانی و تعداد کمی از والدین درباره موضوع «تکلیف شبانه دانشآموزان» که البته واقعاً هم در ظاهر همین است. یک دوربین، یک پرسشگر و یک صدابردار، یک میز و بچههایی که پیدرپی، پشت این میز میایستند و از خودشان و البته مشقنوشتنشان میگویند.
از اینکه چگونه مینویسند، چه کسی کمکشان میکند، آیا از مقدار تکلیف و نوع آن رضایت دارند، آیا به دلیل ننوشتن مشق شبانه تنبیه شده یا برای نوشتنش تشویق شدهاند و … . شاید در نگاه اول و در منظری که با دقت «خاص» فیلم را نپاید، چنین باشد؛ اما ریزبینی و تامل شایانی که این فیلم بدان نیازمند است، محصول دیگری دارد.
پیش از هر چیز باید به این نکته اشاره کرد که اساسا موضوع «مشق شب»، وسیله شده است و مجرایی برای روانشناسی کودکان ایرانی که کیارستمی آن را به صحنه آورده است. مجموع پاسخهایی که بچهها در این فیلم تحویل کارگردان یا همان مرد پرسشگر آن طرف میز میدهند، برآیند روحیه جمعی و فردی و به نوعی نشانه ایرانی بودن آنها در مقیاس و سنین کودکی و برگرفته از شرایط و ویژگیهای خاص و عام این دوران است. علاوه بر این، نوعی طنازی و رندی، هم در سؤالها و هم در جوابهای بچهها به چشم میخورد. فیلم مجموعهای از مصاحبههاست که با کمترین تمهید و تنوعبخشی و جذابیتدهی حقیقی یا مجازی سینمایی، کنار هم چیده شده است؛ اما یک روح کلی و عمیق بر مجموعه کار سایه افکنده و آن را دلپذیر کرده است. نوع مراجعه بچهها به سؤالها، کمرویی، دورویی، گریه، حفظیات، پاسخهای دوگانه و برداشتهایی که آنها در همان فضای کودکانه از جامعه و وضعیتش دارند و آن را در جوابهایشان منعکس میکنند.
در واقع، «مشق شب» موضوعی خاص و بحثی به ظاهر یگانه را محور حرفها و داد و ستدهای کلامی و رفتاری فیلم، قرار داده است؛ اما در عین حال، فضایی که از این گفتوگوها و اکشنها و دیاکشنها و این فرآیند مصاحبت فردی با دانشآموزان، پدید آمده، مجالی شده است برای به تصویر کشیده شدن «جامعه ایرانی» البته در مقطع سنی اول و دوم دبستان، و این نکته به لحاظ این که شالوده رفتاری و الزامات و رهآوردهای پایهای و مستمر اجتماعی همه انسانها در همین سنین ابتدایی شکل اصلی و جدی خود را مییابد، بسیار مهم و قابل درنگ است.
{تصویر کیارستمی}
گذشته از این فیلم به نحو اساسی توجهی جدی به انعکاس این نکته دارد که مقوله «مشق شب» نیازمند بازنگری اصلاح و برنامهریزی اهالی آموزش و پرورش و اولیای بچههاست. این توجه، بیش و پیش از آنکه نتیجهگیری شعاری و بیانی کارگردان باشد، خلأها و فراز و فرودها و دیگر نشانههای پیدا و گریزهای پنهان فضای مستقر در گفتار و بچههاست و به آن تنبه و اشاره میدهد.
البته موضوع محوری «مشق شب» نشانهای است برای بیان یک رویکرد غلط و ناشیانه در نظام آموزشی، نه تنها در مقطع دبستان و … بلکه در دیگر مجامع آموزشی و اداری کشورها و حتی در سایر اجتماعات؛ از سیاسی و اقتصادی گرفته تا فرهنگی و هنری و … . آن اینکه، آموزش زندگی در جامعه، پیش از آنکه پابند خلاقیت، دقت، ایجاز و بازدهی باشد، چیزی در حد باز کردن تکلیف از سر و برداشتن بار از روی شانه حتی به نازلترین شکل آن است، به نحوی که فرد مسئول تنها به رفع تکلیف مینگرد و فکر میکند تا اینکه واقعاً اهتمامی جدی به حرکت، رشد و پیشرفت داشته باشد. این معضل و عیب بزرگ را میتوانیم در دیگر بخشهای جامعه و در هر مقیاسی، متناسب با آنها، ردیابی کنیم.
شاید بتوانیم مشق شب را نشانهای و چراغی، فراتر از ظاهر یک مدرسه و یک کلاس و تنی چند از دانشآموزان، به سایر بخشهای جامعه، گسترش دهیم. ادارات، بانکها، حقوق و وظایف شهروندی، رعایت قانون، عدم تجاوز به حقوق دیگران، قانع و البته مصر بودن در مورد حق خود و … . با قوانینی که درست و پخته و کارشناسی شده نیستند و در عین حال برای جلوگیری از به هم ریختن ساختار جامعه همگی موظف به رعایت آنها هستیم چه میتوان کرد؟ و یا در خطوط مترو و هنگامی که مدت زمان عبور قطارها زیاد و جمعیت از آن زیادتر است و در فشار و سیل جمعیت چارهای نداریم مگر اینکه ما هم مثل دیگران هل بدهیم، باشد که از این رهآورد، حق نیمبند و لغزان خود را در آن کشاکش، به دست آوریم!
و… مثالهای دیگر!
اگر دقیق بنگریم، آنچه در موضوع «مشق شب» گریبانگیر بچههاست، — با تمام محذورات و ناچاریها و درست و غلطهایش — در عرصههای دیگر هم به سراغ آدمهای دیگر میآید. شاید یافتن پاسخی درخور و به انجام رساندن اصلاحی هدفمند و درست و به جریان انداختن رویکردی علمی و صحیح کمک کند تا قصه «مشق شب» دلپذیرتر از آن چیزی باشد که هماکنون برای نونهالان این جامعه، وجود دارد.
آشنایان به آثار عباس کیارستمی، فیلمساز نامدار سینمای جدید ایران میدانند که «مشق شب» هم به لحاظ ساختار و هم به جهت مضمون – با دقت به سادگی، صداقت و میزانسن طبیعی و بیتکلفش- در پازل آثار این هنرمند، جایی طبیعی و در روالی قابل قبول قرار میگیرد. کیارستمی نشان داده است که در تلفیق نگاه سینمایی او و مقوله «مستند» فرمی خاص به وجود میآید که میتوان گفت آثاری مثل«مشق شب»، «طعم گیلاس» و… از آن دستهاند و گویای همان فرم و مضمون.
اما نکتهای که در طول فیلم «مشق شب» با روانی و گویایی، به طور طبیعی رخ مینماید، نوعی گرمای سترگ است که در کلام و دادوستد بیانی کیارستمی و بچهها رد و بدل میشود که میتوان از آن تعبیری تلفیقی همچون صداقت، شیطنت و… به عبارت دیگر «کودکانگی» داشت. بچههای معصومی که یک به یک، جلوی دوربین میآید و از خودشان میگویند؛ از خانوادههایشان، از کارتونی که دوست میدارند، از کارهای خانه، از نمرههایشان، از اینکه در درس ریاضی ضعیفند یا اینکه امسال نمرههای بهتری کسب کردهاند، از اینکه همگی متفق القولند که تنبیه، یعنی «کتک زدن» و اینکه خیلیهایشان نمیدانند تشویق چیست و… کلمات و حرکاتی همان قدر معصوم که همین قدر پر غلط، با لکنت و البته دوستداشتنی و به دل نشستنی.
فیلم، پایان زیبایی دارد؛ وقتی آن کودک معصوم شعر کتاب دوم ابتداییاش را از حفظ یا همان «بر» رو به دوربین میخواند و کلامش در موسیقی تیتراژ پایانی گم میشود. شعر استاد علی موسوی گرمارودی و لحن ساده و بیتکلف دل کودکی دبستانی که فقط با حضور دوستش توانست جلوی ترس و گریهاش را بگیرد و … بخواند:
… ای که ناهید را تو آوردی
ماه و خورشید را تو آوردی …