در اندیشه سید حسین نصر

۱. معماری قدسی بیش از هر چیز در وجود مسجد متجلی است که خود تجسم نظم، آرامش و هماهنگی طبیعت است. مسلمانان با نماز گزاردن در مساجد سنتی به تعبیری به آغوش طبیعت باز می‌گردند.

۲. فضا‌ها و شکل‌های شهر‌های بزرگ و کوچک سنتی به نوعی گسترش و امتداد مساجد محسوب می‌شوند. همان طور که کل شهر در تبرک ناشی از تلاوت قرآن و پخش اذان از محوطه مسجد شریک می‌شود، در خصلت تقدس‌بخش و وحدت‌آفرین آن مشارکت می‌کند و آگاهی نسبت به حقانیت خداوند یکتا و قادر مطلق را در درون مسلمانان بر‌می‌انگیزد.

۳. اما تنها فضای مسجد که اهل ایمان در آن عبادت می‌کنند حایز اهمیت نیست؛ زمینی که مومن خاضعانه سر بر خاک آن می‌نهد نیز اهمیت خاصی دارد. پیامبر اکرم همان انسان کامل، پیش از آن که بر فرش نماز گزارد، در بارگاه الهی بر عرش نماز گزارده بود و با تقدس بخشیدن به فرش به عنوان بازتابی از عرش، زمین را به جایگاه ازلی خود بازگردانید.

۴. اگر در ساخت شهر اسلامی، خانه تداوم و گسترش مسجد است، کف خانه‌های سنتی که پاک نگه داشته می‌شود، تداوم کف مسجد است که نمازگزار بر آن می‌ایستد و نماز می‌خواند. کف مسجد نیز تداوم کف خانه پیامبر اکرم(ص) است که در آن پیشانی انسان کامل بر زمین ساییده شد. این نحو تماس با زمین نشانه بازگشت انسان و طبیعت به حالت طهارت نخستین خود است.

۵. چه در مساجد کلاسیک گنبددار که گنبد نماد اصل وحدت و در سطحی پایین‌تر نماد روح است یا دیوارهای هشت وجهی که نماد نظم آسمانی است و چه در اولین مساجد که در آن تمام عناصر جهان روحانی اسلام به صورت بصری مجسم نشده و ساده است، رابطه‌ای درونی میان معماری اسلامی و جهان‌شناسی و فرشته‌شناسی به چشم می‌خورد.

۶. جنبه‌هایی از کیهان‌شناسی اسلامی در معماری اسلامی، به ویژه در معماری قدسی مسجد تجلی یافته است که سرمنشأیی به غیر از وجه باطنی دین اسلام ندارد.

۷. مسجد در نظر مسلمانان تجلی‌بخش آیات خداوند است و در عین حال تهی بودن و سادگی‌اش و فقدان هر گونه نقش یا الگو در آن، در موارد بسیاری در ذهن فرد مسلمان نشانه‌های پروردگار را باز می‌تاباند. این سادگی از نظر جایگاه هستی‌شناسانه جهان، مشابه وضعیت نیازمند و فقیر در برابر ذات خداوند غنی و بی‌نیاز است.

۸. همان طور که معماری، هنری برای نظم بخشیدن به فضا است، معماری قدسی هم به مدد فنون مختلف، هدف اصلی خود را در قرار دادن انسان در محضر پروردگار از طریق تقدس بخشیدن به فضایی که می‌سازد و به آن نظم می‌دهد، تحقق می‌بخشد.

۹. تقدس‌بخشی در معماری اسلامی قدسی بیش از هر چیز به مدد قطبی کردن فضا بر اساس قبله شکل می‌گیرد. تکرار کلمه الله بر سطح و سطوح احجام در جهان جسمانی که بناها و شهرهای اسلامی را شکل می‌دهد تعین‌بخش تقدس در معماری اسلامی است.

۱۰. دین اسلام به واسطه سرشت ازلی خود با برخی مذاهب کهن سرخ‌پوستی آمریکای شمالی، به ویژه آن دسته که ویژگی‌های نخستین خود را حفظ کرده‌اند، جنبه‌های مشترک قابل توجهی دارد. این جنبه‌ها، نه تنها تاکید بر الگوهای هندسی در هنر را در بر‌می‌گیرد بلکه شامل اهمیت متافیزیکی و کیهان‌شناختی چهار جهت اصلی فضا نیز است.

۱۱. احساس تهی بودن مسجد، حتی مساجدی که به شکل با شکوهی تزیین شده‌اند، به دو عامل مرتبط است: یکی مفهوم فقر معنوی که پیامبر در مورد آن فرمود: (الفقر فخری) و دیگری اتحاد امر نامشهود و غیرمتجلی، با معنویت در ذهن مسلمانان. به عبارتی احساس تهی بودن مسجد که از یک سو از فقر معنوی و از سوی دیگر از حس حضور (روح خدا) ناشی می‌شود، پیامد تاکید اسلام بر اصل وحدانیت پروردگار و در نتیجه سرشت غیردیداری و غیر حسی هنر قدسی اسلام است.

۱۲. خلأ و تهی بودن، گرچه به تعبیری امری عدمی و سلبی است اما با این همه، حس حضور خداوند را در دل زنده می‌کند. هنگامی کسی وارد خانه سنتی می‌شود، همین تهی بودن و سادگی فضا، توجه را به سوی پروردگاری که به چشم نمی‌آید، جلب می‌کند.

۱۳. سرشت ریاضی هنر و معماری اسلامی از تأثیرات خارجی، چه مربوط به ایران باستان یا یونان ناشی نمی‌شود بلکه برگرفته از قرآن است که ساختار ریاضی خیره‌کننده‌ای دارد و از ارتباط شگفت‌انگیز میان امور عقلی و معنوی و ریاضیات پرده برمی‌دارد. سرشت ریاضی هنر اسلامی نهفته در ساختار قرآن و سمبولیسم عددی، حروف و کلمات آن است.

۱۴. آزمایش‌های انجام شده به کمک میکروسکوپ‌های الکترونی و فنون امروزی شباهت‌های خیره‌کننده‌ای بین نقش‌های هندسی معماری اسلامی و ساختار درونی و نظم ملکولی موجودات جاندار و بی‌جان را نشان می‌دهد. این نقوش از تجزیه و تحلیل ماده به سبک امروزی ناشی نشده بلکه پیامد شهود جهان مثالی، توسط اهل بصیرت و ژرف‌اندیشانی است که به صنعت‌گران آموختند چگونه نقش‌های جهان را بر سطوح کاشی و رخام‌های گچی پیاده کنند. این نقوش نشان این است که آنچه در پایین‌ترین سطوح قرار دارد، نمادی از عالی‌ترین سطح است.

۱۵. مناره یا جایگاهی که کلام خداوند در قالب اذان به گوش مردم می‌رسد، به معنای محل صدور نور است. نوری که مسیر تاریک انسان را در این جهان روشن می‌کند. پژواک کلمه نور به فضاها و اشکال معماری اسلامی قداست می‌بخشد و حس حضور پروردگار را در انسان زنده می‌کند به گونه‌ای که به هر سو روی می‌گرداند، حضور الهی برای او محسوس است. همان طور که در قرآن آمده است: (فاینما تولوا، فثّم وجه الله)

۱۶. نور حدود فضاهای معماری اسلامی را معین می‌سازد و در عین حال، استفاده از بناهایی رنگارنگ که به تجلی حالات بهشتی در زمین می‌مانند را میسر می‌سازد. اگر رنگ سفید نماد وحدت است، رنگ‌های دیگر که از تابش نور حاصل می‌شوند، نماد تجلی وحدت در کثرت و وابستگی کثرت به وحدت هستند.

۱۷. اسلام در بطن خود به تعبیری سنتی و نه به مفهوم جدید کلمه به طور عمیق واقع‌گرا است. این جنبه اسلام در هیچ کجا بهتر از معماری مجال بروز نمی‌یابد، چون معماری همواره واقع‌گرایی خود را حفظ می‌کند و حاضر به خلق آرمانی موهوم نیست که در سرشت مواد، مصالح و فضایی که با آن سر و کار دارد وجود نداشته باشد.

۱۸. معماران مسلمان سنتی بر خلاف معماران جدید امروزی که حس آگاهی مستقیم نسبت به سرشت مصالح را از کف داده‌اند تجربه‌ای مستقیم از واقعیت مصالح مورد استفاده خویش داشتند و دارای شناخت شهودی و در عین حال تجربی نسبت به اشیا بودند.

۱۹. معماری اسلامی از نور و سایه، گرما و سرما، با دو خواص آیرودینامیک آن، آب و خاصیت خنک‌کنندگی آن، خاک و جنبه‌های عایق‌کنندگی آن و نیز ویژگی‌های محافظت‌کنندگی‌اش در مقابل سایر عناصر (آب، باد، آتش) استفاده کاملی به عمل می‌آورد. در ضمن معماری اسلامی نه تنها مخالف با طبیعت و ضرب‌آهنگ آن نیست بلکه همواره هماهنگی خود را با محیط اطراف حفظ می‌کند.

۲۰. وحدت و یکپارچگی معماری اسلامی نه فقط به وحدت عالم هستی مربوط است، بلکه با وحدت زندگی فرد و جامعه، که شریعت امکان حصول آن را فراهم می‌آورد نیز ارتباط دارد.

۲۱. مسجد در یک شهر سنتی به طور محض مرکز فعالیت‌های مذهبی نیست بلکه به شکلی سازمان‌یافته با بازار یا مرکز حیات اقتصادی کاخ یا اریکه قدرت سیاسی، مدارس یا مراکز فعالیت‌های فکری ارتباط دارد. خانه‌های شخصی نیز در کنار هم‌دیگر در مجاورت مسجد قرار دارند و از هم جدا نیستند. فضاهای معماری که به این محل‌ها اختصاص دارد نیز در یکدیگر تنیده شده‌اند.

۲۲. در شهر اسلامی سنتی، وحدت و وابستگی درونی به طور بی‌واسطه در معماری متجلی است. در مرکز شهر همواره مسجد یا بقعه‌ای است و شهر حول آن شکل می‌گیرد.

۲۳. فضای تمام شهر با حضور کلمه الله که مکرر در طول روز با سردادن ندای اذان و تلاوت قرآن کریم از مناره‌های مساجد شهر به گوش می‌رسد، پاکی و تقدس می‌یابد. به این ترتیب وحدت معماری قدسی به معماری اسلامی سنتی سرایت می‌کند. این معماری در تبلور حضور الهی که فضاهای معماری قدسی اسلام را لبریز می‌سازد و انسان را جانشین پروردگار قرار می‌دهد، مشارکت دارد.

۲۴. این‌که اصول معماری اسلامی و شیوه ارتباط آن با مذهب اسلامی در متون کهن توضیح داده نشده، نه به دلیل عدم وجود این ارتباط است بلکه نیازی به توضیح نداشته و امری بدیهی بوده است. صرفاً در عصر حاضر که سنت شفاهی فراموش شده و مسلمانان از آن غافل مانده‌اند، لازم می‌آید که سرشت معماری اسلامی را به صراحت تعریف و تشریح شود.

* خلاصه‌ای از فصل سوم کتاب هنر و معنویت اسلامی نوشته‌ی دکتر سید حسین نصر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × 3 =