هنر تزیینی
بیانات اسلامی جمع شده در کتب حدیثی درباره آنچه در هنر مجاز است، مانند همان بیاناتی است که در انقلاب شمایلشکنی در مدت دوره امپراطوری بیزانس گفته شده است. محکومیت ساختن تماثیل پیامبران و اولیا و عشق ورزیدن نسبت به آنها از این باور نشأت میگیرد که این گونه اعمال نمونهای از پرستش هستند که تنها به پروردگار تعلق داشت.
به همین صورت هنرمندان از خلق پیکرههای تمثالین ممنوع شده بودند؛ زیرا تنها خداوند قادر به حیات بخشیدن به مخلوق میباشد. این ممنوعیتها همواره در بافتهای مذهبی — در مساجد، بر قالیهای مساجد، در تزیین قرآن و جعبههای قرآن — مشاهده میشد؛ اما آنگونه نبود که همواره در هنرهای تزیینی غیر دینی دیده شود، بلکه بستگی داشت به میزان تقید و التزام معمول در زمان هر حاکم خاص.
در کاخ صحرایی در سوریه (اوایل قرن هشتم هجری) که بر روی دیوارهای آن سنگهای حکاکی و برجستهکاری شدهای دارد، تمایز شدیدی بین برجستهکاری قسمت مسجد این مجموعه که کاملاً تزیینات گل و بوته دارد و سایر قسمتها که تمثال پیکرههای حیوانات خیالی و واقعی دارد، مشاهده میشود.
نتیجه این تحریمها این بود که حتی آن هنگام که میخواستند تمثال انسانها یا حیوانات را ارائه دهند، آنها را در خلال یک قاببندی تزیینی قرار میدادند. به همین خاطر بر خلاف هنرمندان اروپایی، هنرمندان مسلمان در درک کالبدشناسی، نظام عضلانی و پرسپکتیو پیشرفتی نکردند؛ اما از سوی دیگر، این محدودیتها که عموماً پذیرفته شده بود به جای محروم ساختن هنرمندان از ابراز تواناییهایشان، قدرت آنها را در مسیر توسعه نقشهای تزیینی بر پایه فرمهای هندسی، کتیبههای عربی و شکلهای گل وبوتهدار (بعداً به عنوان سبک اسلیمی یا عربسک) هدایت نمود. این مجموعه گوهر یگانه هنر اسلامی را مجسم میکند.
ممنوعیت عمده دیگری که از حدیث گرفته شده بود و عمیقاً بر هنرهای تزیینی اسلامی اثر گذاشت، محکومیت اشیای پر زرق و برق و گرانقیمت بود. از این رو، در حالی که در هنرهای تزیینی فرهنگهای دیگر استفاده فراوانی از طلا، نقره، یا سنگهای قیمتی میشد، هنر اسلامی بر انواع سرامیک و سفالینه، ظروف برنزین تزیینی و انواع کندهکاری روی چوب تمرکز نمود. دلیل دیگری که توجه به مواد غیر تجملی و اشیای اساساً سودمند را توجیه میکند، رشد جامعه متوسط شهرنشین بود که خبرویت هنری در عین حال نیازهای عملی آنها باید در نظر گرفته شود.
سفالگری
این جام دستهدار در قرن ۱۶ میلادی در ترکیه در دوره تسلط عثمانیها ساخته شد. این جام سفالین دارای رنگسفید به عنوان زیر لعاب و رنگهای آبی و بنفش و قرمز بر روی لعاب میباشد. طرح و نقشهای گل و بوته و خطاطی روی آن شبیه است به آنچه در بیشتر هنرهای جهان اسلام پیدا میشود که تصویر زنده حیوانها و انسانها را حرام میداند. این قطعه، بخشی از مجموعهای واقع در موزه ویکتوریا و آلبرت در لندن است.
شاید بهترین تصویر از قدرت هنری اسلامی در سفالگری پیدا شود؛ آنجا که شیوهای از نوآوری و خلاقیت را در معرض نمایش میگذارد که قابل مقایسه است با خلاقیتی که هنرهای زیبا را در سایر فرهنگها پدید میآورد.
ثروتمندان طبقه متوسط اجتماع، به گونه آشکاری سفالینهها را گردآوری میکردند؛ درست مانند طبقه متوسط هلند که مشتاقانه نقاشیهای پرتره و واقع نما را در قرن هفدهم جمعآوری مینمودند.
اولین دوره خلاقیت در سرامیک و سفالینه را میشود از سفالینه پیدا شده از خاکبرداریهای سامرا تعیین نمود. چینیهای «پرسلین» که از چین به نواحی بغداد وارد میشد، گرایش و توجه هنرمندان و سفالگران عباسی را برانگیخت؛ اما گل موجود در آن نواحی نمیتوانست کارهایی چنان کامل و بیعیب را از لحاظ فنی تولید کند. کالاهای رنگی سبز و زرد «تانگ» با موفقیت مورد تقلید قرار گرفت، اما برای این که نتیجه مانند چینی «پرسلین» باشد، سفالگران عباسی لعاب قلع را ابداع کردند که ظرف را پوششی کِرِموار میداد. بعضی از این ظروف که لعاب قلع داشت، دوباره به وسیله تزیینات آبیرنگ (حاشیههای ساده و کتیبههای یک کلمهای) نقاشی میشدند و باور بر این است که این پوشش تازه الهامبخش اولین چینیهای آبی – سفید «پرسلین» چین باشد که خود بعدها توسط سفالگرهای اسلامی مورد تقلید قرار گرفت.
شیوه تازه لعابکاری در سامرا نیز رشد پیدا کرد که عبارت بود از نقاشی با محلولی فلزی بر روی ظرفی که قبلاً پخته شده بود. سپس این ظرف در حرارت ملایمی دوباره پخته میشد کهنقشی متالیک و درخشان – قهوهای سبزگون یا قرمز – که مانند آنچه از طلا ساخته شده است، آن را وارد محدوده ممنوعه مینمود. این شیوه به تمام نقاط دنیا انتقال پیدا نمود.
کاخ «توپکپی» در استانبول ترکیه، صدها سال اقامتگاه سلاطین عثمانی بود. امروزه این کاخ موزهای است که گنجینههای هنری سلاطین را در معرض دید قرار داده است. بسیاری از اتاقهای کاخ با کاشی سرامیکهایی ظریف و زیبا مانند این کاشیهای ایزنیکی همسان و هماهنگ شدهاند. «ایزنیک» مرکز سفالینه ترکیه بود.
در اواخر قرن هشتم تا یازدهم میلادی در نیشابور (نیشاپور) و سمرقند واقع در شمال شرقی ایران سفالینههای قابل توجه دیگری ساخته شد که دارای تزییناتی با دوغاب (گل آبکی) بود. دوغاب لایه نازکی از گل بود که بر روی ظرف سفالین پاشیده میشد تا پسزمینهای برای تزیینات نقاشی باشد. این سفالگران شیوهای که تاریخی دور و دراز داشت را دوباره به کار انداختند. بعضی از این ظروف سفالینه که با شکلهایی از سوارکاران و زمینههایی متراکم از گل و بوته و خطاطی تزیین شده بودند، متأثر از میراث ساسانی بودند. تزیینات سفالینههای دیگر به کتیبههای خط تاریخی کوفی با درونمایههای تزئینی کوچک محدود بود.
دیگر سفالینههای مهم ایرانی در آن دوران، نوع گبری — در آنها پسزمینه یا تزیینات سفالینه، کندهکاری میشود تا نوعی برجستهکاری خفیف را نتیجه دهد، و نوع لعاب خراشی همخانواده با نوع گبری — هستند و این هر دو نوع، فنون شناختهشده در فلزکاری را تقلید مینمودند. این نوع سفالینه نیز مانند سفالینه صیقلی میتوانست جایگزین مقبولی برای اشیای گرانتر باشد.
در زمان حکومت فاطمیین در مصر شمار بسیار زیادی سفالینه صیقلی منقوش و سفالینههای دیگر در فسطاط ساخته شد. در ایران سلجوقی، سفالگران ظرفهای نازکی با دیوارههای سفته و پوشیده از لعاب در تقلید از چینیهای پرسلین یا مانند آن با تزیینی از برجستهکاری عالی و پر تجمل ساختند. انواع دیگری از سفالینههای منقوش در این زمان در ایران ساخته میشد که کاشیها و سفالینههای معروف صیقلی و منقوش ری و کاشان را شامل میشود. نمونههایی از اشعار یا صحنههایی حماسی شبیه مینیاتورهای ایرانی، از ویژگی بعضی از این سفالینهها و نوع خاصی از سفالینه میناکاری هفترنگ بود. گاهی اوقات ظروف شکل جالبی از حیوانات را به خود میگرفتند، به عنوان مثال یک پارچ ممکن بود باشکل سر یک خروس تزیین شود. احیاناً چهارپایهها و جعبههای کوچک نیز از سفال ساخته میشدند.
در عراق، سالها پیش از حمله مغول، شهر «الرقه» مرکز تولید سفالینههایی ظریف بود که نقوش زیر لعاب داشتند. در قرن هجدهم میلادی در ترکیه عثمانی سرامیکهای مهمی در ایزنیک و کیوتایا به گونهای عالی تولید میشد. بسیاری از اینها متأثر بود از سفالینههای سفید- آبی چینی، اما ظروف با الگوهای گل و بوته ویژه ترکی در رنگهای فیروزهای، سبز، بنفش، قهوهای و سیاه تولید میشدند.
سفالگران صفوی در ایران نیز تحت تأثیر سفالینههای چینی سرامیکهای سفید – آبی ساختند که به مغربزمین صادر میشد. در اینجا نیز تولید سفالینههای صیقلی و چند رنگه تا میانه قرن هجدهم ادامه پیدا کرد.
شیشه
هنرمندان مسلمان در زمینه شیشه نیز کار کردهاند و در ابتدا فنون متداول در بیزانس و نیز ایران ساسانی را به کار میبردند و سپس شیوههای جدیدی را پیش رو گرفتند. بلورهای تراشیده،لوسترهای شیشهای منقش، شیشههایی با تزییناتی پِرِس شده بر آن، که همگی از آثار فاطمی هستند، کیفیتی استثنایی دارند. در همین دوره شمار معدودی ظروف نفیس پدید آمد که از کوارتز بیرنگِ ساخته و حکاکی شده بودند و در کیفیت با بلور تراشیده قابل مقایسه بودند. شیشه میناکاری شده قرن دوازدهم سوریه -عمدتاً در جامها و چراغها – همواره در زیبایی بیرقیب بوده است و تزیینات آن که به صورت نوارهای کتیبهای و طرحدار بود؛ مانند تزیینات برنزهای همان دوره است. سوریها صدرنشینیِ دوره قدیم خود را در این نوع حرفه شیشهگری از دست ندادند و به نحو ویژهای در چراغهای مخروطی و میناکاری شده مساجد معروف هستند.
حکاکی روی چوب و عاج
پیش از این در بحث مسجد از حکاکی روی چوب به عنوان تزیینات معماری سخن به میان آمد. آثار استثنایی از کار روی چوب در کاخهای فاطمی بر جای مانده استکه در آنها قابهای مشبّک کاری شده و تمثالین، با صحنههایی دربار پسند وجود دارد؛ بعضی از آثار این حرفه میراث قبطی (مسیحی مصری) را بازنمایی میکند. همچنین برای ایجاد تزیین، قطعههای کوچکی از لوازم منزل نیز حکاکی میشد.
جعبههای حکاکی شده از عاج و عاجهای کندهکاری شده، در دربار فاطمیین مورد اقبال بود واین سنت در عرب سیسیل ادامه یافت.
این نوع از حکاکی ظریف، درباریان، حیوانات و گل و بوته را به نمایش میگذارد.
مفرغکاری
مفرغ – برنز – به علت محکومیت فلزهای گرانقیمت و سختگیری در مورد آنها، فلزی پرطرفدار بود. بخشی از گنجینههای بر جای مانده از کلیساهای اروپایی را برخی از زیباترین قطعههای مفرغ کاری اسلامی تشکیل میدهد.
در آغاز از قالبهای ساسانی برای اشیای مفرغی اقتباس میشد؛ اما دوره فاطمیین برخی از زیباترین ظرفهای حیواننما که تا آن زمان ساخته شده بود را در کنار شمعدانها و بشقابها به بار آورد. آثار مهم مفرغی که قلمزنی شده و با مس و نقره منبت کاری شده بودند در شرق ایران ساخته شدند؛ اما زیباترین مفرغهای اسلامی متعلق به پنجاه سال پیش از حمله مغول و ساخت کارگاههای موصل در عراق بودند. ابریقها، تشتکها و شمعدانها با نقره و طلا مرصع میشدند و شامل نوارهایی از تزیینات، نگارهها و کتیبههایی با پیچیدهترین ساخت بودند. مفرغهای زیبای مرصع موصلی در قرن چهاردهم، حتی به سمت صرفتزیینی بودن متمایل گشت، به هر حال کارگاههای سوری به تولید طرحهای تمثالین ادامه دادند.
خط
خط کوفی که خطی عربی با تاریخی عمیق و مناسب برای حکاکی بر سنگ است، درقدیمیترین قرآنهای خطی بر جای مانده ظاهر میگردد. در این نسخهها گاهی اعرابها و نشانهها با رنگ قرمز بر روی حروف منقوش میشد و تزیینات زرین بین سورهها و آیات تقابل مطبوعی با خطوط به شدت سیاه داشت.
در دوره سلجوقی خط نسخ که روان و سلیستر بود، ایجاد و گسترش یافت. این دو شیوه خط اغلب در معماری و بافتهای تزئینی جهت ایجاد تقابل و کنتراست به کار میروند.
کار بر روی چرم
جلدآراییهای بر روی چرم با طرحهای هندسی نیز بخش مهمی از هنرهای تزیینی است. قدیمیترین نمونهها، پرداخته و برجستهکاری شده بودند. جلدهای بعدی منقوش و طلاکاری شده و در قرن شانزدهم میناکاری شدند.
نقاشی
تابلو لیلی و مجنون در مدرسه (۱۴۹۴م) را بهزاد — یکی از هنرمندان بزرگ ایرانی در عرصه مینیاتور و اهل هرات که اکنون در افغانستان است — کشیده است. پرسپکتیو تخت و لایهدار در این تابلو تأثیر منظرهنگاری چینی را نشان میدهد. پسزمینه طلایی برای این نقاشی که در پیش از قرن شانزدهم به انجام رسیده، نامعمول است. صورتها نیز دارای حسی از تنعم میباشند که اغلب در چنین کارهایی دیده نمیشود. همجواری اندرونی و بیرونی و شیوهای که در آن قسمتهایی از تصویر از حدود بیرون زدهاند به طور ویژهای قابل توجه است.
در جهان اسلام که جایی برای تفکر «هنر برای هنر» وجود ندارد، نقاشی مانند گونههای دیگر هنر اسلامی در جهت اهداف مشخصی به کار گرفته شد. نقاشی در جهان اسلام به جای نقاشی روی بوم، برای تصویرگری کتب به کار گرفته شد. قدیمیترین نقاشیهای اسلامی بر جای مانده، هر تعداد که باشند، مینیاتورهایی هستند که نسخههای خطی از متون علمی یونانی که به عربی ترجمه شده بود (آموختن عربی وسیلهای بود که با آن دریافت جهان کلاسیک به غرب منتقل شد)، افسانههای بیدپای (در ۳۰۰م رشد پیدا کرد) و مقامات حریری و یا حکایات ماجراجوییهای یک مسافر را تصویرگری کرده بودند. تمام این نقاشیها برگرفته و اشتقاقی از مکتب بغداد در تصویرگری کتب خطی بود. تصویرگری علمی، خط نقشهایی براساس شیوههای کلاسیک و نقاشیهای رنگارنگ غیر دینیدارای سادگیای جذاب بوده و تنها دو یا سه شخصیت تاریخی و بزرگنشان داده شدهاند و عناصر و جزییات به گونهای تزیینی در آنها نشان داده شدهاند. در قرن چهاردهم، سبک مغول یا ایلخانی در مینیاتور ایرانی در تبریز به شکوفایی رسید. تأثیر ات چینی در جزییات مناظر، بیان احساسات و پیچیدگی در ترکیببندی از ویژگیهای این مکتب جدید است. ب
سیاری از اشعار حماسی پارسی با این شیوه تصویرگری شدند که بهترین نمونه آن شاهنامه اثر فردوسی، حماسه سرای بزگ ملی در قرن ۱۴م است.
در قرن ۱۵ با پشتیبانی تیموریان نقاشی مینیاتور به رشد خود در هرات (که اکنون در افغانستان واقع است) ادامه داد. بهزاد کهیکی از مینیاتوریستهای برجسته تیموری است، خود استادی بود که بسیاری از آثار چشمگیرشپا از مرزهای رسمی فراتر مینهاد و شخصیتهای او در نقاشی دارای رئالیسمی روانشناختی است که در این سنت نادر بود.
حاکمان عثمانی نیز مشوق هنر کتاب آرایی بودند. مکتبی ترکی از نقاشی مینیاتور با هنرمندانی در تبریز در قرن چهاردهم شروع شد که با ثبت زندگی درباری و نظامی با شیوهای تزیینی و متمایز توسعه پیدا نمود.
هنرمندان صفوی آثار کلاسیک مصوری را به گونهای زیبا به شیوه خود آفریدند و متأثر از تصویرگری اروپایی، دامنه کار خود را به نقاشی شخصیتها و پرتره کشاندند.
مینیاتور در هند اسلامی رشد خاص خود را از قرن ۱۶م تا ۱۹م داشته و بسیار تحت تاثیر هنر بومی هند بوده است و اغلب اشخاص حاکم و نیز وقایع تشریفاتی را به تصویر میکشد.
منسوجات
منسوجات به عنوان اشیای تجملی دارای ارزش بالایی بودند که زیباترین نوع قرون وسطایی آن در کارگاههایی که طراز نامیده میشد و تحت نظارت خلیفه بود ساخته میشد. سیستم طراز که از امپراطوری بیزانس، قبطی و نهادهای ساسانی تقلید میکرد، با حمله مغول به پایان رسید. رهآورد این طراز، مالی گرانبها (اغلب ردایی منقوش و تشریفاتی) بود. بر طراز — این کلمه گاهی برای خود منسوجات نیز استفاده میشد — اغلب نام کارگاه، تاریخ و نام حاکم ثبت میشد.
در مصر بسیاری از طرازها از کتان ساخته شده بود و تحت حاکمیت فاطمیین نوارههایی از پردههای ابریشمین و زربافت ساخته میشد.
در بسیاری از مناطق جهان اسلام، پارچههای ابریشمی بافته میشد که بعضی از آنها در طرازهای رسمی تولید میشد و حریرهای قرن ۹ تا ۱۰م منطقه بخارا،حریرهای قرن ۱۰ تا ۱۱ ایران، بغداد، مصر و اسپانیا در این میان از بهترینها هستند. با وجود منع خرید و فروش توسط بیزانس، این حریرها به وسیله سفیران، راه خود را به اروپا میگشودند.
این حریرها تأثیر عمیقی بر بافندگان و قلاب دوزان بیزانسی، سیسیلی، و ایتالیایی متأخر گذاشتند. حتی کلماتی که امروزه برای منسوجات به کار میرود، اغلب از جهان اسلام برگرفته شده است مانند «damask» که از کلمه دمشق اخذ شده است.
ردای تاجگذاری امپراتورهای مقدس رومی را هنرمندان اسلامی در سیسیل قلابدوزی مینمودند. در قرن چهارده میلادی بعد از تأسیس کارگاههای حریر اروپایی، تأثیر حریرهای سیسیل ادامه یافت.
پس از حملهی مغول، حریرهای چینی بر بافندگی اسلامی تأثیر گذاشت، این تأثیر در اولین حریرهای زربافت اسلامی و در جزئیات معین تزئینی قابل مشاهده است.
ترکان عثمانی گونههای تازهای از حریرهایی را تولید کردند که بسیار پر نقش و نگار بودند و دارای شکلهایی از گل میخک، گل لاله و برگ نخل و نقش چینی نواره ابر بودند. قطیفههای حریری منقوش و زربافتههای صفوی از جمله زیباترین منسوجاتی هستند که بافته شدهاند.
قالی و قالیچه
این قالی برای مسجد و مقبره شاه طهماسب در اردبیل ایران در بین سالهای ۱۵۳۹ تا۱۵۴۰م ساخته شده است. از آنجا که این قالی برای مسجد ساخته شده است و از آنجا که قرآن صورت پیکره انسانی و حیوانی را ممنوع کرده است، تصویرسازی به صورت گلدار با قابی مدور در مرکز و حاشیهای پیچیده میباشد. این قالی هم اکنون بخشی از موزه ویکتوریا و آلبرت در لندن است.
کهنترین قالیهای گرهدار اسلامیِ که بر جای ماندهاند به «کُنیا» در ترکیه تعلق دارند که در سال چهاردهم میلادی ساخته شدهاند. قالیهای کُنیا در رنگهای آبی، سبز و قرمز دارای نقشی سرتاسری بر اساس شکلهای طبیعی هستند و کناره آنها دارای نواری کتیبهای است. در زمان مملالیک، قالیهای دیگری با الگوهای هندسی متمایز در رنگهای آبی کمرنگ، قرمز و زرد ساخته شدند. چندین نوع قالی ترکی و مصری متعلق به قرن ششم بر جای مانده است. گاهی اوقات این طرحها در نقاشی معاصر اروپا به تصویر کشیده شده است. بافت قالی در زمان حاکمیت صفویه با طرحهایی با درونمایه صحنههای شکار و باغها به اوج خود رسید. نمونهای تاریخدار (۱۵۳۹-۱۵۴۰) و توقیعدار با طرحهای گل و بوته به درازای دوازده متر برای مسجد اردبیل بافته شد و هم اکنون در در موزه ویکتوریا و البرت در لندن قرار دارد. قالیهای حریر صفوی در رنگهای وسمه و با ناحیههایی از طلاو نقره، تنها برای تجارت با اروپا بافته میشد و اگر چه در نهایت زیبایی بودند، پایان سنت خالص قالیبافی اسلامی را نشان میدادند.