فال هفته
حالیا مصلحت وقت در آن میبینم
که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان برچینم
بسکه در خرقهی آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
سینهی تنگ من و بار غم او؟ هیهات
مردِ این بار گران نیست دل مسکینم
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
این متاعم که همیبینی و کمتر زینم
بندۀ آصف عهدم، دلم از راه مبر
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم
بر دلم گرد ستمهاست، خدا را مپسند
که مکدّر شود آیینهی مهر آیینم
تفسیر:
ای صاحب فال! حالیات میشود که من مصلحت زمان تو را در این میبینم که رخت و لباس خود را از اینجا به جایی دیگر که میخانه نام دارد و البته رمزی از رموز عرفانی است و مشکلی ندارد ببری و در آنجا خوش و خرم بنشینی و آب خنک بخوری. در آنجا جامی از شراب روحانی که آدم را از حجاب جسمانی میرهاند بگیری و از نارفیقان دور شوی و به سراغ دوست دیرین دوران کودکی خود آقای پاکدل بروی. در آنجا دیگر دوستان سابق را نمیبینی و فقط از کتابهای موجود و صراحی که یک جور پیاله است که در قدیم برای صرف انواع نوشیدنی استفاده میشده و اکنون جزو میراث باستانی است استفاده میکنی. اگر دقت کرده باشی درخت سرو خیلی راست ایستاده است و به کسی کاری ندارد. تو هم در آنجا که هستی مثل سرو راست بایست و گردن خود را پیش هر کس و ناکس خم نکن و انسان آزادهای باش و بدان و آگاه باش که روزی هرکس دست خداست و اگر صلاح بداند در آنجا هم به او میدهد. تو در اینجا که بودی خرقهی آلودهای داشتی و از رانتهای مختلف استفاده میکردی و با این حال همیشه لاف میزدی و دم از صلاح و مصلحت و اصلاحات هم میزدی. برای همین است که در آنجا هم از ساقی و هم از می رنگین خجالت میکشی. پس بیا و توبه کن و ارتباطات نامشروعت را قطع کن و اقلاً در آنجا که هستی آدم باش. دوران محکومیت تو به کندی طی میشود و سینهات که بر اثر استعمال دخانیات دچار نفستنگی است خس خس میکند و اطرافیانت را آزاد میدهد. در نتیجه حس میکنی که مرد تحمل این بار نیستی و باید تقاضای تجدید دادرسی و در نهایت درخواست عفو بنویسی. پس به مقامات مربوطه بنویس که تو هر غلطی که کردی غلط کردی و کوچیک همه هم میباشی. بنویس که هرکس که آصف عهد باشد تو بنده و چاکر او هستی و دیگر هیچ حرفی نمیزنی که او ناراحت شود.
ای صاحب فال! بدان و آگاه باش که در این صورت آزاد میشوی و به یک کشور جالب میروی که اسمش را الان نمیگویم و در آنجا گرد ستمهایی را که بر تو رفته است نشان افراد مربوطه داده و طلب کمک میکنی. فقط حواست باشد گردها را به همه نشان ندهی که اگر بدهی آیینهی مهر آیینت مکدر میشود که اصلاً خوبیت ندارد.