اصول و مبانی رمانتیسیسم
قرن هفدهم در اروپا همزمان بود با رواج اندیشههایی که تأثیر بسزایی در پیشرفت آن داشت. در طبیعت در این دوره، همانن کتابی بود که به زبان ریاضی نوشته شده بود. متفکران این دوره اعتقاد داشتند که جهان با قوانین عمومی اداره میشود و این قوانین، ثابت و هماهنگ با عقل انسان هستند که تجربه حسی انسان آنها را تأیید میکند. همچنین در قرن هفدهم، این عقیده رایج بود که عقل ودیعه الهی است که به شکل فطری به انسان بخشیده شده است. قرن هجدهم به عصر روشنگری معروف است که بر پایه این دستاوردهای فکری بنا نهاده شد؛ با این تفاوت که در این عصر دیگر خرد، فطری و از جانب خداوند به شمار نمیآمد، بلکه امری اکتسابی بود و انسان را در شناخت حقایق و معنا بخشیدن به زندگی یاری میرساند. در عصر روشنگری، تفکر انتقادی رواج یافت و روحیه علمی این دوران همراه با نقادی، شک، ناباوری و چالشی با همه حقایق بود. این زمان در اروپا، دوره بیداری خرد و تنویر افکار است و به زعم ولتر متفکر فرانسوی، روشنشدهترین قرن تاریخ است.
اگر در قرن هفدهم انسان سعادت خود را حیات جاودانه میدانست، انسان عصر روشنگری، سعادت را در زمین و در سایه عقل میجست. توجه به خرد در این عصر به رواج بیش از حد فلسفه و علوم انجامید و ادبیات و هنر به یاری علم میکوشید ضوابط آشکار و قاطع اندیشه علمی را مبنای کار خود قرار دهد، به همین جهت، هنر نیز به شدت صریح، منضبط، تابع قوانین هندسی و ریاضی (تقارن، رعایت اصول مناظر و مرایا، محاسبات نور و سایه و توجه علمی به آناتومی بدن انسان و…) بود. در این دوره در هنر و ادبیات، توجه فراوانی به اصول هنری یونان و روم باستان صورت گرفت؛ زیرا چنین میپنداشتند که از نظر خرد و اندیشه، علمیترین و کاملترین هنر است.
در پایان قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم که عرصه کامل جولان اندیشه و خرد علمی بود و هنرمندان خود متفکر و دانشمندانی شده بودند که تنها به تجربیات و عوالم حسی میاندیشیدند، عرصه بر خیال و هیجان و احساسات درونی بشر به شدت تنگ شد و این امر، سرآغاز جریان هنری جدیدی شد که به شدت با وضع موجود زمانه خود، سر ستیز داشت. رمانتیسیسم، سبکی بود که در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم در عرصههای مختلف فرهنگ و هنر بروز کرد.
رمانتیسیسم[۱] در اصل، جنبشی هنری بود که در اواخر قرن هجدهم در ادبیات و سپس هنرهای زیبا، نخست در انگلستان و پس از آن در آلمان، فرانسه و سراسر اروپا رواج یافت. در عرصه موسیقی و ادبیات، آلمان نقش مهمی در این زمینه ایفا کرد. رمانتیسیسم تا حدودی بر ضد جامعه اشرافی و عصر روشنگری (به طور بهتر عقلانی) بود. قدرت گرفتن قشر بورژوا (قشر متوسط جامعه)، از دست رفتن اعتبار طبقه اشراف و گسترش فساد در بین این طبقه و از طرفی، رشد فکری و اجتماعی مردم باعث شد که مکتب رمانتیسیسم ظهور کند.
رمانتیسیسم واکنشی بود بر ضد وضعیت موجود و تقابل با اصول خشک و موازین منضبط موجود در آن دوره؛ پایه و اساس این مکتب نیز، آزادی تخیل، فردیت، شالوده شکنی و بال و پر دادن به رؤیا و هیجانات فردی بود. سال ۱۹۸۰سال انقلاب ادبی فرانسه است و ویگتور هوگو، رمانتیسیسم را به عنوان یک مکتب ادبی در فرانسه پایهگذاری کرد. او با اثر مهمش، «بینوایان» به نمایش تقابل میان عقل خشک و انضباط اجتماعی و احساس و عواطف انسانی پرداخت و در این رمان معروف و قابل تأمل نشان داد که انسان زمانی که به یک جنبه وجودی خویش (عقل و حسابگری) بپردازد و از وجه درونی و احساسی و انسانی خویش غافل شود، چقدر فاجعه به بار میآورد. قهرمان این رمان، الیور توییست، کودکی است که به نقد جامعه عاری از احساس و عاطفه میپردازد و خود که نماد و نشانه عاطفه انسانی است، سرانجام به پیروزی میرسد. رمانتیسیسم، تمایلی به نمایان ساختن خویشتن انسانی، گرایش به سوی خیال و رؤیا، به سوی گذشتهٔ تاریخی و نیز سرزمینهای ناشناخته است. از دید انسان رمانتیک، جهان به دو دسته عقلانی و احساسی و یا به عبارت بهتر والاترینها و زیباییها تقسیم میشود.
اما واژه رمانتیسیسم به چه معنا است؟
صفت رمانتیک ابتدا در معناهای خیالی، افسانهای، شاعرانه و قهرمانوار به کار میرفت، ولی در قرن نوزدهم برای توصیف مناظر زیبا و دلربای طبیعت استفاده میشد که تأمل و تخیل بیننده را بر میانگیخت.
رمانتیسیسم ادبی
رمانتیکها در ادبیات بیشتر به رؤیاها و احساساتی میپرداختند که بسیار مرموز و ناشناخته بود و هرگز به نمایش اندیشهها و احساساتی با انگیزشهای طبیعی علاقه نداشتند. برخی از آنان به اجتماع تمایل نشان نمیدادند و از مردم گریزان بودند و بیشتر به دوران کودکی و سرزمینهای ناکجاآباد خیالی و آرزوها و تنهاییهای خویش میپرداختند.
از سوی دیگر، جنبش رمانتیسیسم را باید فریاد خشم و اعتراض بر ضد بندگی انسان، سرمایهداری، تبدیل شدن شهرها به اردوگاههای کارگری دانست. هنرمند رمانتیک، زندگی و اجتماع را زاییده اندیشه میداند و به تقدیر، هیچ اعتقادی ندارد. در این سبک، زشتیها و زیباییها بدون در نظر گرفتن نتیجه اخلاقی آموزنده اعمال میشد و از آثار مسیحی قرون وسطایی، الهام فراوانی گرفته شد. این سبک طبقه متوسط تعلق داشت بود و بهترین قالب ادبی آن، «رمان» بود.
عواملی که برای یک ادیب رمانتیک اهمیت دارد، عبارت است از:
۱. شخصیت قهرمان؛ ۲. هیجانات و احساسات؛ ۳. گریز و سیاحت؛ ۴. آزادی و ۵. کشف و شهود به کمک تخیل.
این مکتب در دهه سوم قرن نوزدهم در فرانسه به اوج خود رسید.
رمانتیسیسم در آلمان
در میان هنرمندانی که در اواخر قرن هجدهم به مخالفت با اصول کلاسیک برخاستند، دو چهره ماندگار به چشم میخورد؛ یعنی «گوته» و «شیلر».
گوته: وی شاعر، درام نویس، ادیب و متفکر آلمانی بود. او مدتی استاد دانشگاه بود و سپس نماینده مجلس شد. گوته در سال ۱۷۹۱ به سرپرستی «تئاتر وایمار» برگزیده شد. همکاری او با شیلر سبب بسط و گسترش تئاتر گردید. مهمترین اثر ادبی او «رنجهای ولتر» و مهمترین نمایشنامهاش «فاوست» است.
شیلر: متولد ۱۷۵۹، ادیب و نمایشنامه نویس آلمانی است. برخی از آثار او عبارت است از:
دون کارلوس، ماری استوارت، دوشیزه اورلئان (نمایشنامهای رمانتیک درمورد ژاندارک و محاکمه او)، راهزنان، خدعه عشق، ویلهلم تل.
رمانتیسیسم در فرانسه
با سقوط ناپلئون، رمانتیسیسم در فرانسه شکوفا شد. بزرگترین و مشهورترین رمان نویس رمانتیک فرانسوی بدون شک «ویکتور هوگو» است. دیباچه هوگو بر نمایشنامه «کرمول»، خود در حقیقت مرامنامه جنبش رمانتیسیسم گردید و نیز وی با ارائه شاهکار جاودانه خود با نام «بینوایان»، رهبری این مکتب را از آن خویش ساخت. اثر دیگر او «کارگران دریا» که در مقدمه آن بر اصول مکتب کلاسیک به شدت میتازد.
رمانتیسیسم در انگلیس
مشهورترین نویسنده این سبک، شاعر معروف انگلیسی «لرد بایرون» است که منظومه مشهور «محبوس شیلان» را سرود.
رمانتیسیسم در هنر
هنر تا پیش از قرن هجدهم در خدمت اشراف و حاکمان بوده و هنرمندان، خدمتگزار اشراف بودند. موسیقی هم به طور عمده در خدمت اشراف بود. البته موسیقیدانی به نام هندل کنسرتهایی میگذاشت که مردم عامی میتوانستند در آن شرکت کنند، ولی مردم هنوز با این هنر آشنایی نداشتند. اولین کسی که در قرن نوزدهم توانست موسیقی را به میان مردم آورد، بتهون بود و بعد از او آهنگساز دیگری به نام شوبرت با ساختن ترانه، گامی بزرگ در ایجاد شرایط فهم عمومی برای موسیقی برداشت، و شوبرت از نخستین کسانی بود که موسیقی را در اختیار عموم مردم گذاشت.
در زمینهٔ هنرهای زیبا، رومانتیسیسم با جدایی از کلاسیسیسم خشک و کنار نهادن مضمونهای باستانی، حرکتی نو در طرح و رنگ به وجود آورد. بر خلاف مضامین کلاسیک که موضوعات رسمی بود و در آن رویدادهای سیاسی یا اجتماعی خاص مطرح بود، در رمانتیسیسم هر موضوعی میتوانست موضوع کار قرار گیرد (مثل موضوعات روزمره). نقاشان این مکتب به میان طبیعت آمدند و باور داشتند که هنرمند باید از کنج کارگاهها بیرون آید و به میان زندگی و اجتماع برود.
در هنر نقاشی، رمانتیکگراها به تفسیر از واقعیت در اثر هنری خویش دست میزدند و موضوع را آن طور که میخواستند ترسیم میکردند نه آن گونه که باید باشد (کلاسیکگرایان) و یا هست (رئالیستگرایان).
رمانتیکگرایی در عرصه نقاشی را با عبارت برتری، احساس بر عقل توصیف کردهاند. در این زمینه، هنرمندان مهمی نیز در عرصه نقاشی ظهور کردند که تأثیر بسزایی در پیش بردن محتوا و اندیشه حاکم بر نقاشی داشتند؛ هنرمندانی مانند دلاکروا، میله، فریدریش، فرانسیسکو گویا و … در همه آثار این هنرمندان یک وجه کاملا مشترک دیده میشود و آن، جوشش و تراوش احساس و عواطف هنرمند در درون اثر هنریاش است. این هنرمندان به مؤلفههایی روی آوردند که تا پیش از این دوران در نقاشی و هنر به چشم نمیخورد. آنان به نمایش خیالانگیز و اسرارآمیز فضاها و حالات غیر عادی، آشفتگی روحی و جنون انسانها میپرداختند. به راستی چگونه انسان منزه و منطقی و منضبط قرن هجدهم که همه چیز را تعریف شده و مشخص و بدون ابهام میپسندید و انسان عاقل و عدالتجو را نمایش میداد، به چنین فضایی دست یازید؟
اگر دو مکتب رمانتیک و کلاسیک در عرصه ادبیات و هنر را مقایسه کنیم، به چند نکته دست مییابیم:
۱. کلاسیکها ایدهآلیست هستند و خوبی و زیبایی را به نمایش میگذارند؛ ولی رمانتیکها علاوه بر زیبایی، زشتی، بدی و غم را نیز نمایش میدهند.
۲. عقل، اساس ادبیات و هنر کلاسیک است؛ حال آن که در رمانتیک، احساس و خیالپردازی بیشتر مدنظر است.
۳. کلاسیکها از اشعار و اساطیر روم و یونان باستان الهام میگیرند؛ اما رمانتیکها از ادبیات مسیحی و افسانههای ملی و به ویژه افسانههای شرقی الهام میپذیرند.
۴. کلاسیکها طرفدار وضوح و قاطعیت هستند، در حالی که رمانتیکها طرفدار ظاهر، نور و رنگ میباشند.
از نقاشان این دوران، ویلیام ترنر (۲) است که به خاطر نوآوریهایش از نقاشان دوره رمانتیک شمرده میشود و از مهمترین منظره سازهای اروپا است. او احساسات خود را با ضربه قلمهای خشن و ضخیم بیان میکرد و روز به روز به پیوند فشرده میان نور و رنگ پی برد.
کشتی جنگی اثر ویلیام ترنر
از منظرههای مشهور ویلیام ترنر از دریا که در آن، التهاب و هیجان طوفان به شکل اغراق آمیزی ترسیم شده است؛ باید گفت که استفاده از رنگهای قرمز و نارنجی بر شدت این هیجان افزوده است.
هنرمند دیگر، تیودور ژریکو است که اغلب تکچهرههای از بیماران روانی و یا بازنمایی موضوعات تلخ اجتماعی را به تصویر میکشید و خودش نیز فرد افسرده و ناآرامی بوده است. از مهمترین کارهای او تکچهره زن دیوانه میباشد. از دیگر آثار او کلک بازماندگان کشتی مدوسا و افسر سوار گارد امپراتوری است.
زن دیوانه، تئودور ژریکو
افسر سوار گارد امپراتوری اثر ژریکو
نقاش رمانتیک دیگر، «اوژن دلاکروا» (۳) است. اوژن دلاکروا نقاش، طراح و چاپگر فرانسوی، مشهورترین نماینده نقاش رمانتیک و یکی از رهبران پیشگام رمانتیک در اروپا است. پاگانینی، یکی از آثار مهم او به شمار میرود.
Eugène Delacroix – Portrait of Paganini
دلاکروا در تابلوی پاگانینی که تصویر یک موسیقیدان و نوازنده معروف آن زمان است، کوشیده تا جوهر درونی موضوع را به نمایش گذارد. او به جای تصویر کردن شخص پاگانینی، تلاش کرده تا تصویرِ موسیقی او و به عبارت بهتر،«حقیقت ذهنی وی» را ارائه نماید.
کشتی بادبانی دانته اثر دلاکروا که فضای نقاشی به شدت اسطورهای و مرموز میباشد. البته معلوم نیست که لباسهای قهرمانان، متعلق به کجا و چه دوره ای است. این اثر به شدت خیالی است.
مهاجر بر فراز دریای ابرها، کاسپار دیوید فریدریش
سیسلی از نقاشان منظرهگرای رمانتیک بوده که تنها به نمایش ذهنی خود از طبیعت میپرداخت. در اینجا این برداشت عجیب و کاملاً آزاد و مرموز به نظر میرسد.
سوم ماه مه (The Third of May)
«فرانسیسکو گویا» نقاش بزرگ اسپانیایی با تابلوی معروفش» سوم ماه مه» (The Third of May)، نمونهای از اغراقهای احساسی را در تابلو به نمایش میگذارد. در این تابلو، گویا برای نمایش عناد، نفرت و وحشت، حالتها و حرکتهای پیکرها را به نحو شگفتآوری اغراقآمیز کرده است.
رمانتیسیسم در سینما و عکاسی
این سبک در سینما و عکاسی با تمام ویژگیهای ذکر شده در ادبیات و نقاشی نمود پیدا کرد؛ البته هرگز مانند ادبیات یا موسیقی به صورت سبک جداگانهای تجلی نیافت؛ زیرا جنبههای احساسی در داخل فیلمنامههای رمانتیک از ادبیات وام گرفت و فیلمهایی که بر اساس رمانهای ادبی این سبک ساخته شدهاند، به طور کلی در دسته رمانتیک در سینما جای میگیرند. فیلمهایی با مضمون «عشق و احساس و تخیلات احساسی»، همه در دسته رمانتیکها قرار میگیرند.
همچنین، نمود این سبک در عکاسی که به تمام ویژگیهای سبک رمانتیک وفادار مانده، ثبت لحظات عاشقانه، احساسی و لطافت گرایی با نورپردازیهای طبیعی و ملایم، به طوری که القای حس درونی و عاشقانه برای مخاطب باشد، در فریمهای عکاسان رمانتیک تجلی یافت. حتی ثبت لحظات عاطفی برگرفته از طبیعت (عکسهایی از غروب خورشید و ماه، امواج دریا و…) جزء عکسهای رمانتیک طبقهبندی میشوند.
منابع:
کتابها:
پاکباز، رویین، دایرهٔالمعارف هنر.
مقالهها:
فخری، لیدا، نگاهی به فلسفه روشنگری در عصر خرد، روزنامه ایران، ش ۲۳۳۵، سال هشتم.
سایتها:
maryamderakhshandegi.blogfa.com
Wikipedia.org
Akkasse.com