معرفی رمانی از جان اشتاین بک
«ماه پنهان است» که در سال ۱۹۴۲ منتشر شد اثر نویسندهی مشهور آمریکایی جان اشتاین بک است. جان اشتاین بک در سال ۱۹۰۲ به دنیا آمد و در سن ۶۶ سالگی چشم از دنیا فرو بست. اولین داستان او «فنجان زرین» است که موفقیت چندانی به دست نیاورد اما کتاب «تورتیلا فلت» که سومین اثر او است توانست شهرت و ثروت را برای او به همراه بیاورد. اشتاین بک در سال ۱۹۶۲ موفق به کسب جایزهی نوبل ادبی شد که البته به یکی از آثار ضعیف او تعلق گرفت. اشتاین بک «ماه پنهان است» را پس از نوشتن به صورت نمایشنامهای درآورد که به اندازهی داستان موفقیتآمیز بود و با ستایش منتقدان روبهرو شد.
«ماه پنهان است» ماجرای شهر کوچکی را در نروژ که به اشغال سپاهیانی ناشناس و ظاهرا نازی به در میآید بازگو میکند. افسران مهاجم در ابتدا فکر میکردند که ماموریت آسانی در پیش رو دارند ولی با شروع اولین سرپیچی از دستور و قتل یکی افسران مهاجم توسط یکی از ساکنین شهر تمام محاسبات مهاجمین به هم میخورد و مقاومت مردم شهر و تخریب روحیهی مهاجمین آغاز میگردد. مردمی که معیارشان برای خوب یا بد بودن فردی آشپزی خوب یا بد اوست. مردمی که آن قدر از اسلحههای خود استفاده نکردهاند که جای آنها را فراموش کردهاند ناگهان شروع به مقاومتی جانانه میکنند تا جایی که بعد از تیرباران یکی از ساکنین چنان رعب و وحشتی در مهاجمین رسوخ میکند که حتی سربازان به تنهایی جرات آب خوردن هم ندارند. سربازانی که در چند روز اول حضور خود در شهر آرزوهای زیادی مبنی بر ماندن در این شهر و ازدواج با دختران این شهر دارند حال هیچ خیالی جز فرار ندارند و آوازهایشان تماما با مضمون غربت و دلتنگی است.
از نکات جالب این رمان میتوان به شخصیتپردازی و فضاسازی مناسب اشاره کرد. تحول در شخصیتها کاملا مشهود است. چینش مقدمات مناسب برای تحول یک شخصیت از مواردی است که اگر در داستانی درست استفاده نشود باعث از دست رفتن مخاطب زیادی میشود. ولی در این داستان این چینش کاملا منطقی است. یعنی هیچ جای تعجبی نیست وقتی زنی که خیلی در شهر به آرامش و زیبایی معروف است و در بیشتر صحنههایی که حضور دارد مشغول بافتن لباس است با قیچی ستوانی را که عاجزانه و از ته دل او را دوست دارد به قتل برساند. نمونه دیگری از تحول را میتوان در شهردار پیدا کرد. شهردار که به نظر میرسد انسان ترسو و بیارادهای است چنان جسارت و شجاعتی از خود نشان میدهد که کارش به اعدام میکشد. یکی از نکاتی که منتقدان در شخصیتپردازی خوب و قابل لمس اشتاین بک کاملا موثر میدانند تجربه شغلهای مختلف است. جان اشتاین بک در جوانی برای کسب درآمد به شغلهای مختلفی پرداخت؛ شغلهایی مانند کشاورزی، جادهسازی، کارگری، میوهچینی، نقشهبرداری، شبپایی و حتی کار در آزمایشگاه. او مدتی هم در کشتی حمل احشام مشغول بود. این شغلهای مختلف او را با شخصیتهای آیندهاش از نزدیک آشنا کرد. اما در مورد فضاسازی شروع برف سنگین که همزمان با شروع محاکمه یکی از اهالی است کاملا فضای سرد و تاثیرگذاری را به نمایش میگذارد.
به دلیل کلاسیک بودن این داستان اصلا انتظار شخصیتپردازی مدرن و پراکنده را نداشته باشید. شخصیتپردازی کاملا یکجا و تکتک میباشد.
از نقاط ضعف داستان اشاره مستقیم به بعضی نکات است. به عنوان مثال اشاره مستقیم به علت برف و یا رعب و وحشت افسران. در حالی که اگر این اشارههای مستقیم هم نبود کاملا مخاطب داستان متوجه شرایط و علل اتفاقات میشد.
از آثار معروف و موفق این نویسنده میتوان به «نبردی مشکوک»، «موشها و آدمها»، «خوشههای خشم» و «مروارید» اشاره کرد. اغلب آثار اشتاین بک دربارهی زندگی مردم کشاورز و فقیر کالیفرنیا است. استقبال از بعضی آثار او مثل خوشههای خشم به حدی بود که موجی اجتماعی ایجاد کرد و زمامداران آمریکا را ناگذیر به پذیرفتن برخی از اصلاحات اجتماعی کرد.