برخی رقصها، نوعی آئین دینی است/ رقص امری مجزا از غنا است/ موضوعشناسی رقص، بهدرستی صورت نگرفته است
دکتر ابراهیم بازرگانی،عضو هیئتعلمی مرکز آموزش عالی فرهنگ و هنر اسلامی، در گفتگوی اختصاصی با فقه هنر:
به نظر من، موضوع رقص درست موضوعشناسی نشده است. مثلاً آیتالله سبحانی در بحث رقص، بحث غنا را هم مطرح کردهاند و حالآنکه اصلاً رقص مجزای از غنا است. ممکن است آهنگ همراه با رقص باشد و بگوییم این آهنگ ریتم رقص را ایجاد میکند ولی غنا دخالت عنصری و ذاتی در رقص ندارد. در درس خارج آیتالله علیدوست در مورد غنا هم دقت کردم و ظاهراً مفهومی که از غنا ارائه میدهند درست نیست؛ لذا فهم رقص بهصرف اتکا به کتابهای لغت قابل فهم نیست. رقص یک مفهوم لغوی صرف نیست بلکه یک مفهوم اصطلاحی است؛ لذا باید به قلمرو اصطلاح مراجعه بشود و ببینیم که اصطلاح چه چیزی را لحاظ میکند.
اشاره: رقص در فقه اسلامی، اگرچه حکم روشنی دارد و فقها بهکرات در کتب فقهی، پیرامون آن گفتگو کردهاند؛ لکن به نظر میرسد در دوران مدرن، به لحاظ ماهیتی، تغییراتی شگرفی کرده است که لازم است در حکم فقهی آن تجدیدنظر صورت پذیرد. امروزه، رقص دیگر صرفاً بهعنوان یک امر لهوی مطرح نیست؛ بلکه برخی از انواع آن، نوعی ورزش است، برخی آئینی محلی است و برخی حتی سبقه دینی دارد. با دکتر ابراهیم بازرگانی، دانشآموخته دکتری حکمت هنر، پیرامون رقص، ماهیت و انواع آن گفتگو کردیم. عضو هیئتعلمی مرکز آموزش عالی فرهنگ و هنر اسلامی معتقد است فقها دررابطهبا رقص، بهدرستی موضوعشناسی نکردهاند و لذا فتاوای آنها با خطا مواجه است. مشروح گفتگوی جذاب و اختصاصی فقه هنر، با عضو کارگروه هنر و صنایع خلاق مرکز تحقیقات اسلامی مجلس، بهقرار زیر است:
فقه هنر: تعریف دقیق «رقص و حرکات موزون» چیست؟
بازرگانی: یک تعریفی را در فقه آوردهاند و گفتهاند حرکت بدن بهصورت ریتمیک رقص است. در تعریفهای اصطلاحی و تقسیمبندی انواع رقص به همان حرکت اعضای بدن مبتنی بر یک ریتم، رقص میگویند؛ و عنصر بنیادی آن همین ریتم و حرکت بدن بهصورت همزمان است. البته ممکن است با این حرکت ریتمیک، آهنگ هم باشد یا خیر. آهنگ عنصر عَرَضی رقص است؛ ولی ریتم، عنصر ذاتی رقص است.
فقه هنر: آیا ریتم به غیر آهنگ هم حاصل میشود؟
بازرگانی: خواجه نصیرالدین در اساسالاقتباس وقتی در زیرمجموعه شعر صحبت میکند، میگوید: تخیل از سه طریق اتفاق میافتد: کلام، آهنگ و ریتم. بعد ریتم را با رقص همراه میکند و از آهنگ جدا میکند. حداقل در مقام تصور، امکانپذیر است که بگوییم عنصر ذاتی رقص، آهنگ نیست؛ بلکه ریتم، عنصر اصلی و ذاتی رقص است. ریتم یعنی در قالب زمانِ تقطیع شده، بدن حرکت خاصی داشته باشد. البته ممکن است در عالم خارج، رقص معمولاً با آهنگ همراه باشد؛ اما آهنگ عنصر ذاتی آن نیست.
فقه هنر: آیا حرکات موزون مرادف با رقص است یا معنایی اعم یا اخص از آن دارد؟
بازرگانی: به نظر من، حرکات موزون اعم از رقص است. حرکت موزون، در افواه علمی و در علم فقه، بهعنوان جنس رقص مطرح میشود. حرکت موزون ممکن است همراه با ریتم باشد یا نباشد؛ ولی نوعی توازن در این حرکت قابل مشاهده است؛ لذا لزوماً حرکات موزون مرادف رقص نیست. مثلاً ایروبیک را رقص نمیدانند بلکه نوعی ورزش میدانند؛ یا ورزش ژیمناستیک، حاوی نوعی از توازن در حرکت است که باید اتفاق بیفتد ولی لزوماً رقص نیست.
فقه هنر: آیا رقص یک فعل قصدی است؟
بازرگانی: بله، رقص، امری قصدی است؛ یعنی بهصرف حرکت بدن، رقص صدق نمیکند؛ بلکه لزوماً باید قصد کرده باشد تا رقص صدق کند؛ مخصوصاً آنجا که حرکت را جزء هنر قرار میدهند لزوماً قصدی میشود. حرکت موزون ازاینجهت، جنس رقص است که ممکن است قصدی یا غیرقصدی باشد. مثلاً انسانی که مست شده است ممکن است نوعی حرکات موزون از خودش نشان دهد؛ ولی به این حرکت بدون قصد، رقص نمیگویند؛ لذا در معنای اصطلاحی، رقص، مخصوصاً رقص باله که یک فعل هنری است، قطعاً یک فعل قصدی است
فقه هنر: آیا تعریف رقص، بهصورت کلی با آن رقصی که در کتب فقهی از حکم آن گفتگو میشود متفاوت است؟
بازرگانی: آن مقدار که من از بحثهای فقهی فهمیدم و اخیراً به خاطر همین مصاحبه، درس خارج آیتالله سبحانی را در این زمینه خواندم، به نظرم میرسد ادراک درستی از مفهوم رقص واقع نشده است؛ یعنی فقیه، این عمل را در هیچ جا مشاهده نمیکند که بفهمد چه اتفاقی میافتد؛ علاوه بر اینکه در مفهوم فقهی، اصطلاح لعب و لهو در کنار رقص بهعنوان یک عنصر ذاتی اخذ میشود؛ برخلاف بحث هنری که اصلاً لهوولعب در تعریف رقص لحاظ نمیشود. فقها چون عنصر محوری را لهوولعب میدانند و رقص را یکگونه کار لغو و فعل منافی شریعت تلقی میکنند و این مفاهیم را در تعریف رقص اخذ مینمایند؛ لذا معنایی که فقیه در نظر میگیرد با معنایی که در عرف هنری لحاظ میشود در یک جا مشترک است که هر دو حرکت همراه با ریتم را رقص میگویند، ولی فقیه لهوولعب را اضافه به مفهوم رقص میکند؛ در حالی که در بحثهای هنری مخصوصاً رقص باله، لحاظ مفهوم میشود؛ یعنی در آن، به یک روایت، داستان و اشارههای دلالی خاصی در قلمرو اسطورهها یا داستانهای موضوع زندگی مردم اشاره میشود که فقیه به آنها اشاره ندارد؛ لذا بین تعریف رقص در نگاه فقها با رقص در نگاه هنرمندان، عموم و خصوص من وجه است. مثلاً فقیه در تعریف رقص، نظرش به رقص در کابارهها و دیسکوها است؛ اما رقص باله، به لحاظ اساس و بنیاد، حالت نمایشی دارد و رقص فلامینگو و رقص اسپانیایی از بحث فقهی کاملاً خارج میشوند. این تفاوت به خاطر اخذ دو مفهوم لهوولعب در تعریف رقص است.
فقه هنر: پس به نظر شما فقها در موضوع رقص موضوعشناسی نکردهاند؟
بازرگانی: بله، به نظر من درست موضوعشناسی نشده است؛ مثلاً آیتالله سبحانی در بحث رقص، بحث غنا را هم مطرح کردهاند و حالآنکه اصلاً رقص، مجزّای از غنا است. ممکن است آهنگ همراه با رقص باشد و بگوییم این آهنگ ریتم رقص را ایجاد میکند؛ ولی غنا دخالت عنصری و ذاتی در رقص ندارد. در درس خارج آیتالله علیدوست در مورد غنا هم دقت کردم و ظاهراً مفهومی که از غنا ارائه میدهند درست نیست؛ لذا فهم رقص بهصرف اتکا به کتابهای لغت، قابل فهم نیست. رقص یک مفهوم لغوی صرف نیست بلکه یک مفهوم اصطلاحی است؛ لذا باید به قلمرو اصطلاح مراجعه بشود و ببینیم که اصطلاح چه چیزی را لحاظ میکند. حتی به نظر من نیاز است وقتی در مورد احکام رقص صحبت کرده و در حوزه روایات، معنای آن را کنکاش میکنیم؛ در قلمرو روایات، تبارشناسی واژه انجام دهیم و بفهمیم در حوزه تاریخی که این اصطلاح مصرف شده، به چه معناست؟ آیا رقص باله هم در همان اصطلاح داخل است یا خیر؟ فقها فقط به بحث لغوی اکتفا میکنند و حالآنکه معنای اصطلاحی رقص با معنای لغوی آن فاصله زیادی دارد.
فقه هنر: فرمودید آهنگ بهعنوان یک عنصر عرضی برای رقص مطرح است. حالا اگر گفتیم همین مسئله عَرَضی به همان مقدار عرضی بودن دخالت در حرمت دارد، آیا باز هم نمیتوان بحث غنا را به رقص مربوط کرد؟
بازرگانی: موسیقی لزوماً غنائی نیست. موسیقیهای ریتمیک مخصوص دیسکو و کاباره داریم و موسیقیهای دیگر هم داریم. در بعضی از رقصها، شخص بهصورت رباتیک میرقصد و در پسزمینه، یک موسیقی اجرا میشود؛ ولی هیچ ارتباطی با رقص ندارد، بهگونهای که اگر آهنگ پسزمینه قطع شود باز این رقص انجام میگیرد و خللی به رقص وارد نمیشود. رقص باله هم دقیقاً همینطور است؛ یعنی یک موسیقی پسزمینه دارد و متناسب با آن پسزمینه موسیقی، گالریان میرقصد، ولی هیچ تحریکی در مخاطب ایجاد نمیکند؛ بلکه مخاطب را به سمت داستان مورد نظرش میکشاند. ما همواره در مبحث فقهی رقص، لهوولعب را اخذ میکنیم. ما هم میگوییم که رقص همراه با موسیقیهای مبتذل کابارهای، لهوولعب است؛ ولی اینطور نیست که همیشه رقص همراه با لهوولعب باشد. بحث غنا و موسیقی هم درست تفسیر نشده است و باید بین موسیقیها تمایز ایجاد شود. مثلاً در رقص بلوچی که با ریتم دُهُل و سُرنا میرقصند، هیچگونه تحریکی وجود ندارد؛ بلکه صرفاً یک کار نمایشی است؛ یعنی این رقص بههیچعنوان در قلمرو لهوولعب وارد نمیشود، چون لهوی نیست. بله، ممکن است بخشی از رقصها در قلمرو لهوولعب باشد که همان رقصهای کابارهای است نه فراتر از آن. مثلاً رقص خراسانی، رقص آذربایجانی و هر منطقهای بهتبع فرهنگ خودشان، نوعی از رقص یعنی حرکت ریتمیک مبتنی بر ساز را انجام میدهند؛ ولی عرف دیندار اینها را پذیرفته و نگاه میکند و آن را با رقصهایی که در عروسیها اتفاق میافتد جدا میداند. بنابراین، این اصطلاح، مصادیق زیادی دارد و نمیشود بهسادگی و بدون هیچگونه تقسیمبندی، همه را یککاسه کنیم و بر همه، حکم حرمت را بار کنیم. باید مصادیق را بهصورت جداگانه بررسی کنیم و موضوعشناسی کنیم و سپس حکم را بار کنیم.
فقه هنر: فقها رقصی را حرام میدانند که مناسب مجالس لهوولعب و محرک باشد؛ لذا فتوای فقها ناظر به همان رقص کابارهها است. آیا این قیودی که در حرمت رقص مطرح شده کفایت نمیکند؟
بازرگانی: به نظر میرسد به همین مقدار تفکیک بین انواع رقص، واضح نمیشود. مثلاً فقها فتوا میدهند که رقص مرد برای مرد حرام است. الآن رقص بلوچی طبق این فتوا حرام میشود و حالآنکه این یک سنت و آیین است و هیچ عرف متشرع آن فضا هم چنین ادراکی ندارد که این رقص، لهوولعب میکند؛ بلکه به نظرشان میرسد که این اجرای یک سنت است، لذا بهراحتی نمیتوان فتوا داد که رقص بلوچی که رقص مرد برای مرد است حرام است، مگر اینکه قید بزنیم که در دیسکو و کاباره، لهو و خوشگذرانی غیراخلاقی است و همه متشرعه هم این را میفهمند؛ اما اگر قرار است به بقیه انواع رقصها هم حکم حرمت سرایت کند، قابل دفاع نیست؛ چون یک استقراء ناقص غیرقابل پذیرش است. به نظر میرسد قلمرو و جامعه آماری در این موضوع درست اخذ نشده است؛ بلکه یک مصداق را میبینیم و حکم آن را به باقی مصادیق سرایت میدهیم و این از حیث منطقی هم صحیح نیست.
فقه هنر: آیا به هر حرکت هماهنگی مانند تشویق هماهنگ تماشاگران مسابقات ورزشی مثل تشویق مکزیکی، رقص گفته میشود؟
بازرگانی: خیر، به این موارد رقص گفته نمیشود. اینها کلمات عرفی است نه اصطلاحی. تعریف اصطلاحی رقص، مصادیق روشنی دارد. در قلمرو هنر، آنچه بهصورت اصطلاحی، بهعنوان رقص شناخته میشود فقط رقص باله است و بقیه را بهصورت جدی مطرح نمیکنند؛ یعنی کتابهای تاریخ هنر و فلسفه هنر، رقص باله را در هنر جای میدهند، ولی موج مکزیکی را کسی رقص نمیداند. عمدتاً اینها چون حاوی یک قالب و فرمتی که بتواند نگاه اندیشمندان هنر را به سمت خودش جذب بکند، نیستند، در حوزه اصطلاح وارد نمیشوند و در حوزه فرهنگ عمومی باقی میمانند. موج مکزیکی یک لیدر دارد که همه را بهنوبت برپا میدهد. این نوعی حرکت هست ولی رقص به معنای اصطلاحی نیست.
فقه هنر: رقص از کجا به وجود آمد و چگونه به دنیای اسلام راه پیدا کرد؟
بازرگانی: پاسخ به این سؤال، یک کار تاریخی جدی میخواهد؛ ولی موسیقی را اگر بهعنوان یک عارض بر رقص مطرح کنیم، موسیقی از قلمرو موسیقیهای کادربندی شده، از ایران به جهان عرب نفوذ میکند؛ ولی لااقل آن مقدار که از تاریخ هنر اطلاع دارم، پیشینه رقص به دوران باستان برمیگردد. ما هم در آثار باقیمانده از دوران باستان رقص داریم و هم در بینالنهرین آثاری داریم که نشانگر رقص است. دوره تاریخی رقص به دوره باستان و پیشاتاریخ برمیگردد؛ با این تفاوت که در آن دورهها خیلی بسیط بوده اما درگذر زمان، رنگ و بوی جدیدی به خودش میگیرد. وقتی ما در مورد رقص مخصوصاً در دوره یونان باستان صحبت میکنیم بیشتر به آیینهای دینی اشاره میکنیم؛ یعنی رقص یک حیثیت دینی دارد و در عرف عمومی نیست و در کنار نمایشنامهها یا در داخل نمایشنامهها، بازیگران و خنیاگران رقص را انجام میدهند، ولی بهمثابه یک رفتار نمایشی که در اقوام بومی هم بهعنوان یک نوع آیین قابل مشاهده است که در ارتباط با طبیعت و یا امور دیگر اجرا میشود. در دوره مدرن، رقص ماهیت مستقل و تعریف و کارکرد جدیدی پیدا میکند و فرمبندی میشود و آموزش داده میشود؛ ولی درونمایه و بنیاد تاریخی آن به باستان برمیگردد.