معرفی فیلم «هورتون صدای هو می‌شنود»

And so, all ended well for both Horton and Who”s,
and for all in the jungle, even kangaroos.
So let that be a lesson to one and to all;
a person is a person, no matter how small.
« …آدم،آدم است هر‌قدر هم ریزه‌میزه باشد.» (شعر از کتاب دکتر سوس)

این جمله‌ی فیلسوفانه را که از زبان یک فیل بیان می‌شود در کنار ده‌ها جمله‌ی مشابه دیگر این بار در فیلمی می‌شنویم که قرار بوده سرگرمی بچه‌ها در سالن سینما باشد اما با ارجاعات فراوان فلسفی در پس جملاتی ساده، می‌تواند هر بزرگ‌سالی را در خیالات کودکانه غرق کند.

کارگردان‌ها: جیمی هیوارد، استیو مارتینو
باید گفت هر دو انیماتور در اولین کار خود به عنوان کارگردان، در حد پدیده ظاهر شده‌اند و پا جای پای بزرگان عرصه انیمیشن گذاشته‌اند. سابقه‌ی جیمی هیوارد به همکاری در پروژه‌های «در جستجوی نمو»، «داستان اسباب بازی» و «هیولاها» به عنوان انیماتور برمی‌گردد. استیو مارتینو هم پیش از این تنها یک بازی ویدیویی را کارگردانی کرده است. مهم‌ترین کار گروه نویسندگان هم تا به امروز همین انیمیشن بوده است. این‌جاست که نقش غیرقابل انکار کمپانی فیلمسازی مشخص می‌شود. بلو اسکای، کمپانی تهیه‌کننده‌ی انیمیشن هورتون، سابقه‌ی ساخت فیلم کارتونی محبوب «عصر یخبندان» را در کارنامه دارد. انیمیشن پرطرفداری که بعد از استقبال کم‌نظیر تماشاگران از دو قسمت اول، قرار است سومین دنباله‌ی آن در سال 2009 نمایش داده شود.

نویسندگان: کن داریو، سینکو پل
براساس داستانی از دکتر سوس
بدون‌شک مهم‌ترین فیلم‌نامه‌ی دو نویسنده فیلم، همین انیمیشن هورتون… بوده است. اما نویسنده‌ی کتاب داستان، ماجرای دیگری دارد. تئودور سوس گیزل (1904-1991) نویسنده کتاب‌های مصور کودکان بود که بیشتر با نام مستعارش دکتر سوس شناخته می‌شد. بیش از 60 کتاب کودک، اغلب با شخصیت‌های خیالی و به زبان شعری کودکانه حاصل عمر 83 ساله او‌ است. «تخم‌مرغ‌های سبز و ژامبون»، «گربه توی کلاه»، و «یک‌ماهی دو‌ماهی ماهی‌قرمز ماهی‌آبی» محبوب‌ترین نوشته‌های او است که بارها جلوی دوربین تلویزیون و سینما و روی صحنه تئاتر رفته است. گریزل در‌ عین‌حال به‌عنوان کاریکاتوریستی سیاسی در مجله پی.ام. نیویورک هم کار می‌کرد و در جنگ‌جهانی دوم به ارتش پیوست تا در بخش انیمیشن نیروی‌هوایی (توجه که دارید! بخش انیمیشن نیروی هوایی ارتش!! در جنگ جهانی دوم!!!) در جهت حفظ آثار و نشر ارزش‌های جنگ‌جهانی تلاش کند. در همین دوران پرافتخار بود که فیلم‌نامه طرحی برای مرگ را نوشت و اندکی بعد، فیلم آن جایزه اسکار 1947 را برای بهترین مستند دریافت کرد. «هورتون صدای هو می‌شنود» (1954) دومین کتاب سوس در مورد فیلی به‌نام هورتون است که پس از «هورتون از تخم در می‌آید» نوشته‌شد. سکانس‌های انیمیشن دو بعدی نشان‌دهنده تخیلات هورتون – اولی هنگام شنیدن صدای غبار و دومی تصورات خیالی او در دفاع از ساکنین غبار- است که انیمیشن اول شباهت زیادی به نسخه‌ی اصلی نقاشی‌های کتاب دکتر سوس دارد. در قسمت‌های مختلف فیلم نیز از تصاویر و جملات کتاب‌های دیگر دکتر سوس مثل «تخم‌مرغ‌های سبز و ژامبون» و «هورتون از تخم بیرون‌می‌آید» استفاده شده‌ است. جمله «آدم، آدم است هر‌قدر هم که کوچک باشد.» که بارها از زبان هورتون تکرار می‌شود بعدها مورد استفاده مخالفان سقط‌جنین قرار‌گرفت، تا حدی که اعتراض اودری گیزل بیوه دکتر سوس را بر‌انگیخت. خانم گیزل که مایل‌ نبود شخصیت‌ها و موضوعات کتاب به ابزار حمایت از عقاید گروه خاصی تبدیل شود گروه حامیان زندگی را برای این کار تهدید به شکایت کرده بود.

خلاصه ‌داستان:
فیل خیال‌پردازی به‌نام هورتون (جیم‌کری) در جنگل نول مشغول آب‌تنی‌کردن است که از ذره غباری معلق در هوا سر و ‌صداهایی به گوشش می‌رسد. هورتون به‌خیال این‌که خانواده‌ای از موجودات ذره‌بینی روی غبار زندگی می‌کنند سعی می‌کند با آن‌ها ارتباط برقرار کند و شهردار شهر هوویل او را با دنیای درون غبار و شهروندانش آشنا می‌کند. هورتون و شهردار (استیو کارل) تلاش می‌کنند با کمک هم برای هوویل محیط آرام‌تری فراهم کنند اما بقیه حیوانات به سر‌کردگی کانگرو حرف آن‌ها را باور نمی‌کنند…

صداپیشگان:
– جیم کری (هورتون):
به سادگی می‌توان بازی درخشان جیم کری در «درخشش ابدی یک ذهن پاک» (2004) را در مقابل تمام نقش‌آفرینی‌های دیگر او- چه به عنوان کمدین در فیلم‌هایی مثل «احمق و احمق‌تر»، «مردی روی ماه» و «حوادث ناگوار لمون اسنیکت»، چه در نقش‌های جدی فیلم‌هایی مثل «نمایش ترومن» و «مجستیک»- قرار داد. این را گفتیم که اگر درخشش ابدی… را هنوز ندیده‌اید، در اولین فرصت و حتی پیش از هورتون این فیلم را ببینید که اگر این یادداشت همین یک خاصیت را داشته باشد کافی است. در واقع بعد از دیدن درخشش… دیگر نمی‌توانیم بازی جیم کری را ببینیم و چهره معصوم جوئل را در تلاش برای فراموش کردن عشق کلمنتاین با دستگاه حافظه‌پاک‌کن به خاطر نیاوریم. این بار اما صدای کری (عجب ترکیبی!) در نقش یک فیل متفکر و دوست‌داشتنی فراموش‌نشدنی ‌است و با تمام احساسات او تنها از طریق همین صدا شریک می‌شویم. البته جیم کری پیش از این یک بار دیگر در فیلمی برگرفته از کتاب‌های دکتر سوس با عنوان «چگونه گرینچ کریسمس را دزدید»(2000) بازی کرده بود که فیلم موفقی از آب در نیامد.

– استیو کارل (شهردار هوویل):
از مجموعه تلویزیونی اداره که بگذریم، مهم‌ترین فیلم‌های اخیر کارل عبارت‌اند از: «باکره 40 ساله» (2005)، «دوشیزه سان‌شاین کوچولو» (2006)، «روی پرچین» (2006)، «دن در زندگی واقعی» (2007)
البته از مجموعه‌های تلویزیونی کارل راحت نمی‌توان گذشت چرا که عمده محبوبیت خود را مدیون نمایش تلویزیونی «هر روزه» به همراه جان استیوارت (1999-2004) است. نمایشی که در مراسم اسکار امسال به مجری‌گری استیوارت و هنگام معرفی بهترین انیمیشن توسط کارل یک بار دیگر تکرار شد. استیو کارل از سال 2005 بازی در طنز تلویزیونی اداره را آغاز کرد که برای همین مجموعه در سال 2006 به عنوان بهترین بازیگر نقش اصلی کمدی تلویزیونی گلدن گلوب انتخاب شد. البته کارل پیش از این دو مجموعه هم چندین بار در نقش‌های کوتاه تلویزیونی و سینمایی ظاهر شده بود. به هر‌حال این‌جا با صدای کارل در نقش شهردار هوویل طرف‌ هستیم. شهرداری که برخلاف اغلب سیاستمداران شهر، دلسوز شهر و مردم آن است و تلاش می‌کند آن‌ها را از یک فاجعه نجات دهد.

حاشیه‌‌ها:
– رودررو شدن کانگرو و هورتون یادآور دادگاه سقراط در یونان باستان است. این جملات کانگرو که «چیزی را که نمی‌توانی ببینی، بشنوی یا احساس کنی، وجود ندارد» همان نظریه ارسطو است که معتقد بود ادراک برابر واقعیت است. اتهامات وارده به هورتون که «مغز بچه‌ها را شستشو داده ‌است» درست مشابه اتهام تاریخی به سقراط است که گفته می‌شد «مغز جوانان آتن را شستشو می‌دهد».

– هورتون در یکی از صحنه‌ها خطاب به شهروندان هوویل ادای جان‌اف‌کندی و ال‌گور را در می‌آورد و می‌پذیرد که تغییرات اساسی آب‌و‌هوا بد است.

– تمام پرتره‌های شهرداران گذشته هوویل برگرفته از نقاشی‌های معروف است. تصویر یکی از آن‌ها شبیه مونالیزا و یکی دیگر از تصاویر، کاریکاتوری از دکتر سوس است.

– هورتون در حالی‌که هوویل را به سمت کوه نول می‌برد، به شهروندان آن می‌گوید در آن‌جا سه حق مسلم شما تضمین ‌شده است که «زمان دیگری تعیین خواهد شد». این جمله به سه حق مسلم از نظر جان‌لاک یعنی زندگی، آزادی و مالکیت اشاره دارد.

– پسر شهردار- جوجو – شباهت زیادی به دووین در فیلم «دوشیزه‌ سان‌شاین ‌کوچولو» (2006) دارد. جوجو هم مثل دووین تا لحظه‌ی اوج داستان یک کلمه حرف نمی‌زند. این نکته شاید به بازی درخشان استیو کارل در آن فیلم بی‌ارتباط نباشد.

– فیلم در هفته‌ی افتتاحیه با 45 میلیون دلار فروش در آمریکا در صدر جدول فروش هفتگی ایستاد و بعد از فیلم‌های «عصر‌ یخبندان»، «عصر ‌یخبندان: ذوب»، و «300» چهارمین افتتاحیه پرفروش ماه مارس لقب گرفت (جا‌ دارد یادی از فیلم 300 کنیم که سال گذشته در همین ایام سینماهای دنیا را به تسخیر خود در آورده بود!). فیلم در هفته‌ی دوم نیز همچنان با 25 میلیون دلار فروش در صدر قرار گرفت و خیلی آرام به رده‌های بعدی جدول فروش هفتگی سقوط کرد به نحوی که مجموع فروش فیلم در سینماهای دنیا 290 میلیون و در آمریکا 151 میلیون دلار بود و تا ژوئن 2008 تنها فیلمی بود که در آمریکا از مرز 100 میلیون دلار گذشت.

نقد ‌و ‌نظر:
– چه منتقدان و چه سینمارو ‌ها واکنش‌های بسیار خوبی نسبت به فیلم نشان دادند. سایت «سیب‌زمینی‌های گندیده» 78٪ از 117 نقد نوشته شده برای فیلم را مثبت ارزیابی کرد که این درصد با در نظر ‌گرفتن 31 نقد برتر به رقم 84٪ رسید. سایت متاکریتیک هم بر اساس نظر مثبت اغلب منتقدان نمره 71 از 100 را به فیلم داد.

1. لیزا شوارتزبام (اینترتینمنت)
امتیاز 91 از 100
– اگر دست من بود، تولید هر فیلم دیگری از آثار معتبر تئودور سوس گیزل را به گروه سازنده انیمیشن قوی، هوشمندانه و مبتکرانه هورتون صدای هو می‌شنود می‌سپردم. گرینچ‌ها چنان فاتحه اقتباس‌های اخیر را خواندند که دیگر «گربه در کلاه» را دوست ندارم. تصورش را هم نمی‌توانید بکنید، حتی دیگر «گربه در کلاه» را دوست ندارم. اما این ترجمه پرشور از داستانی کلاسیک‌ مربوط به 1954 – از رفقای استودیو بلو‌اسکای که پیش از این سابقه درخشان عصر‌یخبندان را داشتند- درست همان تصویر سوس است به‌علاوه شکل‌دادن شخصیت‌هایی اصیل که بدون قربانی‌کردن ظرایف پرطراوت شخصیت‌های نویسنده، از تمام امکانات تصویری به خوبی بهره برده ‌است. هورتون جدید، ثابت می‌کند که در کنار تیم خلّاقی که به‌اندازه کافی برای دور‌نشدن از آمیزه‌ی بی‌نظیر رفتار‌های عجیب و اخلاقیات و طنز و تلخیص کتاب، سنجیده عمل‌کند همچنان می‌توان عصاره و چکیده سوس قدیمی را به‌تصویر کشید.

بی‌شک زیاده‌روی‌های فیلم‌هایی مثل «گربه» و «چگونه گرینچ کریسمس را دزدید» نمی‌تواند نبوغ به‌یاد‌ماندنی دکتر در هورتون را تحت‌الشعاع قرار دهد چرا که او یکی از بهترین شخصیت‌های پوست‌کلفت ادبیات را خلق کرده ‌است.

یک روز «در جنگل نول»- درست همان‌طور که هر آمریکایی ممکن است کودکی خود را‌ به یاد آورد -، فیل داستان ما ضعیف‌ترین فریاد را از کوچک‌ترین ذره‌ای که در هوا سرگردان است می‌شنود و به وجود دنیایی تمام و کمال در یک ذره غبار پی می‌برد. تنها او است که صدای ساکنین هوویل را می‌شنود- رفقای شهر در دنیایی آسیب‌پذیر و آن‌قدر کوچک که هورتون می‌تواند آن را روی یک گل شبدر این طرف و آن طرف ببرد. هورتون اگرچه نمی‌تواند آن‌ها را ببیند، با وجود موانع پیش‌رو در جنگلی که همه به سرکردگی یک کانگروی مستبد و گردن‌‌کلفت، مخالف او هستند به‌آرامی هو‌ها را به سوی امنیت پیش می‌برد.

بازیگرانی که به‌جای شخصیت‌ها صحبت می‌کنند نیز کار بزرگی کرده‌اند. اما در تلاشی به‌جا با هدایت جیمی هیوارد (محصل سابق پیکسار) و استیو مارتینو (کارگردان هنری روبات‌های بلو‌اسکای) به عنوان کارگردان‌های کار، کمدین‌هایی یک‌پارچه انرژی مثل جیم‌کری (در نقش هورتون)، استیو کارل (در نقش شهردار) و کارول بورنت (در نقش کانگروی بد‌اخلاق) صداهای خود را برای نزدیک‌شدن به متن اصلی تعدیل‌کرده‌اند. سایر بازیگران (از جمله ست‌روگان، ویل‌آرنت، امی پولر و ایسلا فیشر) هم به خوبی هماهنگ با سایرین کار کرده‌اند. شور ‌و ‌حال بصری فیلم هم نقاشی‌های خلاف‌ عرف سوس را کامل می‌کند و زمانی که تمام جمعیت هوویل یک‌پارچه فریاد می‌زند تا صدای «ما وجود داریم!» آن‌ها از محدوده شهر فراتر برود، سر‌ و صدا به معنی واقعی کلمه سرخوشانه است.

(تیتر برگرفته از مهم‌ترین و معروف‌ترین جمله فیلم)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده − 16 =