خلاصهی فصل 5 کتاب هنر و معنویت اسلامی نوشتهی دکتر سید حسین نصر
1. از آنجا که مذهب اسلام بر پایهی کلمهی «الله» بنا شده و در قالب کتاب مقدس تجلی یافته است، ادبیات برای درک ارتباط میان هنر و معنویت اسلامی، عرصهای بسیار مهم فراهم میکند. از این رو، ادبیات جایگاه برجسته و ممتازی در میان هنرهای دیگر کسب نموده است.
2. منطق در تعالیم شرقی، با قوانینی سر و کار دارد که بر حرکت ذهن انسان در سیری از امر معلوم به نامعلوم حاکم است؛ اما شعر با زبان بشری سر و کار دارد که اصول هماهنگی و هارمونی حاکم بر عالم هستی، بدان شکل میدهند. در غرب جدید، این دو رشته یا فعالیت ذهنی و روحی تقریباً به طور کامل از یکدیگر جدا هستند؛ ولی در جاهایی که هنوز سنتهای شرقی به حیات خود ادامه میدهند، منطق و شعر مکمل یکدیگرند و ارتباط تنگاتنگ خود را چه در باب نظری یا عملی حفظ کردهاند. امروزه نیز در بسیاری از زبانهای شرقی، آثاری که ماهیت منطقی دارند، در قالب شعر گونه – که درک آن آسانتر باشد – مورد بررسی قرار میگیرند. این امر، به ویژه در تمدن اسلامی مشهود است و نمونههای آن عبارتاند از: آثار ابن سینا در پزشکی، اثر ابن مالک در نحو، شرح منظومه اثر حاج ملا هادی سبزواری در منطق و متافیزیک. کتابهای منظوم متعددی نیز در باب حرکت ستارگان و نجوم به زبان عربی موجود است.
3. بنا بر نظریههای شرقی، شعر حاصل نفوذ اصول روحانی و عقلانی بر ماده یا جوهر زبان است. ویژگیهای موزون شعر سنتی، واجد حقیقت جهانی است و به هیچ وجه، صرف تمهیدات ساخته و پرداخته انسان نیست.
4. منطق با لوگوس (خرد الهی) مربوط است و از دیدگاه سنتی، فرایندی به شمار میآید که ذهن در کشف حقیقت، از آن تبعیت میکند. این فرآیند از آنجا امکانپذیر میشود که قدرت منطقی ذهن، ادامه اصل عقلانی است که خود چیزی جز انعکاس خرد الهی یا لوگوس بر ذهن آدمی نیست.
5. بر اساس تعالیم سنتی، شعر و منطق یک منشأ مشترک دارند که «عقل» است. این دو نهتنها متضاد نیستند بلکه در اساس، مکمل یکدیگرند. منطق فقط در صورتی در تضاد با شعر واقع میشود که به صورت اصالت عقل در آید و یا شعر به جای آنکه محملی برای بیان معرفت خردمندانه باشد، تا حد سانتیمانتالیسم، تنزل یافته و یا به وسیلهای برای بیان مسایل شخصی و اشکال مختلف سوبژکتیویسم بدل گردد.
6. در چارچوب سنتی، منطق همانند نردبانی برای صعود به سوی تعالی است و شعر نیز حامل پیامی خردمندانه و معنوی به شمار میآید، منطق و شعر یکدیگر را کامل میکنند و بر «حقیقتی» دلالت دارند که هر دو را در بر میگیرد.
7. در شرق، به منطق به مثابه نردبان صعود به جهان معنوی، عالم معرفت و اشراق متافیزیکی نگریسته میشود و شعر نیز نهتنها محملی برای بیان احساسات، بلکه برای القای معرفت نسبت به ساحت متعالی (هستی) شمرده میشود. این امر، در تمدن اسلامی که هرگز منطق و معنویت را مباین نمیداند، مصداق دارد.