تأملی در سینمای تعاملی
جایگاه ژانر در سینمای امروز جهان کجاست؟ یکی از دمدستیترین تحلیلهایی که امروزه در مواجهه با یک فیلم گفته یا نوشته میشود این است که آن را به ژانری خاص منتسب کند. دیگر محرز است که آنقدر قواعد ژنریک در هم تنیده و متداخل شده، و نیز به هجو کشیده شده که دیگر نمیتوان فیلمی را به صراحت به نام ژانری خاص بررسی کرد. کنکاش در علل روانشناختی و جامعهشناختی این رویکرد بسیار روشنگر است.
یکی از این عوامل شاید تلاش همیشگی هنرمندان و فیلمسازان برای آشناییزدایی در خلق آثارشان باشد. چرا که هرگونه تمهید و شگردی برای برانگیختن همراهی و همدلی تماشاگر به سرعت تبدیل به کلیشه میشود. مخصوصاً قواعد ژانری که از همان ابتدا مخاطبپران است. بازی با عناصر روایی و سبکی در فیلمها منجر به ایجاد زیر ژانرهای زیادی شده، که به علت کثرت آنها دیگر کسی رغبتی به نامگذاری جدیدی ندارد.
حال با این مقدمه، سینمای تعاملی چه جایگاهی در سینمای آینده خواهد داشت؟ سینمایی که قرار است بر تماشاگر به عنوان یکی از عناصر روایت و یا حتی سبک، حساب ویژهای باز کند و او را از انفعال خارج سازد. به گمانم مخاطب برای ایفای نقشی فعال در فیلم، لاجرم جای شخصیتهای داستان را خواهد گرفت و به دلخواه خویش و با انتخاب کنشهای متناسب در مواجهه با هر رویدادی، روایت را پیش برده و شکل میدهد. اینجاست که پای قواعد ژنریک در این سینمای خاص هم باز میشود . برای اینکه دست مخاطب به عنوان عنصری فعال در روایت داستان برای هرگونه کنش و واکنش باز باشد، باید هر نوع مواد و مصالح که مورد نیاز اوست توسط نویسنده یا کارگردان (بخوانید تدارکاتچی) تدارک دیده شود تا روایت دچار بنبست نشود. در این صورت باید در پی احصای احتمالات و قواعد پیرامونی مخاطبان بود تا نکند مخاطب در چارچوب تنگ فیلم با انتخاب راهی و کنشی منحصر به فرد با بنبست مواجه شود. این همان محدودیت است؛ چرا که انسان با اینکه دارای وجود و ذهنی محدود است، افکار و اعمالش پیشبینیناپذیر و غیر قابل احصاست.
اگر گفته شود مخاطب باید در این سینما، مانند هر بازی دیگری قواعدش را بپذیرد و با همان مصالحی که برایش در نظر گرفته شده، روایت را سامان بخشد، پس چه جای تعامل است؟ در حال حاضر نیز با همین شکل فعلی سینما، تماشاگر با پذیرش قواعدی خاص فیلم میبیند و در انتظار عاقبت داستان مینشیند و توانایی افزودن چیزی بیش از آنچه میبیند به فیلم را ندارد و این محدودیت را میپذیرد.
اما اینکه تکنولوژی راه حل قضیه باشد، باز هم جای تردید است. جلوههای ویژهی تکنولوژیک و یا حتی بهرهگیری از آن برای شکستن محدودیت قاب، نیاز ما را به روایت و داستان برطرف نمیکند و حداکثر آن را در کنار سایر عناصر مینشاند.