بخشی از کتاب «نمایشنامهنویسی کاربردی» نوشتهی لروی کلارک؛ بخش دوم
یک نمایش میتواند با شخصیتی، بر اساس فردی که شما دیدهاید؛ شروع شود. زمانی که من در دانشکده مشغول تحصیل بودم، استاد فلسفهای به نام دکتر ویرچو[1] داشتم. او الهامبخش من در نوشتن یک شخصیت در نمایشنامهی «برندهی انگور چینی امسال»[2] بود. من آن شخصیت را دکتر سول[3] نامیدم. نمایش دربارهی ایستادگی در برابر تعبّد کلیسایی[4] بود. بازیگری به نام مایکل واگر [5]، – یک طرفدار بزرگ و دوستدار اُپرا – الهامبخش ِ شخصیتِ «مندی»[6] در نمایشنامهی «تراویاتای لیسبون» اثر ترنس مک نالی[7] بود. نمایشنامهی «سرایدار» اثر هارولد پینتر[8] از دو برادر اقتباس شده بود؛ آنها در سال 1960 با یک بیخانمان دیگر در آپارتمانِ پینتر، با اجازهی خودِ او، به مدت سه هفته زندگی کردند. هرچند پینتر این افراد را درست نمیشناخت، امّا این تخیّل او بود که توانست، بر اساس برخوردهای متفاوتی که با آنها در خانه و خیابان داشت؛ این نمایش را خلق کند.
نمایش همچنین میتواند با یک تصویر آغاز شود. به گفتهی «مل گوسو» [9](1999) در کتاب زندگینامهی آلبی[10]، نمایشنامهی «مرگِ بسی اسمیت»[11] از جلدِ یک آلبوم ایده گرفته بود. این نمایش بازتاب خشم و انزجارِ آلبی از جریان تبعیض نژادی در جنوب هم بود. آلبی در مورد ماجرای تصادف اتومبیلِ یک خوانندهی بزرگِ موسیقی و علت مرگش تحقیق کرد. آلبی دریافت که وی به علت خونریزی زیاد مرده است؛ زیرا به او به خاطر رنگ پوستش، اجازهی ورود به بیمارستان را نداده بودند.
نمایش همچنین میتواند با مجموعهای از تصاویر و یا یک کولاژ آغاز شود. نیلو کروز[12] معمولاً وقتی در حال نوشتن نمایشنامه بود، تصاویر روزنامهها و مجلات را جمع میکرد و با آنها کولاژ درست میکرد. هر چیزی که به او در تجسّمِ شخصیتها، مکان و کنش کمک میکرد را اضافه مینمود. گاهی اوقات او این کار را با نقّاشیهای خودش هم انجام میداد.
نمایشنامهنویسان تنها از موقعیتها الهام نمیگیرند. آنها شخصاً با مردم و وقایع روبرو میشوند و مشاهده میکنند. همچنین آنها از داستانهای روزنامهها و مجلّات اقتباس میکنند. نمایشنامهی «اکیوس» نوشتهی پیتر شفر[13]، برگرفته از یک داستانِ روزنامهای است. داستان دربارهی پسری است که چندین اسب را کور کرد. نمایشنامهی «قاتلِ جو» اثر تریسی لِتس[14]، از داستان روزنامهای دیگری دربارهی یک خانواده در فلوریدا گرفته شده است. طرحِ نمایشنامهی «عروسی خون» اثر گارسیا لورکا[15] هم برگرفته از گزارش یک روزنامه در مورد قتلِ یک تازهداماد است. نمایش موزیکالِ «افسونِ خدا»[16] نیز از کتاب مقدّس الهام گرفته است.
من در مجلّهی معلّم مقالهای دربارهی یک معلّمِ دبیرستانِ شاد وسرزنده خواندم. او در ساعتِ کلاس از مدرسه خارج شد و موقعیت شغلیاش را به خطر انداخت. مقاله دربارهی بعضی افرادِ پیچیده و خاص در زندگی واقعی بحث میکرد، امّا جزئیات اندکی در مورد آنها در اختیار میگذاشت. با وجود این، توجهم به این موضوع جلب شد و شش سال بعد را به نوشتن و بازنویسی نمایشنامهی «طغیان»[17] براساس این ماجرا، گذراندم. آن مقاله پیشم ماند تا شخصیتها را بسازم و درونیشان کنم تا بتوانم درد و رنج، امید و آرزو و رؤیاهایشان را احساس کنم. موضوعات برای تحقیقات و مقالات بسیار مهم است. اما آنچه که یک نمایش را جذاب و تأثیرگذار میکند، آن چیزهایی است که شخصیتها میخواهند، نیاز دارند، عمل میکنند، حرف میزنند، احساس میکنند و با آن تقابل و کشمکش دارند.
یک عکس، یک نقاشی، یک شعر، یک مقاله، یک مکالمهی اتفاقی شنیده شده یا بعضی چیزهایی که نویسنده در خیابان میبیند؛ و هر چیزی که میتواند موجبِ یک ایده برای نمایش شود. یک نمایش در هر کجا، مجبور است با یک ایده شروع شود. اما در واقع این نوشته است که نویسنده را در مسیری کاملاً غیرمنتظره رهبری میکند. «لنفورد ویلسون»[18] در کتاب «هنر نمایشنامهنویسی»[19] میگوید: نمایشنامهی «یک بالتیمور داغ»[20] با تصویری از قطارهای گمشده، ایستگاههای راهآهن متروک و یک هتل باشکوه که در حال فرو ریختن بود؛ شکل گرفت. او نمیدانست آن هتل جای فاحشههاست تا اینکه شخصیتِ آوریل[21] متولد شد. او نمایشنامه را با تمرکز بر آنچه که در حال نوشتن روشن میشد؛ آغاز کرد. نمایشنامهی «گمشده در یانکر»[22] وقتی نیل سیمون برای اولین بار دربارهاش اندیشید، خاموش و ساکن بود. او بیست صفحه از آن را نوشت و تصمیم گرفت آن را جایی نبرد. او آن نمایشنامه را کنار گذاشت و به سراغ کارهای دیگر رفت. اما آن ایده در ذهنش شروع به رشد و شکل گرفتن کرد. وقتی او به آن ایده برگشت، متوجّه اشتباهش شد. «بلا»[23] کُندذهن نبود، بلکه پسر جوانی بود که آمده بود تا به تنهایی در آنجا زندگی کند. هنگامی که سیمون کار بر روی نمایشنامه را ادامه داد، بلا به خاطر مادربزرگش، پرشور و جالب توجه شد. بلا پسری بود که به برادرش ملحق شده بود، و حالا کسی را داشت تا با او حرف بزند. لویی[24]، گنگستری شد در وجود برادرِ بلا، تا به او نشان دهد که چطور مادربزرگ از دست خانوادهاش خلاص شد؛ و اینکه او را تشویق کند تا علیه مادربزرگ حرف بزند. «جان جار»[25]، یادداشتی دارد که نمایشنامهی «لیدای شوخ و شنگ»[26] الهامگرفته از دو زن در کنار ساحل بود. او برای شنا رفته بود و آنجا در حال قدم زدن در امتداد ساحل بود. در همان حال زنی را در آب دید – با شور و نشاط و انرژیای که او قبل از این هرگز ندیده بود – که لباسی با دامن بلند به تن داشت تا خودش را بپوشاند، و در حال اشاره کردن به دختری جوان و نصیحت کردن او بود. آن تصویری بود تا نوشتن را آغاز کند. بقیهی داستان حاصل علاقه و اشتیاقِ جار بود تا دربارهی یکی از اجدادش بنویسد. دربارهی زنی بسیار زیبا که از لهستان آمده بود و طی یک سلسله وقایع فوقالعاده، به ایالات متحده پناهنده شد.
بیماریها و امراض هم میتوانند در الهام و اقتباس، به کار آیند. بیماری مسری ایدز، منبع آثار و کارهای زیادی بوده است؛ از قبیل: «قلبِ نرمال» اثر لری کرامر[27]، «شبیه است» اثر ویلیام هافمن[28]، «والسِ بالتیمور» اثر پاوولا ووگل[29]، «فرشتگان در آمریکا» اثر تونی کوشنر[30]، «گالی در حال مرگ» اثر کریگ لوکاس[31]. عقل میگوید یک داستان دربارهی یک بیمار سرطانی هم خوب است. «استیل مگنولیا» نمایشنامهنویسی است که بر روی دیابت تمرکز کرد.
سراسر تاریخ بشری، از جنگ یونانیان[32] گرفته تا جنگ ویتنام و تا نزاعِ اسرائیل و فلسطین؛ آکنده از جنگ و خونریزی است. جنگ هم میتواند به عنوان یک منبع به درد نمایشنامههای زیادی بخورد. بر اساس تجربیات جنگ ویتنام نمایشنامههای بسیاری تصویر شده است. «گلوله رسّام»[33] که به ذهنِ جان دیفوسکو[34] خطور کرد و برایش یک نقش اصیل و غیر اقتباسی نوشت، و یا سهگانهی «دیوید راب» که شامل: «پرچمهای باریک»، «آموزش مقدماتیِ پاولو هومل» و «هیزمها و استخوانها»[35]. «در قلب آمریکا» اثر ناؤومی والاس[36]، یک نمایشنامهی جدید دربارهی جنگِ خلیج است.
تعصّب، بیعدالتی و تبعیض؛ همچنین الهامبخش نمایشنامههاست. فریادهای معترضِ کلیفورد اودِتس[37] دربارهی برنامههای غیرمنصفانهی حزب کارگر، در نمایشنامهی «انتظار برای دستِ چپی»[38] نمونهی خوبی است. برخورد متعصّبانهی جامعه با همجنسبازان، سبب تمرکز نمایشهای بسیاری شده است: «زمانِ کودکان» اثر لیلیان هلمن[39]، «پسرها در دسته» اثر مارت کرولی[40]. نمایشهای دیگری هم در حال نشان دادنِ ایجاد نوعی مدارا و تحمّلِ جامعه در دهههای اخیر نسبت به این پدیده است: سهگانهی «آهنگِ مشعل» اثر هاروی فایرستین[41]، «تراویاتای لیسبون» اثر ترنس مک نالی[7]، «جفری» اثر پال رودنیک[42] و «فرشتگان در آمریکا» اثر تونی کوشنر[30].
نزاع و کشمکش به وضوح در مشکلات اجتماعی عیان است: بیعدالتی، جنایات جنگی، جنایات نفرت بار، تجاوز، موضوعات جنسی، مزاحمتهای جنسی، سالخوردگی، فرهنگ جوانی، مواد مخّدر، زنای محصنه، سقط جنین، تبعیض، آزادی بیان، قتلِ از سر دلسوزی، خودکشی، تروریسم، آتشسوزی و الی آخر. در هر صورت، یک نمایش باید روی شخصیتها تمرکز کند نه فقط بر موضوعات. اقتباسی بودن شخصیتها، برای جلب توجه تماشاگران به آنها کافی نیست. تماشاگران همچنین به موضوعات اهمیتی نمیدهند. به علاوه، بهتر است از قهرمانِ منفعل و قربانی هم اجتناب کنید. نمایشی که بر شخصیتی تمرکز میکند که توسط جامعه مورد ظلم واقع شده است امّا برای بهدست آوردن حقّش و عدالت و شرافت مقاومت میکند، به مراتب جالب توجهتر است؛ زیرا عملی انجام داده و کنشی اختیار کرده است.
چه موقعیتهایی در زندگیتان، شما را واقعاً عصبانی میکند؟ تصوّر کنید منتظرِ جای پارک برای اتومبیلتان هستید و رانندهی دیگری شما را دور بزند و جای شما را بگیرد. چه اتفاقی میافتد اگر شما دیلمی از صندوق عقب بردارید و چراغهای جلوی اتومبیل او را بشکنید؟ چه موقعیتهای دیگری را تجربه کردهاید که میتواند برای نوشتن نمایشنامه مورد استفاده قرار گیرد؟
پانوشتها
1 – Dr.Virtue
2 – Wine of This year s Vintage
3 – Dr. Soul
4 – Conformity
5 – Michael Wager
6 – Mendy
7 – Terrence McNally”s The Lisbon Traviata
8 – The Caretaker by Harold Pinter
9 – Mel Gussow
10 – Albee
11 – The Death of Bessie Smith
12 – Nilo Cruz
13 – Equus by Peter Shaffer
14 – Tracy Letts s Killer Joe
15 – Garcia Lorca s Blood Wedding
16 – God Spell
17 – Outburst
18 – Lanford Wilson
19 – In The Playwright’s Art
20 – The Hot 1 Baltimore
21 – April
22 – Neil Simon s Lost in Yonkers
23 – Bella
24 – Louie
25 – John Guare
26 – Lydie Breeze
27 – Larry Kramer’s The Normal Heart
28 – William Hoffman’s As Is
29 – Paula Vogel’s The Baltimore Waltz
30 – Tony Kushner’s Angels in America
31 – Craig Lucas’s The Dying Gaul
32 – Peloponnesian
33 – Tracers
34 – John DiFusco
35 – The Trilogy by David Rabe Including Streamers – Basic Training of Pavlo Hummel and Sticks and Bones
36 – In the Heart of America by Naomi Wallace
37 – Clifford Odets
38 – Waiting for Lefty
39 – The Children s Hour by Lillian Hellman
40 – Boys in the Band by Mart Crowley
41 – Torch Song Trilogy by Harvey Fierstein
42 – Jeffrey by Paul Rudnik