نقد و تحلیلی بر مجموعه شعر اکبر اکسیر
اولین نکته که از دیدن نام مجموعه به ذهن خطور میکند این است که شاعر، نگاه کاملاً طنزآمیزی به هستی دارد. وقتی مجموعه را مطالعه میکنی در مییابی که خود درست بود آن چه پنداشتی.
کوپن قند و شکر اعلام شد
جشنواره طنز برگزار میشود
استقلال صفر- پیکان صفر گران شد….
اینک به یک خبر علمی توجه فرمایید:
زنبورهای عسل، دیابت گرفتهاند! (ص20)
عنصر طنز در این مجموعه، سایه گسترده و عمیقی افکنده است. نوشتم عمیق، یعنی اینکه در برخی از موارد شاید خودِ سایه دیده نشود، ولی آثار سایه به چشم میخورد.
شاید بتوان این طنزها را به سه قسمت تقسیم کرد:
1- طنز شیرین، یا طنزی که از کاوش در زوایای پنهان و آشکار هستی حاصل میشود، و پس از روایت این نگاه، در ذهن و زبان مخاطب، خندهای نقش میبندد.
این گونه طنازی در واقع نوع چاشنی لذتآفرینی در شعر است، و تا حدودی مورد توجه نسل امروز واقع شده است. به شعر «پداگوژی» توجه داشته باشید.
بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر، مهر مادر، جانشین ندارد
شیر مادر نخورده، مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچکس حقیقت مرا، نشناخت
جز معلم ریاضیام
که همیشه میگفت:
گوساله، بتمرگ! (ص27)
و یا شعر بعبع
کشتارگاه، فرهنگسرا شد
گوسفندان شاعر
و سلاح های بازشسته، منتقد…. (ص31)
2- گاهی طنز به نحوی پرداخت میشود که خواننده، با تمام وجودش تلخی را حس میکند و در عین حال میتواند بخندد، به جای آن گریهای که به نظر نمیآید. این نوع نگاه باعث زیبایی آثار آقای اکسیر میشود. به عبارتی، شاید اکبر اکسیر به لحاظ زبان، یا آرایههای ادبی و هنری، از آن چنان قدرتی برخوردار نباشد، که بتواند در طول تاریخ شعر، نقشی را ایفا کند، اما این نگاه عمیق و حسی وی به هستی، در قالب طنز و شعر میتواند، اکسیر را جاودانه سازد.
شعر میدان فردوسی یکی از نمونههای بارز این نوع نگرش است. نگرشی که انسان دیروزی، انسان سنتی، انسانی که نمایندهاش رستم و سهراب، تهمینه و گرد آفرید و… بوده، و حالا جملگی استحاله شدهاند، و آن انسانِ برتر و عاجنشین را به بدبختی و ذلت کشاندهاند.
شعر میدان فردوسی در واقع حسبِ حال همه ایرانیان مدرن و امروزی است، که باید در این ورطه جان بدهند.
شعر میدان فردوسی، مرثیه مدرن سروده شده برای مردمی است که پدرانی همچون رستم داشتهاند. شعر را بخوانیم:
رخش، گاری کشی میکند
رستم کنار پیادهرو سیگار میفروشد
سهراب، ته جوب به خود میپیچد
گردآفرید، از خانه زده بیرون
مردان خیابانی، برای تهمینه بوق میزنند
ابوالقاسم، برای شبکه سه
سریال جنگی میسازد
-وای …
موریانهها به آخر شاهنامه رسیدهاند!! (ص16)
و یا شعر اپیدمی ناظر به زندگی انسان در قوطی کبریتهایی به نام آپارتمان است، که روز به روز، باعث پوسیدگی و خستگی او میشود.
گلها، آپارتمان را سبز میکنند
آپارتمان، گلها را زرد
گلهای چینی اما، زرد نمیشوند عجب!!
راستی رُزهای محترم!
من سرخک گرفتهام شما چطور؟! (ص32)
3- برخی اوقات هم که شاعر میخواهد به صورت عامرانه مخاطب خود را بخنداند، کار شاعرانهاش مخدوش میشود، و نوشتهاش نه شعرش، بلکه فکاههای شبیه شعر میشود، که به غیر از خنداندن اندک خواننده،چیزی فراچنگاش نمیآید.
مثل شعر یادمان
ختم پدر
پسر بزرگ وارد شد
مادر به گریه گفت:
ما بعد از این بوی پدر از تو میگیریم …
پسر به هقهقی بلند گریست
و لحظهای بعد
همه
دماغها را گرفته بودند! (ص10)
یکی دیگر از برجستگیهای ارزشمند، مجموعهی زنبورهای عسل، دیابت گرفتهاند! سادگی و ایجاز شعرهاست. به این معنا که، شعرهای اکبر اکسیر، به اندازهای روشن و واضح هستند که گاهی ذهن خواننده را خیره بلکه به شک میاندازد، و از شدت روشنی، اشیا و حوادث انعکاسدهنده اطراف خود هستند. البته این سادگی را نباید به راحتطلب بودن شاعر، نسبت داد، چرا که کار ساده هم بسیار سخت است یعنی شاعر باید به قدری ذهن، زبان، اندیشه و بیان خود را تراش بزند تا بتواند به آن وضوح و سادگی در خور برسد؛ و در عین حال، از سطحی بودن دوری جوید.
در یک جمله میتوان گفت: کار شاعر این مجموعه، کاری سهل و ممتنع است. شعر اعتراف نمونه بارز این ادعا است.
الو !
من اچبر اچسیر هستم فرزند مرحوم نغی اچسیر
اهل آستارا، 52 ساله، با لهجه غلیظ ترکی
سوگند میخورم زمین ثابت است، خورشید متحرک
و اقرار میکنم سر دبیر راست میگوید من شاعر نیستم گاوم
و قبول میکنم فرانو شعر نیست لطیفه و متلک روشنفکرانه است
بیب بیب بیب…
آی گالیلیو گالیله کجایی
جیوردانو برونو را کشتند (ص 68)
و اما ایجاز: امروزه شعر مخاطب ندارد ـ این را همه میدانیم ـ و مخاطب خسته و کوفته و ملول است ـ این را هم همه میدانیم ـ حالا چه باید کرد؟ یکی از راههای جذب مخاطب بیحال و ملول امروزی، رفتن به سراغ ایجاز است. مخاطب عادی که وقت ندارد و هزار و یک کار دارد! دست کم آن چند نفری که شعر میخوانند، از دست نروند. در حال حاضر چه کسی میتواند در حال آویزان بودن از میلههای اتوبوس در ترافیک شدید و گرما منظومه بخواند؟
به هر حال، یکی از راههای علاج این بیماری و فترت، رفتن به سمت ایجاز در هنر است و این مسأله در جهان هم در حال وقوع است. شعرِ آقای اکسیر، این ویژگی مهم را دارد، که اندیشه، حس، حال و احساس را در چند سطر انتقال میدهد.
به شعر صرفهجویی نگاه کنید:
صفر را بستند
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ میزنیم. (ص81)
مسأله مهم دیگر مجموعه زنبورهای عسل، دیابت گرفتهاند! نامها و اسامی انتخابی شاعر برای اشعارش است.
اکثر شاعران به نامگذاری شعرهای خود هیچ توجهی نمیکنند و یکی از کلمات را از وسط شعر انتخاب کرده و پیشانی شعر سنجاق میکنند. در واقع با این کار، اسمی برای اثرشان انتخاب میکنند. حال آن که اسم یک شعر، کلید شعر است و کلید شعر در اصل جزیی از شعر به حساب میآید.
اسمهای انتخابی اکسیر بر روی شعرهایش به طور کامل زیرکانه، آگاهانه و دقیق است. وی به کارکرد کلیدی «اسم»ها به طور کامل وقوف دارد.
به عنوان مثال در شعر شبکه، عدم اسمگذاری درست باعث به همریختگی کل شعر میشد ولی نام شبکه به کل شعر فرم میدهد و ساختار آن را تنظیم میکند.
در این مجموعه، اسمها، گاهی کلید ورودی شعر هستند، یعنی با آن کلید، خواننده وارد شعر میشود و اگر توجهی به اسم نداشته باشد، هیچ وقت نمیتواند منظور شاعر را به طور دقیق درک کند، مانند شعر گزارش (ص21). گاهی نیز نام شعرها کلید خروجی هستند، مثل شعر اپیدمی، ص32.
در این اثر، به نکات و مباحثی چون، فرم و ساختار، پایان غیر مترقبه، زبان، توجه به اشیا و پدیدهها و … میتوان اشاره کرد ولی به سبب محدودیت این مقاله، آن را به زمان دیگری موکول میکنیم.
* زنبورهای عسل دیابت گرفتهاند! – اکبر اکسیر – ابتکار نو، 1384