درنگی در موسیقی و ادله حرمت آن
محمدصادق ابراهیمی
لید: نوازندگی بهوسیله بهرهگیری از آلات موسیقی، در روایات و زبان فقها با تعابیر مختلفی بیان شده است؛ تعابیری همچون آلات لهو، آلات طرب، ضربالاوتار، اهل المعازف و… . عنوان جامعی که فقیهان به این تعابیر دادهاند تعبیر «استعمال آلات اللهو» و «الملاهی» است.
اشاره: فقه موسیقی، یکی از مهمترین مسائل فقهی در حوزه فرهنگ و هنر است. موسیقی به دلیل اثر شگفتانگیزی که بر روح آدمی میگذارد از دیرباز مورد توجه اقوام و ملل مختلف قرار داشته است. بهموازات رواج و کاربرد موسیقی در جوامع اسلامی، مسائل فقهی مرتبط با آن نیز بهعنوان یک ضرورت شرعی مطرح گردیده است. این ضرورت، در عصر حاضر باتوجهبه پیچیدگیهایی که در هنر موسیقی پدید آمده است روز به روز بیشتر میشود. نوشته پیش رو نگاهی دارد که تاریخچه فقهی موسیقی و نظریات و ادلهای که برای بیان حکم فقهی آن بیان شده است.
مقدمه
در عصر حاضر، موسیقی به شکل روزافزونی مورد توجه افراد و جوامع قرار گرفته و بهعنوان یک امر عامالبلوی پذیرفته شده است، بهنحویکه از لحاظ عملی، چشمپوشی از تمامی اقسام آن ممکن نیست؛ هرچند به لحاظ نظری، متشرعه اعتقاد به حرام بودن لااقل برخی از گونههای آن دارد و تلاش میشود تا ناسازگاری عقیده و عمل در این زمینه از راه اضطرار یا مقابله با تهاجم فرهنگی یا دفع افسد به فاسد توجیه شود؛ در نتیجه بسیاری از دینداران در عین اعتقاد به تحریم موسیقی، به ترویج و استماع آن تن میدهند و بسیاری از فرصتطلبان با تمسک به این عناوین مقبول و مورد پسند جامعه دینی، هیچ حد و مرزی را رعایت نمیکنند و بیمحابا و در خلوت و جلوت به پخش یا استماع موسیقیهایی میپردازند که مصداق بارز موسیقی حرام است.
بنابراین، مهمترین ضرورت در بحث موسیقی، شناخت سرشت موسیقی و کاربردهای متنوع و گوناگون آن است که از طریق بررسیهای علمی میّسر میشود و متأسفانه در بحثهای فقهی پیرامون موسیقی، این بررسیها دیده نمیشود. این در حالی است که وقتی به نصوص دینی مربوط با این موضوع مراجعه میکنیم روشن میشود که کاربردها و تأثیرات موسیقی مورد توجه و عنایت شارع بوده و بهصراحت مورد اشاره قرار گرفته است؛ تا جایی که حکم حرمت موسیقی به کاربردها و انواع خاصی از موسیقی اختصاص یافته که در زمانهای پیشین، رایجترین کاربرد موسیقی بوده است.
توضیح مفهومی
در مورد ریشه واژه موسیقی، بین زبانشناسان اختلافنظر است، برخی، آن را واژه یونانی، و برخی نیز، واژهای سریانی میدانند. اهل لغت معنای این واژه را لحن یا نغمههای موزون و اثرگذار یا علم ترکیب الحان و نغمهها دانستهاند؛ برای نمونه، لغتنامه دهخدا در مورد معنای واژه موسیقی چنین نوشته است: «موسیقی، علم تألیف لحون، فن تألیف لحون، علم ادوار، علم نغمات (صنعت آهنگها و نغمات)، دانش سازها و آوازها، خنیا، ترکیب اصوات بهصورت گوشنواز است» (دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، ج 14، ص 21795). مفاتیحالعلوم نیز در این باره چنین نوشته است: «معنی کلمه موسیقی، ترکیب الحان است و این لفظ، یونانی است. موسیقیور و موسیقار، نام نوازنده و آهنگساز است» (خوارزمی، محمد بن احمد، مفاتیحالعلوم، ترجمه: حسین خدیوجم، ص 225).
فارابی در «الموسیقیالکبیر» معنای اصطلاحی موسیقی را چنین بیان کرده است: «موسیقی به معنای آهنگهاست و آهنگ گاه به گروهی از نغمههای پیدرپی با ترتیب معین گفته میشود و گاه به گروهی از نغمهها که بهمنظور همگامی با حروف الفاظ و کلمات یک عبارت منظوم که برای یک معنا و مقصود، بنا بر قواعد جاری زبان ترکیب شدهاند، اطلاق میگردد و گاهی نیز در معانی دیگر به کار میرود» (فارابی، ابونصر محمد بن محمد، الموسیقیالکبیر، ص 50).
فرق موسیقی و غنا
برخی منابع، موسیقی را معادل با غنا دانستهاند، این در حالی است که نگاه دقّی در مفهوم موسیقی و کاربردهای گوناگون آن در منابع معتبر لغت، حاکی از آن است که موسیقی متفاوت و اعم از غناست؛ زیرا غنا فقط به صدای انسان که همراه با ترجیع و طربانگیزی است اطلاق میشود و شامل نوازندگی نمیگردد؛ اما موسیقی اعم بوده و هم شامل خوانندگی میشود و هم نوازندگی. در تبیین این معنا لازم است مفهوم لغوی غنا را نیز که در زبان دین بسیار بهکاررفته است، بررسی کنیم تا فرق آن با موسیقی مشخص شود.
ابن اثیر در مورد غنا نوشته است: «هر کس صوتش را بلند کند و آن را بهصورت مرتب ادامه دهد، در بین عرب، صوتش، غنا نامیده میشود» (ابن اثیر، النهایه، ذیل واژه غناء). القاموسالمحیط نیز چنین نوشته است: «غنا صوتی است که موجب طرب و سبکی گردد» (فیروزآبادی، مجدالدین محمد بن یعقوب، القاموسالمحیط، ذیل واژه غناء).
مقام معظم رهبری در مورد تفاوت بین موسیقی و غنا نوشتهاند: «موسیقی در محاورات عمومی به دو معنا به کار میرود. یک معنا، معنای صحیح موسیقی است که عبارت است از فن ترکیب اصوات به حیثی که مستمع از آن خوشش بیاید. به این میگویند موسیقی؛ بنابراین، هر صوتی که در آن، کیفیت و ترکیب زیر و بمهای صوت به نحوی باشد که برای مستمع دلنشین باشد به آن میگویند موسیقی؛ چه از حنجره انسان خارج بشود، چه از آلات خارج بشود، مثل همین آلات عزف، آلات موسیقی، چه از حنجره حیوانی بیرون بیاید، مثل چهچهه بلبل یا قناری… حتی گاهی حرفزدن معمولی موسیقی دارد. یک معنای دیگری که در متعارف محاورات عرفی برای موسیقی ذکر میکنند، همان صداهای برخاسته از سازهاست. اگر صدایی از عود، تار، ویالون، پیانو و سایر آلات موسیقی خارج شد، اسم این موسیقی است. حال اگر موسیقی به این معنا باشد که مراد از موسیقی، اصوات آلات عزف باشد و همین صوتهای برخاسته از این آلات خاص باشد، آیا این موضوع [مشمول] حکم حرمت است یا نه؟… غنا یک معنای لغوی دارد که آن عبارت است از مدّ الصوت و ترجیعه… انسان هرطور صدا را به غیر طریقه تکلم معمولی بلند کند و بکشد، به معنای لغوی عبارت است از غنا، مدّ الصوت وترجیعه. انسان صدا را بلند کند، بکشد و آن را ترجیع بدهد. گفتیم ترجیع همان تغییر صدا در حنجره است. تلاوت قرآن، صدای اذان، صدای لالایی مادر برای بچه، همه اینها به معنای لغوی، غناء است. غنا به معنای دوم که اخص از معنای اول است، عبارت است از غنای عرفی که معنایش آوازهخوانی است. آوازهخوانی در عرف غیر از اذان گفتن یا مداحیکردن است، غیر از تلاوت قرآن است، غیر از لالایی مادر برای طفل است. آوازهخوانی یک معنای خاصی دارد به کسی که اذان میگوید، نمیگویند دارد آواز میخواند؛ پس معنای دوم غنا، معنای عرفی است که همان آوازهخوانی است» (سید علی خامنهای، غناء و موسیقی، ص 4 و 5).
بنابراین، موسیقی اعم از غنا است؛ چون غنا به صدای انسان و حیوانات اختصاص دارد، درحالیکه موسیقی، مطلق صدای آهنگین و موزون است، چه از انسان و حیوانات صادر شود و چه از آلات و ابزار ساز و آواز؛ بهعبارتدیگر، موسیقی هم غنا و خوانندگی را در بر میگیرد و هم نوازندگی را شامل میشود.
واکاوی فقهی حرمت موسیقی
موسیقی چنانکه بیان کردیم هم شامل خوانندگی (غنا) میشود و هم شامل نوازندگی (آهنگهای سازی). آنچه در این نوشته مورد نظر است واکاوی موسیقیِ سازی است و نه آوازی.
نوازندگی بهوسیله بهرهگیری از آلات موسیقی، در روایات و زبان فقها با تعابیر مختلفی بیان شده است؛ تعابیری همچون آلات لهو، آلات طرب، ضربالاوتار، اهل المعازف و… . عنوان جامعی که فقیهان به این تعابیر دادهاند تعبیر «استعمال آلات اللهو» و «الملاهی» است.
در مورد آلات لهو و طرب و صدایی که از آنها تولید میشود، چهار احتمال کلی متصور است: 1. هر نوع صوتی که از این آلات شینده میشود؛ 2. اصوات و آهنگهایی که بر اساس موازین خاص در علم موسیقی نواخته شود؛ 3. اصوات و آهنگهای موزونی که شأنیت ایجاد طرب در مخاطبان را داشته باشد؛ 4. اصوات و آهنگهای موزونی که افزون بر ایجاد طرب، شهوت حیوانی انسان ار تحریک کند و مناسب مجالس معصیت باشد.
از بین این چهار احتمال به نظر میرسد آنچه بهعنوان موضوع حکم شرعی قرار میگیرد احتمال چهارم است (حسینی رودباری، سید مصطفی؛ سلیمی، محمد، موسیقی و رسانه، ص 251). بنابراین، معیار حرمت در موسیقی، برانگیختن شهوت و تناسب با مجالس معصیت است.
ادله حرمت موسیقی
الف: استدلال به آیه «لهو الحدیث»
برخی از فقها عنوان «لهو الحدیث» در آیه نهم سوره جمعه که میفرماید: «برخی از مردم سخنان بیهوده را میخرند تا مدرم را از روی نادانی از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزاء گیرند برای آنان عذابی خوارکننده است» را شامل موسیقی دانسته و مینویسد: «لهو در لغت سخنی است که تو را از آنچه برایت مهم است، سرگرم سازد و لهوالحدیث سخنی است که از حق غفلت بیاورد، مانند تغانی با شعر و ملاهی و مزامیر و مانند حکایات خرافی و داستانهای عاشقانه که به فسق و فجور ترغیب میکنند».
طبق استدلال کسانی که به این آیه مبارکه استدلال کردهاند؛ لهویات باعث گمراهی انسان از مسیر حق گشته و منزلت دین را خدشهدار میکند. از جمله این لهویات، موسیقی است که اشتغال به آن، بهتدریج انسان را از مسیر حقیقت دور خواهد ساخت. به همین جهت است که خداوند متعال به مرتکبین اینگونه لهویات، وعده عذاب داده است.
ارزیابی
به نظر میرسد بیان فوق اخص از مدعا است؛ چون برفرض اگر بپذیریم استفاده از آلات موسیقی میتواند مصداق لهو قرار گیرد، شامل تمامی انواع موسیقی نخواهد شد بلکه صرفاً شامل موسیقیهایی میشود که مناسب مجالس عیاشی و معصیت باشد؛ درحالیکه موسیقی انواع و کاربردهای بسیار فراوانی دارد که موارد بسیار زیاد آن هیچ تناسبی با مجالس معصیت و عشرتکدهها ندارد؛ در نتیجه این استدلال نمیتواند حرمت نوازندگی را بهصورت مطلق اثبات کند. آیه شریفه اینطور میفرماید: «و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیلالله و یتخذها هزواً و اولئک لهم عذاب مهین.» لهوی که در قرآن کریم تحریم شده است، مطلق نیست و مقید به شأنیت گمراه شدن از راه خداست.
نکته دوم اینکه آیه شریفه، لهو را به حدیث استناد داده است که کلام آدمی است؛ درحالیکه موسیقیِ سازی، صدای آهنگین آلات و ابزارهاست؛ بنابراین این آیه، به طور خاص شامل نوازندگی نمیشود، چون نوازندگی از سنخ حدیث و قول نیست. مگر اینکه گفته شود با تنقیح مناط میتوان به دست آورد که ملاک حرمت، لهوی است که سبب گمراهی شود و قول و سخن در آن مدخلیت ندارد، چنانکه برخی از احادیث نیز این مسئله را تأیید میکند، از جمله حدیث امام جعفر الصادق (علیهالسلام) در تحفالعقول که فرمودند: «خداوند فقط صناعتی را حرام کرده که تمام آن حرام است و از آن فساد محض ناشی میشود؛ مثل بربط، قرهنی، شطرنج، و هرچه سبب غفلت شود» (تحفالعقول، ص 335). این اشکال بر ایراد فوق را هم اگر بپذیریم باز هم نمیتوان حرمت موسیقی و نوازندگی بهصورت کلی را از آیه مبارکه بهضمیمه روایت امام صادق (ع) نتیجه گرفت؛ چه اینکه حدیث مورد نظر صرفاً حرمت فیالجمله را بیان میکند نه حرمت مطلق موسیقی را. برخی از کاربردهای موسیقی فاقد خصوصیت گمراهسازی از مسیر حق است که بهطورقطع نمیتوان آنها را شامل این حکم و از مصادیق لهویات گمراهکننده دانست.
ب: استدلال به روایاتی که ملاهی را منع میکند
مهمترین دلیل در حرمت نوازندگی و گوش دادن به آن، روایات فراوانی است که مؤمنین را از بهکاربردن ملاهی و آلات لهو نهی کردهاند. بهعنوان نمونه، به ذکر یکی دو مورد از این روایات بسنده میکنیم.
- شیخ کلینی به سند معتبر از اسحاق بن جریر روایت کرده است: «قال سمعت اباعبدالله (علیهالسلام) یقول: انّ شیطانا یقال له القفندر اذا ضرب فی منزل الرجل اربعین صباحا بالبربط و دخل الرجال وضع ذلک الشیطان کل عضو منه علی مثله من صاحب البیت ثم نفخ فیه نفخه فلاریغار بعدها حتی توتی نساوه فلایغار» شیطانی است به نام قفندر؛ هنگامی که کسی چهل روز در خانهاش بربط نواخته شود و مردان به خانهاش داخل شوند، آن شیطان هر یک از اعضای خود را بر اعضای صاحب خانه مینهد و به گونهای در او میدمد که پس از آن هرگز غیرت نکند؛ تا آنجا که مردان سراغ زنانش بروند و او غیرت نکند (کلینی، کافی، ج6، ص433).
- شیخ کلینی به سندش از مسعدة بن زیاد روایت میکند: «نزد امام صادق (ع) بودم که مردی به او گفت: پدر و مادرم فدایت باد! من همسایگانی دارم که کنیزان خواننده دارند، آنها میخوانند وعود مینوازند. من گاهی که به دستشویی میروم، برای گوش دادن، کمی بیشتر مینشینم، حضرت (ع) فرمودند: این کار را نکن. گفت: به خدا قسم، من برای شنیدن غنا به آنجا نمیروم، ولی صدایی است که به گوشم میرسد و من میشنوم. حضرت (ع) فرمود: تو را به خدا آیا نشنیدهای که خداوند میفرماید: «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِكَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»؟ سپس فرمودند: برخیز، غسل کن و هرچه میتوانی نماز بخوان که تو به گناه بزرگی مبتلا بودی و چقدر بیجاره بودی اگر در این حال میمردی. خدا را شکر کن و به خاطر هر کار ناخوشایندی از او پوزش بخواه» (کلینی، کافی، ج6، ص 432).
ارزیابی
در روایت اول، نواختن بربط بهتنهایی مدنظر قرار نگرفته، بلکه حکم باتوجهبه اختلاط مفسدهآمیز زنان و مردان که باعث ترویج بیغیرتی میشود، صادر شده است. این روایت در واقع فضای نوازندگی آن عصر را نشان میدهد. نوازندگی برای ترویج بیبندوباری و عیاشی در مجالس معصیت و اهل فسق، مسلماً مفسده داشته و حرام است ولی آیا این دلیل میشود که مطلق نوازندگی را حرام بدانیم؟ از روایت مذکور چنین چیزی استفاده نمیشود.
مقام معظم رهبری در نفی دلالت این روایت بر حرمت مطلق نوازندگی، میفرمایند: دلالت این روایت بر حرمت ساز از چند جهت مخدوش است: اولاً اینکه کاری موجب بشود غیرت از انسان گرفته شود، دلیل بر حرمت آن کار نمیشود. بله، کار مذمومی است؛ اما چه دلیلی دارد که بگوییم این موجب میشود که ما این عمل را حرام بدانیم… غالباً این لسان، یعنی ذکر عواقب منفی یک عمل، لسان کرامت است… حتی احتمال دارد گفته شود این نهی، صرفاً ارشاد به یک امر طبیعی و متعارف باشد (درس مکاسب محرمه، درس 300، ص3).
اشکالی که در دلالت روایت دوم بر حرمت مطلق موسیقی و نوازندگی وجود دارد این است که شاید سبب نهی امام (علیهالسلام) از شنیدن نوازندگی، همراهیِ آن با غنا و خوانندگی زنان بوده است؛ بنابراین هرگاه نوازندگی، همراه با خوانندگی زنان نباشد، نمیتوان بهسهولت، حکم به تحریم آن کرد.
نتیجه اینکه صدور حکم حرمت برای موسیقیهای سازی یا نوازندگی بهصورت مطلق هیچ توجیه فقهی ندارد و روایاتی که در این خصوص وجود دارد نیز قادر به اثبات حرمت مطلق نیستند.