گفت‌و‌گو با 10 شاعر درباره مرگ

اشاره:
در مصاحبه‌ها‌یی که با شاعران بزرگ جهان از غرب تا شرق ‌داشته‌ام این پرسش ثابت من از تک‌تک آن‌ها بوده:
” انیس باتور شاعر ترک عقیده دارد مرگ تنها محرک شاعران برای سرودن است‌.
از منظر ِاونو مونو‌، فیلسوف ِشاعر مسلک ِاسپانیایی هم این دردِ جانگداز ِجاودانگی‌ست که سرشتِ زندگی را برای شاعران سوگ‌ناک جلوه می‌دهد و آن‌ها را به سرودن وا می‌دارد‌. نگاه ِ شما به مرگ چگونه است؟‌”
تعدادی از پاسخ‌هایی را که دریافت کرده‌ام با شما در میان می‌نهم‌. متن کل مصاحبه‌ها که همه پیرامون شعر و شاعری‌ست در کتابی جداگانه با عنوان “در مصاحبت جان‌های شیفته” به چاپ خواهد رسید. برای آشنایی با این شاعران به زیرنویس رجوع بفرمایید‌.

سام همیل
سام همیل مثل شاملوی بزرگ خودمان معتقد است ترس از مرگ در مقابل ترس از مرگ ِ تدریجی ِ آزادی و انسانیت هیچ است‌. برای او رشد دیکتاتوری در سرزمینش آمریکا و زیاد شدن فاصله طبقاتی میان ثروتمندان و تهیدستان‌، بسی موحش‌تر از مرگ است‌. او در جواب سؤال من می‌گوید‌:
“‌در برابر چنین فاجعه‌ای مرگ من هیچ اهمیتی ندارد. مرگ من هر زمان فرا رسد‌، فرا رسیده است‌. چه بسا در برابر آن مقاومت کنم چه بسا به آن خوشامد گویم‌. تا فرارسیدن آن اما کاری ندارم جز‌: مشقِ شفقّت‌، مشقِ شعر‌‌.”

دیما.ک. شهابی
این شاعر فلسطینی مرگْ‌اندیشی ِ ذهن ِ خود را ناشی از تراژدی‌‌ ِ فلسطین می‌داند:
می‌پذیرم که مرگ‌، درون‌مایه‌ی شعر است‌. اگر پوست ِ شعر را خراش دهیم، در لایه‌های زیرین ِحتی شادترین و آرام‌ترین مصراع‌ها‌ نشانی از آن می‌یابیم. خودِ من شخصا ناچارم اعتراف کنم با شعر گفتن قصدِ چیره شدن بر مرگ دارم‌؛ امید ِ منکوب کردن ِ آن را و در عین حال آماده شدن برای آن را‌.
مرگ اندیشی ِ ذهنِ من تنها به دلیل شاعر بودن نیست‌. چگونه می‌توان فلسطینی بود و با مشاهده‌ی مردمی که نان و آب‌شان به مرگ آغشته است ذهنی داشت سرشار از شور و شوقِ زندگی‌؟ نه. انکار نمی‌کنم که روحِ نامیرای ملت من به مقاومت انس دارد اما واقعیت این است: سرنوشتی که برای فلسطین ا‌ز سوی ابر‌قدرت‌ها رقم زده شده است نابودی‌ست. در عین حال تجربه‌ی تلخ و تراژیک ِ فلسطین‌، نهضتی جهانی و فراگیر به وجود آورده که همه‌ی زشتی‌ها و پلشتی‌های ِ نژادپرستی، ملی‌گرایی و میهن‌‌پرستی فاشیستی را به نمایش گذاشته است‌.
کریستوفر مریل
مریل که مسیحی مؤمنی‌ست و مدتی نیز پس از حضور در مناطق جنگی به عبادتگاهی در کو‌هستان پناه برده تا در آرامش و انزوا به هر دو جهان بیندیشد در جواب این سوال می‌گوید:
مرگ انگیزه‌ای‌ست برای همه‌ی فضایل بشری همچون هنر و ادبیات‌، موسیقی و رقص‌، علوم و ریاضیات‌، فلسفه و الهیات. نیز تعیین کننده‌ی مرز ِ خلاقیت‌های گوناگون ما در‌باره‌ی موضوعی به نام زندگی. من شخصا به عنوان یک شاعر جوان سخت تحت تاثیر نوشته‌های فدریکو گارسیا لو‌رکا در‌باره‌ی دوئندو Duendo بودم‌. و دوئندو می‌دانید که اعتقاد گیتاریست‌ها و رقاصان فلامینکوست مبنی بر این‌که حضور مرگ، ذهن را تیزتر و روح را هشیارتر می‌کند و بصیرتی به هنرمند می‌بخشد که موجب خلاقیت او می‌شود. “‌اما همچون عشق تیراندازان نابینایند.” گارسیا لورکا این را می‌گوید و خاطر نشان می‌کند شاعران با تیرِ این تیراندازان نابینا که عشق و مرگ را نشانه می‌روند زخمی می‌شوند‌.
یادِ والت ویتمن و این مصراع‌های شکوهمند در من زنده می‌شود:
بی‌گمان مرگ برای پیوند دادن است همان‌گونه که زندگی.
بی‌گمان ستارگان دیگر بار پدیدار می‌شوند از پس گم شدن در نور ….

راتی ساکسنا
راتی منکر ارتباط ِ ناگسستنی ِ ذهن ِ شاعر و مرگ نمی‌شود اما‌:
شکی نیست که شاعر حتی در شب‌های شعر‌خوانی و در برابر ِ انبوه ِ ‌مخاطبان ِ شعرش‌، سنگینی ِ نگاهِ مرگ را احساس می‌کند‌؛ زیرا شاعر به از دست دادن ِ زندگی بیشتر از دیگران حساس است. کلا شاعران به اقتضای طبیعت ِ شکننده‌شان بیشتر به مرگ فکر می‌کنند. می‌خواهم بگویم اگر خیلی‌ها فقط در انتهای عمرشان می‌میرند‌، کسانی هستند که روزی هزار بار می‌میرند و زنده می‌شوند. من یکی از آن‌ها هستم‌.
از زمان‌های قدیم اشعار ِتکان‌دهنده‌ای در‌باره مرگ سروده شده است‌. همه‌ی وداها و اوپانیشاد‌ها که اشعار ناب‌اند اشاراتِ گوناگونی به مرگ دارند‌. آن‌چه انسان را هراسناک می‌کرد نه پیوستن به دنیای مردگان که رفتن از دنیای زندگان بود. در هند ِ قدیم رسم بود وقتی پیرمرد یا پیرزنی می‌مرد‌، مرگش طی ِ مراسمی که آن را “‌جاناجایا‌” یا آخرین سفر می‌نامیدند جشن گرفته می‌شد اما مرگ ِ جوان همیشه دردناک بوده است‌. در او‌پانیشادها مرگ‌، انگیزه‌ی پیدایش ِ جهان خوانده شده است‌. بنابر‌این‌ شعر به شیوه‌ای روان‌شناسانه‌، مرگ را تعبیر می‌کند‌. اجداد ما دنیای بعد از مرگ را جان می‌بخشیدند و در‌باره‌ی آن خیال‌پردازی می‌کردند تا انسان ایمانش را به زندگی از دست ندهد‌. واقعیت این است که مرگ‌، کششِ ما را به زندگی قوی می‌کند‌. اگر مرگ نبود‌، عشق به زندگی در ما می‌مرد‌. مرگ در حقیقت عشق است‌. در زبان ِ هندی اصطلاحی که برای مرگ وجود دارد اصطلاح عاشقانه‌ای‌ست‌. این معنا از آن استنباط می‌شود که شخص ِ مرده‌، سخت به دام ِ عشق افتاده و یادِ یار او را با خود برده است‌. جالب این‌جاست که عوام‌، شاعرانه‌تر با این مسئله برخورد می‌کنند؛ در حالی‌که فلاسفه آن را می‌پیچانند. فرهیختگان همان‌طور که اشاره کردم مرگ را به معضلی تبدیل کرده‌اند که بحث و حرف و حدیث در‌باره‌ی آن تمامی ندارد اما مردمِ عادی آن را به راحتی جزئی از زندگی دانسته‌اند‌. در فرهنگ ِ عامه‌، مرگ مرحله‌ای از زندگی‌ست‌؛ سفری که آن را پایانی نیست. نسل ِ وداها دنیای بعد از مرگ را بسیار زیبا تصور می‌کرد‌. اولین کسی که مٌرد Yama نام داشت و در آن دنیا میزبانی ِ بقیه‌ی مردگان را به عهده گرفت‌. او از مردگان ِ دیگر با موسیقی و شراب پذیرایی می‌کرد‌. من این نگرش را قابل ارج می‌دانم‌.

س.پ.ابوبکر
این شاعر هندی که به شدت نگران اوضاع جهان به خاطر سیاست‌های نادرست آمریکاست چندان با پرسش‌های فلسفی موافق نبود و نظرش را در‌باره‌ی مرگ به این چند خط محدود کرد‌:
چرا باید از مرگ بترسم؟ خبری از آمدنش نمی‌دهد و هر وقت که آمد خوش آمده است‌. اما نه این‌که فکر کنید من دوست‌دار ِ اویم‌. نه‌. اما اجتناب‌ناپذیر است؛ زیرا زندگی را برای‌ ِ ما ممکن می‌کند‌. در یکی از اشعارم که به زبان مالایالام نوشته‌ام از مرگ چنین گفته‌ام:
‌نومیدانه امید دارم
مرگ‌، پایان ِ راه نباشد:
آه مرگ‌! کجاست فصل ِ من
در کتاب ِ خاطرات ِ تو از وصل؟

سلیا لیست آلوارز
سلیا نه‌تنها از تأیید حرف مصاحبه‌گر ابا ندارد بلکه پرسش ِ مطرح شده را عذر موجهی می‌داند برای بیان مکنونات قلبی‌اش در‌باره‌ی مرگ‌:
این گفته‌ها به نظر من حقیقت دارند‌. شعر به رغمِ تکریم و گرامی داشت ِ سرنوشت – سروده‌های سلیمان را به یاد آوریم – اشاره‌ی حُزن‌آمیزی دارد به آن‌چه هنوز هست اما دیر یا زود از دست خواهد رفت. شاید این سرشتِ محزون ِ من است که جنبه‌ی تاریک را می‌بیند اما شعر تار و پودی جز حضور ِ آشکار ِ مرگ ندارد‌. انکار ناپذیر است. وقتی می‌نویسم می‌خواهم نیست را هست کنم و رَدِ پایی بر جا بگذارم. شاعران‌، عاشقان ِ هستی‌‌اند؛ و تو هر چه بیشتر دل می‌بندی‌، هراس ِ از دست دادن بیشتر می‌شود‌. آیا این موهبتی‌ست یا نفرینی که شاعران به آن دچارند؟ و شاعران کیست نداند که سرشار از شعور‌، عقل باخته‌گانند؛‌ محکوم به دیدن ِ تاریکی و سر‌ما حتی در دل ِ خورشید ِ تابان و فروزان‌.

بیلی کالینز
بیلی کالینز شاعری که توانسته است لبخند را به لب‌های شعر بر گرداند و طنز ِ شگفت‌انگیزش عمق ِ دیگری به شعر امروز جهان بخشیده است‌، ساده و طبیعی با مرگ برخود می‌کند‌:
زیربنای شعر غرب فناپذیری ست. همین طرز تفکر ما را وا می‌دارد تا دَم را غنیمت شمریم. نگریستن به زندگی از دریچه‌ی مرگ‌، ارزش و اهمیت آن را برای ما روشن می‌کند‌. والاس استیونس راست می‌گوید که مرگ‌، مادر زیبایی‌ست. تنها آن چه فنا می‌پذیرد می‌تواند زیبا باشد و از همین روست که گل‌های مصنوعی احساسات ِ ما را بر نمی‌انگیزند.

آنی فینچ
آنی فینچ که شعرش همان آنی را دارد که حافظ می‌فرماید در مورد مرگ ‌نگاهی هم به عرفان شرق می‌اندازد‌:
رابطه‌ی شاعر با مرگ سرشار از جذبه و گریز است. هم از آن می‌هراسد و هم به آن دلبسته است‌. اندیشیدن به مرگ‌، چه مرگ ِ خودمان یا کسی که دوست می‌داریم‌؛ زیباترین و دردناک‌ترین احساسات را در ما بر می‌انگیزد‌. حتی اندیشه‌ی دردناک ِ گذرِ لحظه‌های هرگز باز‌نگشتنی‌، تا پنهان‌ترین لایه‌های درونی ما را متلاطم می‌کند‌. در عین حال شعر تنها زاییده‌ی ذهن مرگ‌اندیش نیست‌. نمونه‌اش مولانا جلال‌الدین که بسیاری از اشعار زیبایش را در لحظات شیدایی ِ ناب‌، در اوج استغنا و احساس یگانگی با آن قدرت ِ لایزال سروده است‌. شاید آن‌جا که مرگ‌، ما را در آستانه‌ی یاس رها می‌کند تا ورطه‌ای عظیم را زیر ِپای خو‌د گشوده ببینیم‌، آفرینندگی به یاری ما می‌شتابد تا کلمه به کلمه سرود ِ زیستن را بنویسیم‌.

مالایکا کینگ آلبرشت
این شاعر از طرفداران درجه یک ملل خاورمیانه است و مخالف سرسخت ظلم و استبداد ابر قدرت ها . قلب مهربانش که سال‌های سال درد ِ همدردی با کودکان ستمدیده و بی پناه خیابانی را تاب آورده، مرگ را از منظر تولد کودکانش ارزیابی می کند:
“اما بسیاری از شاعران بهترین اشعارشان را در سال هایی می نویسند که به اقتضای جوانی و تندرستی حضور ِ مرگ را حتی در دوردست ِ خود نیز احساس نمی کنند. آن ها انگیزه های زیرو رو کننده ای همچون عشق یا فراق دارند. با این همه من با انیس باتور و صوفی موافقم که شعر ، راز ِ دریادلی ِ خود را مدیون ِ احساسِ هراس از مرگ است.”
خود ِمن به خاطر ِ آگاهی از دیر یا زود ِ مرگم، قدر شناس ِ هر سپیده دمی هستم که آغاز می کنم اگر چه انسان هرگز نمی تواند شاکر ِ همه ی نعمت ها و موهبت هایی باشد که فقط در غیبت آن ها متوجه ی اهمیت شان می شود. تولد بچه هایم چهره‌ی واقعی ِ زندگی و شور ِ هستی را به من نشان داد و بیماری و بیم ِ از دست دادن ِ آن ها در لحظاتی که در بیمارستان بر بالین شان بیدار می نشستم و یا دستشان را در دست ِ جراح می گذاشتم همدردی ِ کلمات را بر انگیخت و به سوی شعر سوقم داد.

***

سلیا لیست آلوارز Celia Lisset Alvarez
از پدر و مادری کوبایی در میامی‌، فلوریدا زاده شد و تحصیلاتش را در دانشگاه همین شهر به پایان برد. او اکنون در دانشگاه سنت توماس تدریس می‌کند‌. اشعارش در بسیاری از نشریات معتبر شعر در آمریکا و انگلیس به چاپ رسیده‌اند و تازه‌ترین کتابش برنده‌ی جایزه‌ی بهترین کتاب شعر شده است‌.

س.پ.ابوبکر C.P.Aboobacker
شاعر و مترجم و استاد دانشگاه در هندوستان است‌. وی از نوجوانی در نهضت‌های انقلابی و اصلاح‌طلبانه شرکت فعال داشته و مقالات متعددش پیرامون مسائل و مشکلات سیاسی جهان ِ معاصر از پرخواننده‌ترین مقالات روزنامه‌هاست‌. وی در آخرین مقاله‌ای که در نشریه‌ی تانال آن‌لاین Thanalonline به سردبیری خود منتشر کرده رسما از مجامع بین‌المللی خواستار محاکمه و اعدام جرج بوش به عنوان جنایتکار جنگی شده است.

دکتر راتی ساکسینا Rati Saxena
شاعر، مترجم و متخصص زبان سانسکریت است‌. او سه مجموعه شعر به زبان هندی منتشر کرده است و یکی به زبان انگلیسی و مالایالا. وی علاوه بر این دارای تالیفات متعددی در زمینه‌ی ایندولوژی و ادبیات ِ ودیکت VEDICT (وابسته به ودا VEDA هر یک از چهار کتاب مقدس هندوها‌) است. از میان جوایز گوناگونی که از داخل و خارج کشور نصیب او شده می‌توان از جایزه‌ی معتبر اکادمی‌ KENDRA SAHITYA نام برد که به عنوان بهترین شاعر و مترجم سال 2000 به او تعلق گرفته است‌. وی موسس سایت ادبی کریتیا Kritya است.

دیما.ک. شهابی Deema K. Shehabi
شاعری فلسطینی است و در کشور‌های عربی بزرگ شده است. در سال 1988 به آمریکا رفت و تحصیلاتش را در رشته‌ی روزنامه‌نگاری تکمیل کرد. اشعارش در بسیاری از گلچین‌های ادبی آمریکا و نشریا‌ت بین‌المللی دنیا به چاپ رسیده و مورد توجه واقع شده است‌.
وی نامزد دریافت جایزه‌ی Pushcart یکی از مهم‌ترین جوایز ادبی آمریکاست.

آنی فینچ Annie Finch
در دانشگاه درس می‌دهد و مدیر بخش خلاقیت ادبی‌ست. او علاوه بر تدریس، مترجم آثارِ کلاسیک است‌. با آن‌که نامش در دائرة‌المعارف‌های آمریکا به عنوان یکی از ده شاعر ماندگار معاصر ثبت شده است اما در کمال تواضع و فروتنی نظر جوان‌تر‌ها را در‌باره‌ی اشعارش جویا می‌شود‌. او مقالات متعددی نیز در‌باره شعر دارد. وی با همکاری موسیقی‌دانان اپرایی براساس اشعار مارینا تسوه تایوا و لوییز لابه تالیف کرده است‌. کتاب‌های شعر او مثل “‌حوا‌” و “‌ساحل ِ زیر آبی‌” توانمندی او را در شعر موزون و مقفی و نیز شعر ِ آزاد نشان می‌دهد.

بیلی کالینز Billy Collins
ملک‌الشعرای آمریکا در هشت سال ِ اخیر است‌. در رده‌ی شاعرانِ آکادمیک به شمار می‌آید؛ اما در اشعارش موضوعاتی بسیار ساده و گاه پیش پاافتاده را از منظری بسیار غریب مطرح می‌کند؛ چندان که مخاطب از هشیاری ِ غرق شده‌ی خود در دست‌آوردهای تکنولوژی شرمنده می‌شود‌. بیلی کالینز میان شعر خوانان ِ آمریکایی محبوبیتی بی‌نظیر دارد اما بسیاری از شاعران ِمبارز ِجهان که مخالف عملکردهای دولت بوش هستند کالینز را به خاطر بی‌اعتنایی ِشعرش به مسایل سیاسی محکوم می‌کنند‌.

کریستوفر مریل Christopher Merrill
در دانشگاه Holly Cross ادبیات تدریس می‌کند‌. وی ریاست ِ گروه بین‌المللی نویسندگان ِ دانشگاه ِ آیوا را نیز عهده‌دار است‌. مجموعه‌ی اشعاری که از او به چاپ رسیده عبارت‌اند از‌: “‌‌سیاه مشق‌ها‌”‌، “تب و تاب‌ها” و “‌آتش بیدار‌” که به خاطر آن جایزه‌ی بهترین کتاب شعر را از آکادمی شعرای آمریکایی برده است‌‌. کتا‌ب‌های دیگر او در زمینه‌ی ادبیات ِ غیر داستانی از این قرارند‌: پل کهنه‌، جنگ ِ سوم بالکان و عصر پناهندگی، چمن سرزمینی دیگر، سفر به دنیای فوتبال، تنها ناخن‌ها باقی می‌مانند و صحنه‌هایی از جنگ‌های بالکان‌.

سام همیلSam Hamill
به سال 1943 به دنیا آمد و د‌‌ر جنگ جهانی دوم پدر و مادرش را از دست داد. بعد از اتمام ماموریت خود در تفنگداران ِ دریایی ِ آمریکا (‌که طی آن به مطالعه و تمرین ذن ((ZENپرداخت‌) وارد کالج ال.آ.والی و دانشگاه کالیفورنیا‌، سانتا باربارا شد؛ جایی که جایزه‌ی بهترین سردبیر را از آن ِ خود کرد‌. در سال ِ 1972 موسسه‌ی انتشاراتی کوپر کانیون Copper Canyon را تاسیس کرد که تا این زمان مدیریت هنری آن را به عهده دارد. سام همیل در ژانویه‌ی 2003 از سوی همسر پرزیدنت بوش ریاست جمهوری آمریکا برای شرکت در شب شعر به کاخ سفید دعوت شد اما وی با تاسیس سایت شاعران ضد جنگ رسما مخالفت خود را با سیاست‌های ددمنشانه‌ی کاخ سفید اعلام کرد و انتخاب مجدد بوش را مقطع تاریخی شرم‌آوری برای آمریکا دانست‌‌: سقوط آزادی در آمریکا.

مالایکا کینگ آلبرشت Malaika King Albrecht
سال ها به عنوان مشاور کودکان ستمدیده کار کرده و تجربیات گرانبهایی برای شعر عمیق و انسانی خود فراهم اورده است. این شاعر با بسیاری از نشریات ادبی مثل Pedestal Magazine, Poetry Southeast همکاری دارد و نوشته هایش در آنتولوژی های معتبری به چاپ رسیده است. وی با دوفرزندش در کارولینای شمالی زندگی می کند و به طور مرتب در جلسات شعری که برای نو آموزان ترتیب می دهد آن ها را با نمونه هایی از بهترین شعرهای جهان آشنا می کند. او امیدوار است بتواند اهمیت و قدرت کلمات را به نسل جدید بیاموزد .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یازده + دو =