رئیس پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر، در گفتگوی اختصاصی با فقههنر:
در شرایط کنونی نمیتوان گفت مطلقِ موسیقی حرام است
لید: امروز میتوان از ابزار موسیقی یا آوازی که از مفاسد و لهوی بودن به دور باشد، مفاهیم اخلاقی و انسانی و معنوی را منتقل کرد؛ مثلاً موسیقی که در جنگها برای تقویت روحیه رزمندگان به کار میرود و مارشهای نظامی و یا طبل و سنجی که در مراسم تعزیه استفاده میشود، نهتنها مقارنات مفسدهانگیز را ندارند بلکه کارکرد مثبت هم دارند؛ بنابراین در شرایط کنونی نمیتوان گفت مطلق موسیقی حرام است؛ لااقل حرام دانستن موسیقی غیر مطرب دلیل میخواهد.
اشاره: بحث از حکم فقهی موسیقی گویا هیچگاه قدیمی نمیشود. شاید بتوان گفت قرنهاست که موسیقی به چالش مهمی برای دانش فقه تبدیل شده است و هر بار، پرسشهای فراوانی پیرامون ابعاد آن، فراروی فقها قرار میگیرد. نظرات فقها پیرامون حکم موسیقی در طول تاریخ فقه البته همواره مختلف بوده است اما در سالهای اخیر، هم موسیقی توسعه بیشتری پیدا کرده و تقریباً به جزء مهمی از زندگی انسان امروز بدل شده است و هم نظرات سهلانگارانه یا متفاوتتری توسط برخی فقها در مورد حکم آن بیان شده است. واکاوی حکم فقهی غنا و موسیقی را با آیتالله سید مجتبی نورمفیدی، رئیس پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر به بحث گذاشتیم. این استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم معتقد است در شرایط کنونی، حکم به حرمت مطلق موسیقی ممکن نیست و یا لااقل دلیلی بر حرمت موسیقی غیر لهوی وجود ندارد. او در این گفتگو، ابعاد و تاریخچه فقه موسیقی و غنا را بهتفصیل و با دقت شرح داد. مشروح گفتگوی اختصاصی فقه هنر با رئیس پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر، از نگاه شما میگذرد:
فقههنر: تعریف دقیق موسیقی چیست؟ تفاوت بین موسیقی و غنا چیست؟
نورمفیدی: موسیقی در واقع ترکیبی از صداها و سکوت برخاسته از ابزار و آلات خاصی است. این، معنای خاص موسیقی است. ممکن است این ترکیب صدا و سکوت، بهخاطر بعضی اتفاقات عالم طبیعت نیز باشد؛ مثل صدای باران، پرنده، صدای برخاسته از برخورد آب با صخره، آبشار و… . درهرصورت، آنچه در بحث موسیقی مورد نظر است موسیقی به معنای خاص آن، یعنی ترکیب صدا و سکوتی است که از آلات و ابزار موسیقی تولید میشود، نه صداهایی که از فعلوانفعالات طبیعت به دست میآید.
غناء در واقع، ترکیب، ترجیع، و مدّ صوت یا حالتی از صدایی است که توسط انسان تولید میشود و برگرفته از ابزار و آلات خاص نیست، بلکه مستقیم توسط انسان و بهوسیله عضوی از بدن انسان تولید میشود؛ بنابراین، فرق مهم و اساسی موسیقی و غنا در این است که موسیقی وابسته و متکی به ابزار است؛ اما غناء متکی به ابزار نیست، بلکه صدای ترجیع یافتة انسان است. البته در تعریف موسیقی و غنا، بین اهلفن اختلاف است و ما تعریف واحد و مورد اتفاقی از موسیقی و غنا نداریم. اما اجمالاً میتوان چنین بیان کرد که در موسیقی، ابزار و آلات خارجی بهضمیمه فعل انسانی شرط است اما در غناء اینگونه نیست. ابن خلدون در مقدمه تاریخ خود مینویسد: «هذه الصناعه هی تلحین الاشعار الموزونۀ بتقطیع الأصوات علی نسب منتظمۀ معروفۀ».
پس معلوم شد که موسیقی و غنا با هم متفاوت اند. فقها بحث از موسیقی را معمولاً در مکاسب محرمه در بحث آلات لهو، ملاهی و خریدوفروش آن مطرح میکنند. البته در کتاب الشهادات نیز به مناسبت بحث عدالت بحث استعمال آلات لهو بهعنوان امر مُخلّ به عدالت مطرح میشود و مثلاً مرحوم آیتالله گلپایگانی در کتاب الشهادات این بحث را مطرح کردهاند. غناء نیز عنوان مستقلی در مکاسب محرمه دارد و مرحوم شیخ و دیگران در مورد آن، آنجا بحث کردهاند.
درباره غنا از نگاه فقهی، فقها در دو مرحله بحث میکنند؛ یکی اینکه تعریف غنا چیست؟ و دیگری اینکه چه غنایی حرام است؟ اینچنین نیست که هرچه غنا بر آن صدق کند را همه فقها حرام بدانند. در مرحله اول، مشهور فقها غنا را ترجیع صوت میدانند. برخی قید لهوی را در تعریف هم میآورند. در مرحله دوم بحث میکنند از اینکه چه نوع غنایی حرام است؟ آیا هر گونه غنایی حرام است یا فقط غنای لهوی حرام است یا آن غنایی که طربانگیز باشد یا اینکه باید خصوصیات دیگری همراه آن باشد از قبیل مضمون باطل و ناشایست یا مقارنات دیگری که در مجلس غنا ممکن است وجود داشته باشد؟
مرحوم علامه حلی در تحریر درباره غنا میفرماید: «الغناء حرام و هو مدّ الصوت المشتمل علی الترجیع المطرب یفسق فاعله و تردّ شهادته، سواء کان فی شعر أو قرآن و کذا مستمعه.» ایشان غنا را کشیدن صدا که مشتمل بر ترجیع (چهچه) طربانگیز است میداند که فاعل آن فاسق است و شهادتش پذیرفته نمیشود؛ فرقی هم نمیکند که در شعر باشد یا قرآن. ایشان تصریح کردهاند که بر شنونده نیز غنا حرام است. ایشان در مورد موسیقی، پس از ذکر بعضی از آلات لهو میفرماید: «و غیرذلک من جمیع آلات اللهو حرام یفسق فاعله و مستمعه.» ایشان نواختن با این آلان را حرام دانسته و نوازنده و شنونده را فاسق میداند.
عجیب این است که شیخ طوسی در خلاف، غنا را بهگونهای تعریف کرده است که شامل موسیقی نیز میشود: «الغناء حرام، سواء کان صوت المغنّی أو بالقصب و الاوتار مثل العیدان و الطنابیر و…».
در این عبارت شیخ، استفاده از آلات موسیقی و شنیدن آن، مطلقاً حرام دانسته شده است. این نکته شایان توجه است که قدما موسیقی را به نحو مطلق حرام میدانستند و بین آن و غنا تفاوت قائل بودند؛ یعنی برخی از فقها، در غنا، قید لهوی بودن و مطرب بودن را ذکر میکردند؛ اما آلات موسیقی را به نحو مطلق حرام میدانستند. دلیل این مطلب این است که ادله حرمت آلات لهو دو دستهاند: در برخی از روایات، نفس آلاتی مثل تار و تنبور و مزمار و… به نحو مطلق، بهعنوان موضوع قرار گرفتهاند، مثل «أنهاکم عن الزفن و المزمار»؛ و در برخی از روایات عنوان لهوی بودن مورد تأکید قرار گرفته است، مثل تعبیر «الاشتغال بالملاهی» یا «الملاهی التی تصدّ عن ذکر الله» که جنبه لهوی بودن آلت موسیقی و حرمت این نوع کاربرد، از آن قابل استفاده است.
بااینحال، بسیاری از فقها، از قدیم تا این اواخر، معتقد بودند که خودِ آلات، موضوعیت دارند و مطلقاً حرام هستند. اما بسیاری از متأخرین، این دو دسته از روایات را بهگونهای جمع کردهاند که حرمت آلات موسیقی در فرض لهوی بودن آن است. برای جمع بین این دو دسته از روایات، برخی گفتهاند روایات مطلق با روایات دیگر مقیّد میشوند. از برخی از روایات استفاده شده است که از این آلات، آنچه بر آن، عنوان «یجیء منها الفساد محضاً» منطبق است حرام است و آلات غیر لهوی و بدون مفسده حرام نیستند. حضرت آیتالله خامنهای در بحث غنا، این راهحل را برای جمع بین روایات برگزیدهاند. مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی، مسئله انصراف را مطرح کرده که روایات، انصراف به موسیقی لهوی و مطرب دارند. راهحل دیگر این است که برخی گفتهاند اساساً هیچ یک از روایات مطلق نیستند و قرائن حالی و مقالی وجود دارد که روایاتی که از آلات اسم برده هم حرمت را در فرض لهوی بودن بیان کردهاند.
راهحل دیگر هم این است که این روایات هرچند بسیارند؛ اما برخی از نظر سندی و برخی از نظر دلالی دچار مشکل هستند و قدر متیقن از آنها، موسیقی لهوی است. محقق نراقی تصریح میکند که: «و ضعف هذه الأخبار کُلّا أو بعضاً غیر ضائر لانجبارها بما مرّ من فتاوی الأصحاب و حکایات نفی الخلاف و الإجماع»؛ یعنی ایشان ضعف روایات را قبول دارد و با اجماع و عمل مشهور و… میخواهد مسئله را حل کند.
لذا اکثر فقهای معاصر موسیقی لهوی مناسب مجالس لهوولعب را حرام انگاشته و غیر آن را جائز میدانند. البته برخی از فقهای عصر حاضر مثل مرحوم آیتالله گلپایگانی و مرحوم آیتالله صافی گلپایگانی، مطلق موسیقی را حرام میدانستهاند، فلذا مرحوم گلپایگانی فرمودهاند: «یحرم کل ما یصدق علیه عنوان الموسیقی عرفاً».
درباره آلات لهو، فقها دو بحث دارند: یکی بحث از آلات مختص به لهو حرام و دیگری آلات مشترک که هم استفاده حلال و هم استفاده حرام دارند. درباره آلات مشترکه، یک بحث کلی وجود دارد که وقتی قائل شدیم که این آلات استفاده حلال هم دارد، دیگر استفاده و خریدوفروش آن بهقصد منفعت محلله اشکالی ندارد.
اما بههرحال در اصل حرمت فیالجمله برخی از انواع موسیقی که از آن به استعمال ملاهی و آلات لهو تعبیر میشود تردیدی وجود ندارد و بسیاری از فقها ادعای اجماع، و برخی مثل آیتالله خویی ادعای ضرورت کردهاند. اما درباره موسیقی غیر لهوی که مطرب نیست، خود آیتالله خویی قائل به جواز شدهاند.
در اینجا یک بحث بسیار مهم و اختلافی هم در تفسیر لهو است. در بین فقها، تعریف واحدی از موسیقی لهوی وجود ندارد. مثلاً فقهای معاصر عموماً تعبیر «مناسبت با مجالس لهوولعب» را ذکر کردهاند که واقعاً روشن نیست. معیارهای دیگری نیز در کلمات فقها بیان شده است؛ مثلاً آیتالله خویی یکی از معیارهای تشخیص لهوی بودن را این میداند که محّرک و مُثیر شهوت باشد. برخی ملاک را حالت رقص دانستهاند که اگر حالت رقص در نوع مردم ایجاد میکند، لهوی و مطرب است. برخی پا را فراتر نهاده و لهو را در حدی میدانند که انسان بیاختیار و از خود بیخود شود و حالتی شبیه مستی برای او پدید آید. واقعاً برخی از انواع موسیقی اینچنین است. شهید مطهری در یکی از کتابهای خود، نقل میکند که در روزنامههای آن زمان نوشته شده که مردی که زن خود را طلاق داده بود؛ وقتی از وی علت را جویا شدند، گفت همسر من در یک مجلسی از خود بیخود شد و کارهای غیرمتعارف و زشت انجام داد. وقتی به او گفتم چرا اینچنین کردی؟ گفت وقتی موسیقی پخش شد من از خود بیخود شدم و گویا بهکلی مسلوبالاختیار شدم و این حرکات را انجام دادم.
شهید بهشتی بحث خوبی درباره موسیقی دارد. ایشان میفرماید: آن موسیقی حرام است که انسان را به گناه و فتنهانگیزی دعوت کند و موجب بیپروایی و بیاختیاری در انجام گناه شود. ایشان روی شهوتانگیزی نیز تأکید میکند. حالا این مفاسد ممکن است در آهنگ باشد یا در مضمون کلام خواننده که بهحسب آن نیز میتواند حرام باشد.
فقههنر: آیا از استثنای مواردی مانند عروسی و… از حرمت موسیقی، میتوان نتیجه گرفت که موسیقی، فینفسه، موضوع حرمت نیست و امور دیگری مانند اشعار مُضلّ، ارتکاب گناه در مجلس موسیقی و… موجب قول به حرمت آن شدهاند؟
نورمفیدی: برای اینکه بخواهیم در مورد حلیت و حرمت موسیقی و غنا سخن بگوییم، نباید مجردا به یک دلیل، آن هم آنچه در مقام استثناء وارد شده تمسک کنیم. بین غنا و موسیقی هم باید تفکیک کرد؛ چون نوعاً ادله و حتی استثنائات متفاوتی دارند و نمیتوان هر دو را یک کاسه کرد. در مورد همین استثنایی که فرمودید نیز بحث وجود دارد. بسیاری از فقها در طول تاریخ فقه، از شیخ طوسی تا علامه حلی و فقهای معاصر مثل امام خمینی و آیتالله خویی، این استثنا را پذیرفتهاند و بین این استثناء و عدم حرمت نفس غنا، ملازمهای ندیدهاند. اما برخی از فقها معتقدند با ملاحظه روایات در مییابیم که در حقیقت اینها، استثنا نیستند؛ بلکه در مقام بیان ملاک حرمت هستند. در دو روایت که مربوط به عروسی است، مشابه این تعبیر وارد شده است: «التی تزفّ الأعراس لیس به بأس و لیست بالتی یدخل علیها الرجال».
بعید نیست از این روایت استفاده کنیم که لااقل این روایات که مقیّد به ضمیمه اموری هستند ناظر به نفس غنا نیستند بلکه صریحاً اختلاط زن و مرد در مجلس غنا را مدنظر دارند و غنای عروسی که در بین زنان نواخته میشود را جائز میدانند.
بههرحال ما اگر بخواهیم در مورد حلیّت و حرمت غنا و موسیقی بحث کنیم بهتر است ادله را در یک مجموعة کامل ارزیابی کنیم. آیاتی از قرآن وجود دارد که به غنا تفسیر شدهاند. همچنین مجموعه بزرگی از روایات نیز هستند که برخی مطلق و برخی مقیّد هستند. دلیل عقل نیز مورد توجه برخی از فقها قرار گرفته است. با وجود این ادله، نمیتوان با خصوص یک مورد استثنا، نتیجة کلی بگیریم؛ بلکه این بحث نیازمند بررسی مبسوطتری است.
اجمالاً عرض کنم که درباره غنا و موسیقی باتوجهبه مجموع ادله میتوان گفت: شریعت، چند خطقرمز کلی معیّن کرده است که نظر منفی شرع، بیشتر ناظر به این امور است:
اول اینکه نوع آواز یا موسیقی بهگونهای نباشد که انسان را از حالت عادی خارج کند تا رفتارهای غیرعادی از او سر بزند. این مسئله را برخی از علما از جنبه عقلی دیدهاند که اصلاً عقل چنین چیزی را قبیح میداند. صاحب مفتاحالکرامه در حرمت غنا به عقل استناد میکند؛ هرچند مورد اعتراض صاحب جواهر قرار گرفته است. مرحوم آیتالله بروجردی در بحث سفر لهوی، اشارهای به بحث موسیقی دارند. ایشان میفرمایند: «اذ المحرّم من اللهو ما أوجب خروج الانسان من حالته الطبیعیۀ بحیث یوجد له حاله سکر لایبقی معها للعقل حکومۀ و سلطنۀ، کالألحان الموسیقیه التی تخرج من استعملها من الموازین العقلیه و تجعله مسلوب الاختیار فی حرکاته و سکناته فیتحرّک و یترنّم علی طبق نغماتها و إن کان من أعقل الناس و أمتنهم». ایشان معتقد است لهوی حرام است که انسان را از حالت طبیعی خارج کند و حالتی شبه مستی پیدا کند که موجب خفت عقل است. مرحوم آیتالله مسجدشاهی اصفهانی (صاحب وقایٔالاذهان و استاد حضرت امام (ره)) هم به این مطلب اشاره کردهاند. ایشان در رسالهای که درباره غنا دارد میفرماید: طربی که در غنا حرام است، حالتی شبیه سکر و مستی است که گویا موجب زوال عقل میشود. شکی نیست چنین حالتی علاوه بر شرع، از نظر عقلی نیز مردود است. مرحوم آیتالله محمدحسین کاشفالغطاء نیز در پاسخ استفتایی میفرماید: غنایی حرام است که توازن عقلی را در انسان بر هم زند.
حضرت آیتالله شبیریزنجانی درباره موسیقی، موسیقی مطرب را حرام میدانند و اینچنین توضیح میدهند: «ملاک مطرب بودن این است که یک موسیقی معمولاً موجب سبکی عقل و خروج از حالت اعتدال شود.» این خطقرمز اول است که مربوط به لهوی بودن و مطرب بودن خود کیفیت صوت و موسیقی است. البته این بحث در فقه مطرح است که هر لهوی حرام نیست و لهو با یک خصوصیاتی حرام است. شیخ انصاری تصریح میکند که برخی از اقسام لهو مثل بازی و سرگرمی یا کارهای غیرعقلایی حرام نیستند.
دوم اینکه محتوایی که بهصورت آواز یا در قالب موسیقی ارائه میشود، محتوای باطل، مفسدهانگیز یا مضلّ نباشد. برخی از آیات قرآن مثل «واجتنبوا قول الزور» و آیه 6 سوره لقمان که میفرماید «وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَشتَرِي لَهوَ ٱلحَدِيثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ بِغَيرِ عِلم وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُوْلَـئِكَ لَهُم عَذَاب مُّهِين» که به غنا تفسیر شدهاند، بیشتر ناظر به محتوای خلاف هستند؛ چراکه همانگونه که قیود روایت در فهم آیه تأثیر دارند، قیود موجود در آیات نیز در فهم روایت مؤثر هستند. تعبیر «لهوالحدیث» یا «قولالزور» بیشتر ناظر به محتوای باطل است.
خطقرمز سوم، انگیزه و هدف از نواختن، آوازهخوانی و یا شنیدن غنا و موسیقی است که اگر به انگیزه اضلال باشد و لو اینکه متنش مشکلی نداشته باشد، حرام است. در برخی از روایات آمده است که در زمان رسول خدا (ص) عدهای به انگیزه دور کردن مردم از اطراف پیامبر (ص)، داستانها و افسانههایی را ترویج میکردند. آیه 6 سوره لقمان که به غنا تفسیر شده است هم همینشان نزول را دارد. غنا هم اگر به انگیزه اضلال باشد، مشمول آیه «لِیُضِلَّ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ» است. در واقع، روایاتی که لهوالحدیث را بر غنا تطبیق کردهاند بیان یک مصداق هستند نه اینکه آیه را منحصر کنند. آن مصداق هم در صورتی مصداق آیه میشود که قیود موجود در آیه در آن باشد؛ قیودی نظیر لهو بودن و قصد اضلال و استهزاء. نمیتوان همه این قیود را نادیده انگاشت و بهخاطر اطلاق روایات ذیل آیه، حکم به حرمت مطلق غنا نمود و قیود آیه را الغاء کرد.
نکتهای هم فقیه متضلع مرحوم آیتالله سید احمد خوانساری بیان کردهاند که این آیه، ناظر به سامع و مستمع غنا نیست، بلکه ناظر به مغنّی و آوازهخوان است و عذاب مهین را درباره او بیان میکند. این سخن به این معناست که تولیدکننده غنا با قیدی که محتوای غنای او لهو و باطل باشد و انگیزه وی اضلال باشد، مدنظر آیه است. مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری هم باتکیهبر تعبیر اضلال میفرمایند اساساً اضلال درباره مستمع معنا ندارد و آن ارائهدهنده است که اضلال درباره وی معنا دارد.
این نکته بسیار مهم است که در روایات حرمت غنا، تفکیک شود که کدام روایات مربوط به خواننده و کدام مربوط به شنونده است. برخی از فقها که غنا را از گناهان کبیره شمردهاند به وعده عذاب در این آیه اشاره کردهاند؛ درحالیکه بر فرض دلالت آیه نهایتاً بر گناه کبیره بودن نسبت به خواننده دلالت دارد و برای اثبات حرمت نسبت به شنونده به روایات دیگر باید استناد نمود که چهبسا ملاک کبیره در آنها نباشد.
چهارمین خطقرمز هم این است که در برخی از موارد، خود آواز، صوت و محتوا و حتی انگیزه مشکلی ندارد؛ اما به لحاظ مقارنات و حواشی که در مجلس غنا وجود دارد، مذموم و ممنوع است. از برخی از روایات، این مطلب استفاده میشود و برخی از فقها مثل محقق سبزواری و فیض کاشانی، در بحث از حرمت غنا، تکیه اصلیشان بر همین مقارنات مثل اختلاط زن و مرد، نوشیدن خمر، رقص و کارهای غیرشرعی دیگر است. حالا ما نمیخواهیم بگوییم همه روایات ناظر به چنین وضعی است؛ اما لااقل در بخشی از روایات مربوط به غنا، نشانههایی از این مطلب دیده میشود. مثلاً در روایت ابی بصیر در پاسخ به پرسشی درباره کسب مغنّیات آمده است: «التی یدخل علیها الرجال حرام». این روایت، ناظر به مجلس مختلط غنا است. برخی از این روایات، اساساً ناظر به شنیدن آواز زن برای مرد هستند. درباره آلات لهو و بحث موسیقی نیز این نکته از برخی از روایات قابل استفاده است؛ مثلاً در موثقه اسحاق بن جریر آمده است: «دخل علیه الرجال» که به حضور افراد بیگانه و اختلاط زن و مرد اشاره دارد.
توجه به فضای صدور روایاتی که در مورد غنا وارد شدهاند هم خیلی مهم است. مثلاً باید دید امام صادق (ع) که عمده روایات غنا از ایشان است، در پاسخ به پرسشها درباره غنا، در چه فضایی پاسخ میدادهاند؟ پرسشها درباره چه نوع غنایی بوده است که امام طبیعتاً منطبق بر آن پاسخ میدادند؟ از برخی از متون تاریخی همچون مقدمه ابن خلدون که بحث مفصلی درباره غنا در دوره جاهلیت و پس از اسلام دارد و همچنین از کتاب «المفصّل فی تاریخ العرب قبل الإسلام»، اثر ارزشمند جواد علی، استفاده میشود که غنا و موسیقی در بین اعراب جاهلیت بهعنوان یک فن و حرفه رواجی نداشته است، لذا در روایات پیامبر اثر اندکی درباره غنا میبینیم؛ اما در بین ایرانیان و رومیان بهصورت یک هنر و با پشتوانه علمی رواج داشته و آثار هنری خلق میکردند. پس از آنکه فتوحات اسلامی انجام شد و مسلمین با غنا و موسیقی که به شکل حرفهای در ایران سابقه داشت، آشنا شدند، خلفا و حکام در اواخر دولت بنیامیه و پس از آن، بنیعباس، از ابزار موسیقی و غنا در مجالس عیشونوش خود استفاده کردند و آن را به سمت لهو و فساد مطلق سوق دادند. عمده آوازه خوانها، زن و از کنیزهای غیر عرب بودند و این مجالس همراه با شرب مُسکرات و رقص و … بود. در چنین فضایی از امام صادق (ع) به بعد، رویکرد به شدت منفی ائمه (ع) نسبت به غنا را میبینیم؛ چرا که در آن فضا، غنا، ابزار فسق و فجور بوده است.
خوب است اشاره کنیم به نکتهای که حضرت امام در مورد عنصر زمان و مکان بیان فرمودند و متأسفانه در حوزه به آن کمتر توجه شده است، درحالیکه در زمانة کنونی خیلی میتواند کاربرد داشته باشد. ایشان در جایی میفرماید: ما از یک دلیل بدون درنظرگرفتن شرایط صدور و ظرف صدور نمیتوانیم اخذ به اطلاق کنیم. در ماجرای نامهای که مرحوم آقای قدیری به امام نوشتند که موضوع آن استفتایی از ایشان، در مورد خرید آلات موسیقی و بازی شطرنج بود، امام فرموده بودند: اگر برای غیر مجالس لهوولعب باشد و مفسدهای در آن نباشد اشکالی ندارد؛ در مورد شطرنج هم در فرض خروج از حالت قمار، حکم به جواز کرده بودند. آقای قدیری نامهای نوشتند و در آن نامه به مرحوم امام اشکال گرفتند که آنچه شما فرمودید با اطلاق روایاتی که در مورد حرمت خریدوفروش آلات موسیقی وارد شده و نیز اطلاق روایات حرمت بازی با شطرنج سازگار نیست. امام یک پاسخ اجمالی دادند که تأکید بر توجه به عنصر زمان و مکان در اجتهاد بود. از نظر ایشان، ادله ناظر به موسیقی متعارف عصر صدور روایات بوده است که موسیقی لهوی و مناسب مجالس لهوولعب بوده و محرماتی که مقارن با اینها اتفاق میافتاد. اما در طول زمان یا در یک دورهای مثل دوره جمهوری اسلامی، موسیقی از آن مقارنات و مفاسد مجالس موسیقی فاصله میگیرد، طبیعتاً ما در این جا نمیتوانیم به اطلاق آن ادله اخذ بکنیم و بگوییم اینجا هم اشکال دارد. همان ادله مطلقه توسط بعضی از فقها با قرائن و شواهدی که وجود داشته، حمل بر مقارنات و مفاسد مترتبۀ بر آن شده است.
در شرایط کنونی البته این مقارنات وجود ندارد یا خیلی کمتر وجود دارد. امروز میتوان از ابزار موسیقی یا آوازی که از مفاسد و لهوی بودن بهدور باشد، مفاهیم اخلاقی و انسانی و معنوی را منتقل کرد؛ مثلاً موسیقی که در جنگها برای تقویت روحیه رزمندگان به کار میرود و مارشهای نظامی و یا طبل و سنجی که در مراسم تعزیه استفاده میشود، نهتنها مقارنات مفسدهانگیز را ندارند بلکه کارکرد مثبت هم دارند؛ بنابراین در شرایط کنونی نمیتوان گفت مطلق موسیقی حرام است؛ لااقل حرام دانستن موسیقی غیر مطرب دلیل میخواهد.
فقههنر: باتوجهبه اینکه تمام هنرها به نحوی وابسته به موسیقی هستند؛ مثلاً در هنرهای نمایشی نمایشگاههای عکس، نقاشی، خوشنویسی و…. همواره از موسیقی استفاده میشود، آیا میتوان گفت قول به تحریم موسیقی به معنای تحریم هنر است؟
نورمفیدی: بنده این را اصولاً قبول ندارم که هنرها وابسته به موسیقی است. این پیشفرض، پیشفرض درستی نیست؛ چون همین الآن فیلمهایی داریم که یک دقیقه هم در آن موسیقی به کار نرفته است. نه اینکه در ایران تولید شده باشد، خیر، بلکه در کشورهای غربی تولید شده است و اصولاً یک مدل یا سبکی از تولید فیلم است که تنها تکیه بر کلام و صحنههایی دارد که خلق میکند و از موسیقی اصلاً استفاده نمیشود. بله، خیلی جاها موسیقی استفاده میشود؛ اما این به معنای آن نیست که هیچ هنری بدون موسیقی پیش نمیرود.
بر فرض که این پیشفرض را بپذیریم، بازهم جواب منفی است. درست است که موسیقی با خیلی از هنرها مقارن شده است؛ اما موسیقی، تبدیل به ذات آن هنر نشده است؛ بنابراین، اگر فرضاً اینچنین باشد، این به معنای تحریم سایر هنرها نیست؛ هرچند که ایجاد محدودیت در برخی از حوزههای هنری را میتواند به دنبال بیاورد و میزان تأثیرگذاری برخی هنرها را کمتر کند اما چنین ملازمهای که گفته شد اساساً وجود ندارد.
فقههنر: بر فرض حلیّت موسیقی، چه دلیلی بر عدم جواز یا مرجوحیت ترویج موسیقی وجود دارد؟
نورمفیدی: اگر ما برای موسیقی از حیث موضوع یک تقسیمبندی قائل شدیم و بهتبع آن هریک از اقسام را دارای یک حکم دانستیم و یک قسم از آن را موسیقی غیر لهوی قرار دادیم که از مقارنات مفسدهانگیز بهدور است؛ ترویج چنین موسیقیای اشکال ندارد. حتی گاهی به حکم ثانوی، اباحه و رجحان ترویج آن را نیز میتوانیم استنباط کنیم. البته این تابع این است که ما حکمی که برای موسیقی میدهیم آیا بهعنوان اولی است یا ثانوی؟ و موضوع آن چه موضوعی است؟ مسئله ترویج هم در همان سیاق قابلطرح است. بله، یک تفکیکی را میتوان مطرح کرد و آن اهمیتی است که ترویج موسیقی نسبت به بخش اول دارد؛ چون استفاده از ابزارآلات خاص و تولید صداهایی خاص که در مجالس لهوولعب استفاده نمیشود و آن مقارنات را ندارد، جایز است و اشکالی ندارد؛ اما ترویج موسیقی اعم است؛ یعنی ممکن است کسی نواختن با ابزار موسیقی را که هم میتواند در مجالس لهو لعب مورد استفاده قرار گیرد هم در مجالس غیر لهوی را تعلیم دهد؛ در اینجا نمیتوان گفت تعلیم و یا حتی خرید و فروش آلات حرام است؛ چرا که از آلات مشترکه است و در فقه ثابت شده است که آلات مشترکه اشکالی ندارند.
ممکن است کسی بگوید فلان ابزار خاص موسیقی، هیچ استفادة غیر لهوی ندارد. اگر فرض کنیم که چنین چیزی هست ترویج آن که اصلاً محل اشکال نیست؛ اما اگر مشترک باشد، یعنی قابلیت کاربرد در مجالس لهوی و غیر لهوی را داشته باشد، دلیلی ندارد که بگوییم جایز نیست.
البته از برخی از روایات بهنوعی، مذموم بودن و قبیح بودن کلی موسیقی را میتوان استفاده کرد، هرچند به حد حرمت نرسد؛ ولی این تابع عناوین و ظروف است و اگر آن عناوین نباشد نمیتوان بهطورکلی حکم به مرجوحیت کرد.