حقوق‌دانان اسلامی دیرتر از حقوق‌دانان غربی، با مالکیت فکری آشنا شدند.

 

اشاره: دکتر رحیم پیلوار، سال‌هاست که در زمینه مالکیت فکری، به تدریس و تحقیق مشغول است. دانشیار گروه حقوق خصوصی دانشگاه تهران، در عرصه عملی نیز وکالت پرونده‌های گوناگون مالکیت فکری را نیز به عهده داشته و برای انعقاد قراردادهای مختلفی در این موضوع نیز مشاوره داده است. با او پیرامون حقوق مالکیت فکری آثار هنری و ادبی گفتگو کردیم. به باور او، فقهای اسلامی اگرچه کمی دیر نسبت به ابعاد مالکیت معنوی مطلع شدند؛ اما پس از آن، تقریباً همه آنها در لزوم حمایت از حقوق مالکیت فکری، متفق شدند.

لید: در مغرب‌زمین هم که حقوق مالکیت ادبی و هنری شکل گرفته و پویا شده، پیرو تحولات اقتصادی آنها بوده است؛ یعنی زمانی این حقوق شکل گرفت که امکان تولید انبوه فراهم شد و حکومت کمتر در امور دخالت نمود و اقتصادها به سمت مردمی‌سازی و خصوصی‌سازی حرکت کرد. بنابراین، ضروری است که ابتدا به اقتصاد مالکیت ادبی و هنری و اقتصاد فرهنگ توجه کنیم، به‌گونه‌ای که فعالیت در این حوزه برای پدیدآورندگان سودآور باشد.

 

سؤال: مالکیت معنوی  چیست و چه تفاوتی با دیگر انواع مالکیت دارد؟

پیلوار: مالکیت معنوی یا به عبارت دقیق‌تر، مالکیت فکری، حقوقی قانونی است که از فعالیت‌های فکری افراد در زمینه‌های صنعتی، علمی، ادبی و هنری حاصل می‌شود. موضوع حقوق مالکیت فکری، اموال فکری است. منظور از اموال فکری، آفریده‌های فکری افراد است که در اثر کوشش‌های فکری انسان، در ذهن او شکل می‌گیرند، ارزش مالی دارند و قابلیت آن را دارند تا در دنیای محسوسات ابراز شوند. اموال فکری ازآنجاکه دارای ارزش و مورد رغبت جامعه هستند، مورد خریدوفروش و معامله قرار می‌گیرند و حقوق نیز مُهر مال بودن را بر آنها می‌زند.

برخلاف حقوق مالکیت بر اموال ملموس و مادی که در آن‌ها متعلقِ مال، شیء ملموس و مادی است، در حقوق مالکیت فکری، شیء متعلق مال، ملموس نیست؛ بلکه آفریده‌ای در ذهن انسان و یک شیء غیرملموس است. بر همین اساس، در حقوق مالکیت فکری، موضوع مورد حمایت، شیء ذهنی ارزشمندی است که در ذهن خالق خود ایجاد می‌شود و دارای ارزش است. برای همین، وقتی کسی کتابی را می‌خرد، صرفاً مالک نسخه فیزیکی آن کتاب می‌شود، نه مالک معانی آن. در واقع، شیء فکری در ذهن پدیدآورنده متولد شده است و جایگاهش همان‌جاست.

سؤال: دیدگاه عمومی حقوق‌دانان مسلمان و غیرمسلمان پیرامون مالکیت معنوی چیست؟

پیلوار: حقوق مالکیت فکری نخست در اروپا شکل گرفت و بعد به سایر نقاط دنیا گسترش یافت. در حوزه مالکیت ادبی و هنری، اختراع دستگاه چاپ و امکان تولید انبوه آثار ادبی؛ و در حوزه مالکیت صنعتی، انقلاب صنعتی و امکان تولید انبوه کالا، نقش اساسی در شکل‌گیری و توسعه مالکیت فکری داشته است. برای همین حقوق‌دانان مسلمان دیرتر از حقوق‌دانان غربی با مالکیت فکری آشنا شدند. بااین‌حال، شواهد تاریخی حاکی از آن است که حقوق‌دانان مسلمان از جمله حقوق‌دانان ایرانی و حتی فقهای وقت، از همان ابتدا، به ضرورت حمایت حکومت از نوآوری و خلاقیت که اساس مالکیت فکری است، واقف بوده‌اند. از لحاظ مشروعیت فقهی هم بعد از انقلاب اسلامی، گرچه در ابتدا، بالاخص در حوزه مالکیت ادبی و هنری، مخالفت‌هایی وجود داشته؛ ولی بعد از روشن‌شدن ماهیت این حقوق و ضرورت‌هایی که در جوامع کنونی به وجود آمده است، اکثریت قریب به اتفاق فقها، قائل به حمایت از آن شده‌اند.

سؤال: آیا دیدگاه‌های حقوقی پیرامون مالکیت معنوی، با دیدگاه‌های حقوقی پیرامون مالکیت معنوی در آثار هنری، متفاوت است؟

پیلوار: حقوق‌دانان غربی و سایر حقوق‌دانان ملل مختلف مثل چین یا آمریکای لاتین، امروزه کوچک‌ترین شکی در لزوم حمایت از مالکیت فکری ندارند و به علت نو بودن این رشته از حقوق نسبت به سایر قسمت‌های حقوق که سابقه چندین هزارساله دارند، حقوق‌دانان به فراخور، در ترسیم مرزهای این حقوق و تبیین احکام آن، کوشا هستند. علاوه بر آنکه، در اقتصادهای دانش‌بنیان کنونی، حمایت از مالکیت فکری، نقش اساسی و محوری دارد.

سؤال: برای بهبود و کارآمدی بیشتر دیدگاه‌های حقوقی پیرامون مالکیت معنوی در آثار هنری، چه پیشنهادهایی دارید؟

پیلوار: اساس و بنیان مالکیت صنعتی و مالکیت ادبی و هنری، بر یک امر استوار است و آن هم حمایت از خلاقیت و نوآوری است. بنابراین، در اساس با یکدیگر تفاوتی ندارند؛ ولی به علت اقتضائات و تفاوت در احکامی که وجود دارد، حمایت از خلاقیت‌های فکری به دو گروه مالکیت صنعتی و مالکیت ادبی و هنری تقسیم شده است. جالب آن است که حتی ضرورت حمایت در مالکیت ادبی و هنری، بیشتر مورد تأکید حقوق‌دانان است؛ زیرا به نظر ایشان، آثار ادبی و هنری، ادامه‌دهنده شخصیت افراد و در پیوند با آنها هستند. در واقع پدیدآورندگان در حوزه ادبی و هنری علقه ویژه‌ای با اثر خود دارند و برای همین هم برخلاف حقوق مالکیت صنعتی، در اینجا، حقوق معنوی ناظر بر حمایت از شخصیت هم برای پدیدآورنده وجود دارد؛ مثل حق انتساب اثر و حق تمامیت اثر.

سؤال: برای بهبود و کارآمدی بیشتر دیدگاه‌های حقوقی پیرامون مالکیت معنوی در آثار هنری، چه پیشنهادهایی دارید؟

پیلوار: باید توجه داشت در مغرب‌زمین هم که حقوق مالکیت ادبی و هنری شکل گرفته و پویا شده، پیرو تحولات اقتصادی آنها بوده است؛ یعنی زمانی این حقوق شکل گرفت که امکان تولید انبوه فراهم شد و حکومت کمتر در امور دخالت نمود و اقتصادها به سمت مردمی‌سازی و خصوصی‌سازی حرکت کرد. بنابراین، ضروری است که ابتدا به اقتصاد مالکیت ادبی و هنری و اقتصاد فرهنگ توجه کنیم، به‌گونه‌ای که فعالیت در این حوزه برای پدیدآورندگان سودآور باشد. امروزه اساس شکل‌گیری یک فرهنگ قوی، اقتصاد قوی است. اگر فرایند کاملی از مرحله ابراز خلاقیت تا مرحله نهایی مصرف‌کنندگان آثار ادبی و هنری شکل بگیرد، عامل اصلی برای توسعه و کارآمدی حمایت از مالکیت فکری می‌شود. برای شما مثالی می‌زنم: فرض کنید تهیه‌کننده‌ای میلیاردها تومان صرف تولید یک سریال کند. اگر سریال او بدون پرداختن حقوق او در دسترس همگان قرار بگیرد، او ورشکست و معسر می‌شود و دیگر هیچ‌کس حاضر نیست خطای او را تکرار نموده و در این حوزه سرمایه‌گذاری کند؛ اما اگر دولت، همچون مالکیت‌های فیزیکی، از سرقت ادبی و نقض مالکیت ادبی و هنری جلوگیری کند و از حق انحصاری پدیدآورنده تا مدت معقولی حمایت نماید، آن وقت افراد حاضرند سرمایه‌های خود را به حوزه ادب و هنر سرازیر کنند؛ و لذا آثار فاخر و بهتری ارائه می‌شود.

در آخر باید توجه داشت مطالبی که بیان شد، ناظر به حالت کلی است وگرنه همیشه افراد معدودی بوده‌اند که بی‌مزد و منت در راه اعتلای ادب و هنر و دانش کوشیده‌اند؛ ولی اکثریت مردم جامعه این‌گونه نیستند. همچنین باید توجه داشت که حمایت از مالکیت فکری اتباع ایرانی، بی شک ضروری است؛ ولی حمایت از مالکیت فکری اتباع خارجی و الحاق به معاهدات بین‌المللی، باید تابعی از منفعت ملی باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفده − 3 =