روشناییها – نهم – نگاهی به شعری از بیژن جلالی
صخرهها نیز
روزی پرواز خواهند کرد
ما صبرمان کم است
زیرا صخرهها نیز
روزی پرنده خواهند شد.
«بیژن جلالی»
متن، هرگز بدون تکیه بر فرامتنهای مخاطبان قابل خواندن نیست. به عبارت دیگر معنا بدون فرامتن مخاطب در هیچ متنی قابل ردیابی نخواهد بود. در حقیقت متن را بدون بینامتن نمیتوان خواند و فهمید.
متن شعری هم از این قاعده مستثنی نیست و اتفاقاً با توجه به قصد آگاه یا ناآگاهانه شاعر در آفرینش مدلولهای لغزان، خوانش متن شعری به بینامتن (فرامتن) نیازی قطعیتر و مؤکدتر هم دارد.
فرامتن من برای خوانش شعر «جلالی»، آیه دهم از سوره مرسلات و نیز آیه پنجم از سوره قارعه در قرآن کریم است.
«وَ اِذاَ الجِبالُ نُسِفَتٌ – و زمانی که کوهها پراکنده شوند.»
«وَ تَکُونُ الجِبالُ کَالعِهنِ المَنقُوش – و کوهها از هیبت آن [روز] همچون پشم زده متلاشی گردد.»
شباهت ساختاری بین سطرهای شعر «جلالی» و آیات ذکر شده، تقریباً غیر قابل انکارند. این شباهت به خصوص بین شعر مورد نظر و آیه پنجم سوره قارعه که در آن از تکنیک تشبیه هم استفاده شده است، آشکارتر است.
در این ساختار رها تنها نوع «مشبه به» تغییر یافته است و به همین دلیل، حتی بدون ارجاع به اتصال آیات فوق به منبع وحیانی، اصالت آنها نسبت به هر ساختار مشابه از جمله شعر مورد نظر، اثبات شده و بدیهی است.
«جلالی» با برقراری این رابطه بینامتنی، اگرچه در واقع چیزی بر ساختار اصیل پیش از خود نیفزوده است اما با همین شگرد، «ما» را در این شعر، هویتی نوعی و کلی بخشیده است. «ما» حالا دیگر نه «جلالی و آدمهای دور و برش» است و نه حتی «جلالی و شاعران» بلکه، «انسان نوعی» است. انسانی از آن دست که مولانا، ملول از دیو و دد، آرزویش را دارد.
و دقیقاً به خاطر همین نوع نگاه کلی به مقولات، این شعر به تمامی شعری کلاسیک محسوب میگردد، اگرچه در قالب (!) سپیده سروده شده باشد.
* روزانهها – بیژن جلالی – نشر علامه طباطبایی – 1373 – صفحه 207.