در ابتدا توضیح دادم که در این جلسه، ما به سراغ نویسنده‌ای متفاوت می‌رویم. کسی که در حیطه ادبیات داستانی مطرح است اما در دنیای تئاتر هم فعّال بوده و هشت نمایشنامه‌ی کامل از خود به جای گذاشته است.

از زمینه و زمانه‌ی بالزاک و تحولاتِ پس از انقلاب کبیر فرانسه گفته شد. این که شناختِ محیطی که او در آن سال هایِ پاریس تجربه کرده به فهم نمایشنامه او کمک می‌کند.

اتفاقاتِ اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم و حوادث پی‌درپی و تأثیر رشد صنعت و شهرنشینیِ جدید بر ذهنِ انسان اروپایی، بالزاک را به سمتی سوق داد که با عبور از ادبیات رومانتیک، رنج‌های انسانی را در آیینه رئالیسمِ اجتماعی جستجو کرده و بازتاب دهد.

از شخصیتِ اصلی نمایشنامه یعنی (مرکاده) گفتیم؛ این‌که مرکاده، محصولِ دوره‌ای ست که اقتصادِ کاذب، بانک، بورس و سرمایه‌گذاری بر زندگیِ انسان فرانسوی سایه انداخته است. طبیعتاً جهان‌بینی مرکاده براساسِ سود تعریف می‌شود.

در صحنه‌ای از پرده دوم، اسکانسِ پنج فرانکی را در دست گرفته و می‌گوید: «این شرفِ دنیای مدرن است». نکته‌ی جالب این‌که این نمایشنامه حدود صد و هفتاد سال پیش نوشته شده اما روحِ زمانه و مفاهیم بنیادینِ انسانیِ آن به زیبایی طراحی شده است.

در ادامه جلسه، دو پرده اولِ نمایشنامه به‌طور خلاصه بیان شد و نقش خوانان به خوبی سه پرده باقی‌مانده را اجرا کردند. ظرفیتِ متن و طنازی هنرمندان، لحظات خوشی را برای تماشاگران به وجود آورد؛ به‌طوری که چند بار در حینِ اجرا شاهد تشویقِ مُمتد حضّار بودیم.

نمایشنامه‌ی مرکاده یا خالی‌بند، برای اجرای صحنه‌ای مناسب است اما نیاز به دراماتورژی دارد.

در پایان از مدرسه اسلامی هنر و دانشگاه هنر و اندیشه اسلامی به پاس حمایت‌هایشان و همچنین کارگردانِ محترم آقای احمد اسدیان تشکر می‌کنم.

سید صدرالدین فردوسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هشت + 17 =