بِرِیک، هیپ‌هاپ، و چند موضوع دیگر!

حسین ادبی چَرَمی

لید: رقص بِرِیک که یکی از سبک‌های رقص میان جوانان آفریقایی‌تبار ساکن آمریکا بوده و هست، در ابتدا نوعی نماد برای انتقال پیام از سوی سیاه‌پوستان آمریکایی آفریقایی به دیگران بود که خواهان یادآوری شکنجه‌هایی بودند که توسط سفیدپوستان به آنان تحمیل می‌شد؛ اما امروزه و به‌مرورزمان برای زیبایی بیشتر، حرکات موزون بسیار زیادی برای جذاب‌تر شدن به آن افزوده شده است.

اشاره: حجت‌الاسلام حسین ادبی، علاوه بر تحصیل، تدریس و پژوهش در حوزه فقه و دانش‌های وابسته به آن، ارتباطات اجتماعی گسترده‌ای با قشرهای گوناگون مردم داشته است. این تجربیات میدانی به همراه مطالعات گسترده وی در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی، وی را یکی از فقه‌پژوهان آشنا با ابعاد فرهنگی و اجتماعی موضوعات قرار داده است. این استاد سطوح عالی حوزه علمیه مشهد، در این یادداشت اختصاصی، به واکاوی پیامدهای اجتماعی و روان‌شناختی رقص و حرکات موزون پرداخته است که در پی می‌آید.

رقص همچون بسیاری از أفعال بشری، در طول تاریخ، دستخوش تغییر در فرم، انواع و حتی هدف شده است. رقص‌های هماهنگ گروهی که در کنش‌های اجتماعی مردم یک منطقه بروز و ظهور می‌یابد، لزوماً در دسته اعمال باطل طبقه‌بندی نمی‌شود و حرمت یا حلیت آن نیازمند بررسی دقیق‌تر فقهی است. در این یادداشت البته به دنبال بررسی حکم فقهی رقص نیستیم؛ اما ازآنجاکه این عمل یک عمل چالش‌برانگیز در زندگی امروز بشر است، باید در بررسی پیامدهای اجتماعی و روان‌شناختی آن گوشه چشمی نیز به حکم فقهی آن یا به‌صورت عمومی‌تر، حکم دینی آن داشت و پای فقه و اخلاق را در این بررسی‌ها به میان کشید. قبل از ورود به رقص در جوامع مسلمان، باید به این نکته اشاره کرد که اکثر فقهای طراز اول معاصر، برای رقص حرمت ذاتی قائل نیستند، بلکه لوازم دارای مفسده رقص را باعث حرمت آن می‌دانند.

آنچه با عنوان عام رقص در فرهنگ مناطق مسلمان‌نشین از آن یاد می‌شود، به معنای حرکات موزون همراه با موسیقی در مجالس عروسی و مانند آن است؛ اما محدود در این نوع نمی‌شود و شامل رقص‌های محلی همچون رقص‌های دسته‌جمعی پایان برداشت محصول، رقص شمشیر، یا رقص آغاز یا پایان یک عمل اجتماعی نیز می‌گردد. شادی مردمان یک منطقه پس از پیروزی در مقابل دشمن می‌تواند نمونه‌ای از رقص باشد که پیامدهای روان‌شناختی و اجتماعی آن، قابل‌بررسی و سنجش است. ازطرفی، در دنیای امروز، از رقص، نه به‌عنوان یک عمل لهوی و یا باطل، بلکه به‌عنوان عملی دارای منفعت معقول نیز نام برده می‌شود. البته در طبقه‌بندی هنرهای هفت‌گانه چنین تلقی‌ای وجود ندارد و رقص به مثابه یک هنر در ذیل هنرهای حرکات نمایشی تعریف می‌شود که یک هنر زیباشناسانه است و از فلسفه «هنر برای هنر» تبعیت می‌کند و لذا با این نگاه قطعاً در دایره باطل قرار می‌گیرد؛ اما در عرف جوامع مختلف، رقص به یک نماد کاربردی تبدیل شده است؛ مثلاً اینکه رقص به‌عنوان یک ورزش، در سلامتی فردی افراد نقش مهمی ایفا می‌کند، یا اینکه رقص به‌عنوان نمادی بر یک پیام اجتماعی مورد استفاده قرار می‌گیرد، و یا حتی به‌عنوان یک عمل درمانی در درمان بیماری‌ها و آلام روانی مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ بنابراین، بررسی این ادعاها علاوه بر اینکه در تدقیق بررسی فقهی و در نهایت حکم فقهی آن اثرگذار است، زمینه توسعه یا ضیق این عمل در سبک زندگی مسلمانان و به تبع آن استفاده یا عدم استفاده از آن در گردشگری اسلامی، مدیریت ورزش قهرمانی و همگانی، مدیریت فرهنگ جامعه و امثالهم را نیز فراهم می‌آورد.

این نکته تقریباً بدیهی است که هر حرکت موزونی رقص نیست، بلکه رقص به معنای خاص آنکه در عبارات کهن و منابع دینی آمده، نوعی حرکت موزون خاص همراه با هدفی خاص و البته با همراهی موسیقی است؛ بنابراین، از ابتدا باید میان برخی حرکات موزون با رقص شناخته‌شدة میان عرف، تفاوت قائل شد. توجه به این تقسیم ازآن‌جهت مهم است که برای بررسی پیامدهای رقص، باید اهداف آن را در نظر داشت. هر رقصی دارای هدف نیست، اما هر رقصِ دارای هدفی نیز مثبت تلقی نمی‌شود؛ زیرا اهداف و پیامدهای برخاسته از آن، قابل قبول نیست؛ به‌عنوان‌مثال، بسیاری از ورزش‌ها به‌ویژه ورزش‌های رزمی همچون ووشو، یوگا، کاراته و…، دارای نوعی حرکات موزون و منظم‌اند که برخاسته از نوعی تفکر و هدف خاص هستند. به عبارتی، این رقص‌ها صرفاً یک حرکت یا ورزش نیستند، بلکه نوعی حرکات نمادین برای زنده نگه‌داشتن یک تفکر، هدف و فلسفه در زندگی هستند؛ بنابراین، کسانی که به این ورزش‌ها روی می‌آورند، چه خودآگاه و چه ناخودآگاه آرام‌آرام در معرض سبک زندگی، ارزش‌ها و تفکرات مبدأ آن ورزش یا حرکت قرار می‌گیرند. این تأثیرپذیری، به معنایِ اثر اجتماعی و فردی آن ورزش در زندگی افراد است. همان‌گونه که ورزش باستانی به‌عنوان ورزش آیینی و باستانی کشور ما، مملو از معارف اخلاقی و معرفتی و بن‌مایه‌های اعتقادی وحدانی است و البته با حرکات موزون و ضرب زورخانه که نوعی موسیقی است همراه است، ورزش‌های رزمی نیز از چنین عقبه‌ای برخوردارند.

دین اسلام سلطه کفار بر مسلمانان را به‌هیچ‌عنوان نمی‌پذیرد؛ حال اگر با قاعده نفی سبیل به این موضوع نگاه کنیم، از منظر فقه فرهنگ، اثرگذاری فردی و اجتماعی این نوع حرکات اگرچه در دایره حرمت فقه فردی قرار نگیرند، ولی قطعاً حرمت فرهنگی به‌عنوان یکی از شاخه‌های فقه الاجتماع را به همراه دارد.

برخی از رقص‌ها اگرچه همراه با موسیقی هستند، اما با یک هدف متعالی همراه‌اند؛ به‌عنوان‌مثال، رقص‌های آیینی مناطق مختلف کشور ایران، نمادی از شادی، قوت و گاه توکل به خدا و شکرگزاری نعمت‌های او هستند. نمونه‌های این رقص‌ها را در رقص طوایف کرد، ترک، ترکمن، بلوچ، عرب و… می‌بینیم. این نوع رقص‌ها پیامدهای مثبتی دارند و همان‌طور که نماد شادی و نشاط و سرزندگی، قوت و قدرتمندی، عزت، افتخار، توکل به خدا و شکرگزاری هستند، باعث تجدید این ارزش‌ها در اذهان عموم می‌شوند و فرهنگ جامعه را تعمیق می‌بخشند و علاوه‌برآن، باعث نوعی همبستگی و انسجام اجتماعی می‌گردند.

از منظر روان‌شناختی، گفته‌شده که رقص باعث شادی و تخلیه روانی می‌شود؛ اما وجه امتیاز میان رقص‌های حرام و رقص‌های حلال در روایی شادی مذکور، عمق آن و برآیند و خروجی نهایی آن است. رقص‌های هدفمند حلال، به دلیل دارا بودن یک هدف مشخص و البته استفاده نمادین از رقص، از عمق بیشتری برخوردارند و البته هدف شادی آفرینی و نشاط آن‌ها واقعی است و افراد در دریافت نشاط واقعی دچار توهم و عدم واقع‌نمایی نمی‌شوند. رقص حرام اگرچه ظاهری شاد دارد، اما بررسی مراسمات مختلف دارای این نوع رقص نشان داده که افراد در این مراسمات دچار نوعی تسکین موقت، توهم شادی و تشنگی بیش‌ازپیش نسبت به نیاز به شادی می‌شوند، به‌طوری‌که پس از پایان مراسم، افسرده‌تر، کم‌طاقت‌تر و بی‌حوصله‌تر هستند. آمارهای فراوانی از درگیری‌ها و نزاع‌های مراسمات عروسی گزارش می‌شود که بسیاری از آن‌ها به دلیل عدم رضایتمندی عمیق و شادی و نشاط درونی افراد است. افراد در این مراسمات نیاز به شادی خود را مطالبه می‌کنند ولی همچون تشنه‌ای که بر لب دریای شور قرار گرفته، هرچه بیشتر وارد رقص و موسیقی و… می‌شوند، کمتر آرامش می‌گیرند و به نشاط و شادی می‌رسند؛ بنابراین، دچار عدم تحمل و بی‌حوصلگی و پرخاشگری و در نهایت درگیری و نزاع می‌شوند.

برخی از رقص‌ها به دلیل اینکه رقصنده باید از توانمندی بالایی در اجرای حرکات برخوردار بوده و از نظر قدرت و انعطاف بدنی نیز از وضعیت مطلوبی برخوردار باشد، به‌نوعی ابزار افتخار، به‌ویژه در میان نوجوانان و جوانان تبدیل شده است. رقص‌های هیپ‌هاپ و مانند آن، در زمره این قسم قرار می‌گیرند. برخی از این سبک‌های رقص، در ابتدا دارای هدف و پیامی اجتماعی بوده‌اند که به‌مرورزمان از آن فاصله گرفته‌اند. مثلاً رقص بِرِیک که یکی از سبک‌های رقص میان جوانان آفریقایی‌تبار ساکن آمریکا بوده و هست، در ابتدا نوعی نماد برای انتقال پیام از سوی سیاه‌پوستان آمریکایی آفریقایی به دیگران بود که خواهان یادآوری شکنجه‌هایی بودند که توسط سفیدپوستان به آنان تحمیل می‌شد؛ اما امروزه و به‌مرورزمان برای زیبایی بیشتر، حرکات موزون بسیار زیادی برای جذاب‌تر شدن به آن افزوده شده است.

مطالب مربوط به رقص را می‌توان این‌گونه جمع‌بندی کرد که اولاً: باید رقص در ادبیات دینی باتوجه‌به وقایع فعلی، بازتعریف شود تا ماهیت آن کاملاً برای مخاطب روشن گردد؛ ثانیاً: بررسی پیامدهای اجتماعی و روان‌شناختی، هنگامی ممکن است که ماهیت رقص به طور دقیق روشن شده باشد و سپس با تفکیک انواع آن، پیامدهای مثبت و منفی آن تبیین شود؛ ثالثاً: برای رسیدن به نظر دقیق دینی اعم از نظر اخلاقی یا فقهی نسبت به رقص، نیازمند هر دو مقدمه بالا هستیم. بدون تعریف ماهیت دقیق رقص در دنیای امروز و بدون درنظرگرفتن پیامدهای رقص در سبک زندگی مردمان امروز، نمی‌توان از منابع دینی برداشت دقیقی برای پاسخ به مسائل مربوط به رقص داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 − دوازده =