معرفی فیلم امبرتو د به کارگردانی ویتوریو دسیکا
«واقعیتی که در زیر اسطورهها مدفون شده بود اکنون به آرامی دوباره جوانه زده است و سینما بار دیگر به خلق دنیای واقعی انسانها روی آورده است. در اینجا درختی بود. اینجا مرد سالخورده… سینما باید آنچه را که معاصر است بدون قید و شرط بپذیرد.»
چزاره زاواتینی
فیلم امبرتو د یکی از تلخترین فیلمهای سبک نئورئالیسم است که تمام عناصر این مکتب را به شکلی بسیار پر رنگ در خود جای داده است. از بیرحمی جامعه و طبقه بالادست نسبت به پایینیها و پولمحوری و دورویی که بین انسانهای جامعه حاکم شده است. نمای آغازین فیلم، ما را با تودهای از مردم عصبانی همراه میکند که با سرعت زیاد از طول خیابان میگذرند و مقابل یک ساختمان دولتی شروع به شعار دادن میکنند و با حضور نیروهای امنیتی خیلی زودتر از زمانی که آمدهاند پراکنده میشوند. ما شخصیت اصلی فیلم را زمانی که گوشهای مخفی شده و نفسنفس میزند پیدا میکنیم که بعد از مطمئن شدن از رفتن نیروهای امنیتی از مخفیگاهش بیرون میآید؛ با دوستان دور و برش که آنها هم سالخورده هستند و در تظاهرات شرکت داشتند سلام و احوالپرسی میکند و نگاهی به ساعتش میاندازد و به راه خود میرود. نحوه پرداخت این تصاویر هیچ شکی در ذهن ما باقی نمیگذارد. بله این حرکت هم قسمتی از روزمرگی این آدمهاست. آدمهایی که از طرف اجتماع تحت فشار قرار گرفتهاند و کاری به جز این موش و گربه بازیها از دستشان بر نمیآید. سراسر فیلم به سبک فیلمهای نئورئالیستی حول یک موقعیت و عدم تعادل شکل گرفته است. پیرمرد مستمری بگیری که صاحبخانهاش او را برای پرداخت اجاره خانهاش تحت فشار قرار داده است. پیرمرد گاهی به دنبال پول برای جور کردن اجاره خانه و گاهی به دنبال سگش که تنها همدم تنهاییهای اوست و گاهی از پاافتاده در بیمارستان ما را به دنبال خود میکشاند و با وضعیت نابسامان جامعه آشنایمان میکند. این فیلم رابطه میان آدمها را به شکلی بسیار تیرهتر از دیگر فیلمهای این سبک تعریف میکند. از اینکه پیرمرد بازنشسته حتی یک نفر را هم برای همدردی ندارد و تنها کسی که با اوست سگ خانگیاش است. این سگ در تمام طول فیلم دلیل اشتیاق پیرمرد به زندگی است و حتی در جایی که پیرمرد قصد خودکشی دارد به خاطر نگرانیاش درباره سگش از این کار منصرف میشود. در مقابل صاحبخانه به عنوان یکی از شمایل اجتماع جدید کاملاً نسبت به وضعیت پیرمرد بیتفاوت است و فقط اجاره خانهاش را میخواهد در حالی که از صحبتهای پیرمرد متوجه میشویم که تا قبل از بازنشسته شدنش و تا زمانی که او پول اجاره را به موقع پرداخت میکرده – پدرم و آقای- صدایش میزدند و حالا هیچ. از این تفاصیل چنین بر میآید که در جامعه اینگونه مادی شده، حتی ادبیات و آداب اجتماعی هم با پول تنظیم میشود و بدون منفعت برای شخص مقابل کسی حاضر نیست به شما احترام بگذارد و یا حتی کسی پول درشت شما را بدون چشمداشت خرد نمیکند. (برخورد پیرمرد با مرد دستفروش و درخواست خرد کردن پول که با یک کلمه «ندارم» جواب داده میشود و وقتی که پیرمرد پول درشتش را برای خرید یکی از اجناس دستفروش به او میدهد او پول پیرمرد را خرد میکند.) یکی دیگر از تاکیدهای پر رنگ فیلم بر بیمعنیشدن رابطه دوستی بین افراد است. به عبارتی کسانی که هنوز دچار درد پیرمرد نشدهاند و هنوز کارمند همان ادارهای هستند که او روزی در آن کار میکرد حاضر به کمک کردن به پیرمرد نیستند و درخواست قرض او را بیجواب میگذارند؛ در عین حال پیرمردی که دوست قدیمی اوست و وضعیت او هم مثل پیرمرد است حاضر به قرض دادن پول به او میشود. دیگر نکته مورد تاکید در فیلم، دورویی است که حتی در قبال مذهب در جامعه جا افتاده است. وقتی پیرمرد در بیمارستان بستری شده، مردی که در تخت مجاور اوست به او یاد میدهد که چطور با درخواست تسبیح برای ذکر گفتن از خواهر مقدس، جیره اضافه بگیرد. در کل سیاهی حاکم بر فیلم چنان زیاد است که به چشم مردم ایتالیای آن زمان خوش نیامد و فیلم در اکران عمومیاش شکست خورد و مورد انتقاد منتقدان قرار گرفت؛ چرا که به اعتقاد آنها این فیلم در همه چیز اغراق کرده است و واقعیات جامعه به این تلخی نیستند.
* اومبرتو دی/1952/ویتوریو دسیکا