خلاصه فصل چهارم از کتاب هنر و معنویت اسلامی؛ نوشتهی سید حسین نصر
۱. ایران کانون تمدن اسلام به ویژه هنر اسلامی بوده است. مبانی هنر قدسی اسلام را میتوان در این مرز و بوم جستوجو کرد و هنر ایرانی از نقاط اوج هنر اسلامی به شمار میآید.
۲. برای درک هنر قدسی، باید معنای «امر قدسی» و نیز معنای «هنر» را درک کرد؛ همان هنری که امروز از زندگی بشر جدا شده و به انزوای موزهها گرویده است. البته منشأ صدور امر قدسی، عالم روحانی است که فوق عالم نفس است و نباید با آن اشتباه شود.
۳. امر قدسی را باید در سایهی بینش سنتی نسبت به هستی مورد شناسایی قرار داد. بینش سنتی همان بینشی است که بشر بر مبنای آن زیسته و هنوز هم بسیاری از کشورهای شرقی بر همان مبنا زندگی میکنند.
۴. سنت و قداست دو صفت هنر هستند که در حین تفکیکناپذیری، یکسان نیستند. صفت سنتی گویای آن دسته از نمودهای سنتی است که به طور بیواسطه با مبانی روحانی ارتباط دارند. اما هنری قدسی دارای پیوند و نزدیکی با اعمال مذهبی و آداب دینی است که از مضمون دینی و مفهوم رمزی روحانی برخوردار میباشد. نقطه مقابل هنر قدسی، هنر دنیوی است و نقطه مقابل هنر سنتی، هنر غیرسنتی است.
۵. شمشیر اسلامی یا مسیحی متعلق به قرون وسطا، مصداقی از هنر سنتی است که مبانی و صور هنر اسلامی یا مسیحی در آن تجلی یافته و تزیینات آن، رمزهایی برگرفته از اسلام یا مسیحیت است. اما شمشیر شینتو در معبد آیز ژاپن، به مقوله هنر قدسی تعلق دارد. زیرا شیای آیینی در مذهب شینتو به شمار میرود که بسیار مهم تلقی میگردد و با سرچشمه الهام آن مذهب مرتبط است.
خوشنویسی قرآنی نیز در ایران، نمونهای از هنر قدسی محسوب میشود، در حالی که مینیاتور، هنری سنتی است و به گونهای غیر مستقیم اصول اسلام را نمود میبخشد.
۶. معادل کلمه «Art» در فرهنگ ایرانی، جامعیت این مفهوم و پیوند ارگانیک آن را با دیگر وجوه حیات بازگو میکند. این کلمه در فارسی همان فن، هنر و گاه صنعت است. البته امروزه، صنعت برای فنآوری (تکنولوژی) استفاده میشود.
۷. زندگی انسان سنتی در همه وجوه آن، از کار کردن تا خوردن و خوابیدن، رنگ معنوی دارد. هرچند، هنر قدسی شاخهای از هنر سنتی است که با حیات سنتی پیوند خورده است، اما به صورت خاص، آن بخش از فعالیتها و خلاقیتها را در برمیگیرد که بیواسطه با رمزها و مناسک دینی و روحانی مرتبط هستند.
۸. هنر قدسی اساسیترین وجه هنر سنتی است که بقای آن به طور مستقیم به بقای دین وابسته است و این پیوند حتی پس از سست شدن یا زوال ساختار جامعه سنتی، دوام مییابد.
۹. هر مذهب قابلیت پذیرش قالبهای خاص و حتی رموز هنرهای مذاهب پیشین را دارد؛ مانند ورود گنبد به معماری اسلامی پس از فتح ایران و اقتباس آن از بناهای ساسانی. اما این قالبها و رمزها به وسیله روح وحی جدید، به کلی استحاله شده و در فضای معنوی خاص، معنای جدیدی یافته است. برای مثال، معماری مسیحیت در کلیساها که از قالبهای معماری رم تقلید نموده است.
۱۰. اسلام نقشمایههای فراوانی را از ایران پیش از اسلام و میراث هنری فوقالعاده غنی آن، دریافت کرده است؛ اما این نقشمایهها به واسطه روح اسلام استحاله شده و به عنوان جزیی از ساختارهای اسلامی به کار گرفته شدهاند.
۱۱. معماری اسلامی از همان آغاز به نقطه اوج رسید که تا زمان ما ادامه یافته است و این ویژگی در طول تاریخ نظیر ندارد. سبک سنتی معماری از مواجهه روحانی مذهبی خاص با ذوق و قریحه پیروان آن مذهب، نتیجه میشود. خانه سنتی ایرانی به نوعی گسترش و امتداد مسجد (معماری قدسی) تلقی میگردد؛ به این معنا که سادگی و طهارت مسجد را استمرار میبخشد. فرشهای ایرانی مثال دیگری است که انسان با کفش بر آنها پا نمینهد و پاکی آیینیشان، که نماز و عبادت را بر آنها همچون فرشهای مسجد ممکن میسازد. خلوت اطاقهای سنتی خالی از مبلمان و عناصر فراوان دیگر، میان خانه و مسجد پیوندی معنوی برقرار میسازد.
۱۲. قرائت و تلاوت قرآن کریم در محدوده حس شنوایی هنری که از نظر اسلام به معنای دقیق کلمه قدسی تلقی میشود، همچون نیرویی روحانی، نقطه اتکای شعر و موسیقی همه ملل مسلمان به شمار میآید.
۱۳. شعر کلاسیک فارسی، به ویژه اشعار عرفانی، هنری سنتی و برخوردار از ارزش متعالی است که ماهیتی روحانی و به تعبیری «درمانی» دارد و نابودی آن به وسیله شعر نو، بدین معناست که شعری با جوهره زمینی محض و غالباً گنگ و نامفهوم، جایگزین شعری با کیفیت و منزلت آسمانی شده است. برخی از شعرهای جدید، نوعی زیبایی دارند اما این زیبایی در برابر جهان فوق بشری و آسمانی، صرف نظر از نمادپردازی و مفاهیم نهفته در اشعار قدیم، حقیر جلوه مینماید.
۱۴. اسلام با منع و تحریم جنبه اجتماعی موسیقی، به ویژه در شهرها که در آنها بیش از روستاها زمینه تحریک عواطف و انحطاط اخلاقی وجود دارد، موسیقی کلاسیک ایرانی را به مسیر باطنی خود هدایت کرد و آن را به هنری روحانی بدل ساخت. حالات معنویای که موسیقی سنتی ایرانی برمیانگیزد با احوال عرفا و از این طریق با معنای باطن قرآن مقدس پیوند دارد.
۱۵. عمق و غنای موسیقی ایران به گونهای است که تنها واجدین شرایط، یعنی کسانی که خود از عمق درونی برخوردارند، میتوانند به باطن آن راه پیدا کنند. کسانی که با تفکر و مراقبه انسی دارند، فقط قادرند از نیروی رهاییبخش موسیقی بهره جویند؛ نیرویی که بندهای زندگی خاکی را از اندام روح میگسلد و مرغ روح را در افق بیانتهای آسمان معنویت پرواز میدهد.
۱۶. تعزیه، نوعی هنر سنتی خاص شیعیان است که در ایران، نواحی مرز ایران و ترکیه، عراق و شبه قاره هند و پاکستان اجرا میشود و عمدتاً حوادث و وقایع کربلا را تجسم میکند. این قالب هنری با تئاتر قدسی و مذهبی دیگر ادیان و سنتها، وجه اشتراک دارد.
۱۷. وظیفه اصلی هنرمند ایرانی که در وضعیت استثنایی قرار دارد و به طور کلی هنرمند مسلمان، این است که خود را بشناسد و این عقده ناپسند حقارت در برابر غرب را بازگشاید. حقارتی که از جهل نسبت به سنت و فرهنگ ایران در تمام وجوه به ویژه جنبههای معنوی و روحانی ناشی میشود. هنر سنتی و قدسی غنی و بارور ایران و در واقع کل هنر اسلامی، ابزار اصلی و اساسی برای درمان این جهل و تشخیص مسیر زندگی است.