روشناییها – چهارم
«آب میبرم/ تا بپاشم به صورت دنیا/ که از نگاه کردن در آینه/ پس افتاده»
«رضا دبیری جوان*»
شاعر کلاسیک علاوه بر این که شاعری میدانست، حکیم هم بود، عالم هم بود و در این مرز و بوم غالباً دستی از دور و نزدیک بر عرفان هم داشت. پس تراوشات ذهنی – ادبی این انسان ممتاز و چندوجهی، فقط بیان تجارب حسی او نبود، بلکه محل ظهور و حتی تعلیم مبانی فکری وی نیز به حساب میآمد.
و این چنین بود که شعر وظایفی غیر از ادبیات را بر دوش گرفت و هر شعری که محمل اندیشههای والا و عمیق فلسفی، مذهبی، اخلاقی و … نبود، سخیف و کممایه شمرده میشد. شعر نه تنها باید مسائل دنیا را طرح میکرد بلکه شاعر به عنوان یک مصلح باید از همین طریق، پیشنهادات خود را برای رفع این مسائل ارایه میکرد. در این بین اگر شاعری، تعادلی باسته و شایسته بین حس شاعرانه و وظایف غیر شاعرانهاش برقرار میکرد، طبعاً شاعر موفقتری هم لقب میگرفت.
طی دهههای اخیر اما به تدریج و بنابر ملاحظاتی که طرح آن خود فرصتی مفصل میطلبد، شاعران (بسیاری از شاعران) شانه از زیر بار مسؤولیتهای سنگین غیر ادبی خالی کردند. شعر به سمت بیان صرفاً شاعرانه پیش رفت و در حقیقت به تدریج «چگونه گفتن» پیشرفت سریع و قاطع خود را در مرزهای «چه گفتن» به انجام رساند. شاعران حالا دیگر لزوماً نه فیلسوف بودند و نه عالم، نه عارف و نه حتی اهل تفکر. بدین ترتیب او نمیتوانست مصلح هم باشد … و در مجموع امروز هم روال بر همین قرار است.
اینها همه اما مانع از این نمیشود که شاعر مشکلات و مسائل جهان را ببیند و در شعرش منعکس کند. حتی اگر شده انعکاسی در حد تلنگری حسی و عاطفی.
«دبیری جوان» در شعر خود به مخاطب تلنگری حسی و عاطفی میزند. او به جهان شخصیتی انسانی میبخشد. انسانی که چهره نامنتظره خود را در آینه باور نمیکند و از هوش میرود. شاعر تنها نقد میکند اما راه حلی جز پاشیدن آب به صورت دنیا ندارد!
«دبیر جوان» نشان میدهد که کار شعر امروز، حتی از جنس متعهدش، با عمل به وظیفهاش در برابر ادبیات تکمیل شده است. ارزشگذاری بر شعر امروز، باز هم حتی از جنس متعهدش، به اصلاح جهان نیست، بلکه در تکمیل ساختار و احتمالاً فرم آن نهفته است. اگر در این بین، از آتش شعر تنوری غیر از تنور خود شعر گرم شد چه بهتر. و اگر نه هیچ مشکلی متوجه شعریت متن نیست. شعر تنها به خود بسندگی خود متعهد است و بس.
* کتاب هفت – به کوشش هاشم جواد زاده – انتشارات محقق – 73- صفحه 106.