روشناییها – دهم – نگاهی به شعری از رضا چایچی
«آخرین پرنده را تشییع میکنند
تابوت کوچکی بر دوش نهادهاند
دعا میخوانند
پیراهن سیاهم را میپوشم
پنجره را باز میکنم
انگشت به سمت آسمان میبرم و
فاتحه میخوانم»
رضا چایچی
ساختار این شعر ساختاری نمادین است. پرندهی این شعر، هم خود است (پرنده فینفسه) و هم مظهر مفهومی فراتر از وجود عینی خودش. پرندهی مورد نظر صرفا یک استعاره نیست چون تنها برای جانشینی «مستعار منه» نیست. مفهوم پرنده در کلیت این شعر چنان نقشمند گردیده است که نهتنها ساختار عینی اثر را تشکل میبخشد بلکه باعث توجه مخاطب به مفاهیمی فراتر از ساختار عینی اثر میگردد.
در مورد نقش عینی یا استعاری پرنده در این شعر، «چایچی» فضای مساعدی را طراحی کرده است. اگر سطرهای دوم و سوم حشو به نظر میرسند اما در عوض تصویر انگشت بر آسمان بردن و فاتحه خواندن آنقدر بدیع و تأثیرگذار بوده است که بعد از «چایچی»، خیل شاعران بر دریا و درخت و جنگل و کوه و هرچه دم دستشان میرسد، انگشتی بگذارند و فاتحهای بخوانند.
امّا در مورد نقش نمادین پرنده و به طور کلی وجه نمادین این شعر که ساختار اصلی و عمدهی آن را تشکیل میدهد ذکر مقدمهای کوتاه ضروری است.
نمادها یا مرسوم و آشنا هستند، یا به صورت بنمایه و موتیو ابداعی شاعر و یا به صورت تجربه ناخودآگاه روحی و ذهنی شاعر.
نمادهای مرسوم و آشنا، نمادهای پرکاربرد در ادبیات و فرهنگ یک ملّت و یا حتی در ادبیات و فرهنگ جهان هستند. مانند نماد غروب به نشانه مرگ. شاعر مبدع این نماد نیست بلکه آن را آگاهانه به کار میبرد و گاه آن را تا حد مجاز نازل میکند.
نمادهای نوع دوم در واقع کلید واژههایی هستند که به خاطر بسامد بالا در آثار شاعر یا شاعران متعدد، در زمینه و مجموع آثار آنان میتوان مفهوم نمادین آنها پی برد. «آیینه» در اشعار «بیدل»، «کوزه» در اشعار «خیام» و «اسب» در اشعار «منوچهر آتشی» از جمله این نمادها هستند.
نمادهای نوع سوّم در واقع حاصل ابداع شاعرند و نتیجه تجربیات ناآگاهانه ذهنی و روحی او. در این نوع نمادپردازی کلمه هیچ نسبتی یا کمتر نسبتی با معنای اصلی و اولیهاش دارد و حالا با ابهامی فوقالعاده، تنها بنا بر تجربه شاعر معنای تازه مییابد.
«حروف الفبا» در شعر «آرتور رمبو» و «زمستان» در شعر معروف «زمستان» از «اخوان ثالث» از نمونههای این نوع نماد هستند.
نماد «پرنده» در شعر «رضا چایچی» از نوع نمادهای مرسوم و آشناست. این نماد خصوصاً در شعر پس از انقلاب چنان پرکاربرد بوده است، که وجه مجازی و هنری آن کمرنگ و کمرنگتر شده است. این خطری است که همواره این نوع نمادها را تهدید میکند. شعر «چایچی» هم از این آسیب برکنار نمانده است.
* روزی به خواب میرویم ـ رضا چایچی ـ نشر نشانه ـ 1374ـ صفحه 59