مدرسه فقه هنر

صحبت های آیت الله جوادی آملی حفظه الله:

مقدم شما را گرامی میدارم و امیدواریم که این گزارش امید بخش از علم به عین آید و از گوش به آغوش (سنایی)

و همچنین ایام سوگ سالار شهیدان رو خدمت شما تسلیت عرض می‌کنم.

در معیارهایی که در علوم اسلامی آمده است هنر جزو علوم اسلامی نیست، می تواند اسلامی باشد میتواند غیراسلامی باشد. همانطور که می‌دانید اگر موضوع علم خود خدا، اسماء خدا، اوصاف خدا، اقوال خدا و افعال خدا باشد این علم دینی است. فیزیک شیمی دریاشناسی زمین شناسی دینی ست چون بحث درباره فعل خدا است. همانطور که فعل امام و قول امام حجت است بحث درباره آن هم علم دینی است کسی هم بحث کند خدا چکار کرده می‌شود علم دینی‌ و فرض ندارد کسی درباره زمین و زمان و دریا و … بحث کند و بشود علم غیر دینی هر چند عالم ممکن است اهل کفر باشد اما این علم علم دینی‌ست، کفر و اسلامی عالم دخیل نیست، در دینی بودن علم معلوم محور است نه عالم چراکه تمایز علوم به موضوعات است. پس همانطور بحث درباره قول و فعل معصوم که علم دینی‌ست یقیناً بحث درباره فعل و قول خدا علم دینی‌ست و کل عالم کلمات الهی‌ست.

اما علمی که موضوعش فعل انسان است می‌تواند دینی و غیر دینی باشد. هنر فعل انسان است می‌تواند مطابق با دستور دین باشد و می‌تواند نباشد، لذا اسلامی بودن و غیر اسلامی بودنش بعد از عرض علی‌کتاب‌الله و سنت است. این اصل اول با معیارهای قبلی. اصل دوم آنست که فقه ظرفیت همه چیز را دارد مخصوصا تجربه نشان داده که دو چیز را به‌خوبی تحمل می‌کند یکی تحول و یکی اختلاف. تحول را در جریان نزح بئر می‌توان دید – چاهی که کنده شده است در حالیکه ماده دارد و می‌جوشد اگر مرداری داخل آن افتاد و این آب متغیر شد این آب عند الکل آلوده است. اما اگر چیزی داخل این آب افتاد و طعم و رنگ و بو و مزه آن آب عوض نشد و صرف ملاقات بوده است در این مساله همه فقها قائل به نجاست بوده‌اند و نزح بئر تکلیف بود.

در بین قدما ظاهراً تنها محمد بصراوی بوده که قائل به عدم انفعال بئر بوده است. و این فتوا تا سال‌ها فتوای همه فقها بوده است. کم کم فتوای رسمی به الاظهر و الاقوی در آمده است که محقق در متن شرائع می‌فرمایند که اظهر این است که نجس است و در عصر علامه کلا عوض شد و حکم به طهارت شد، خب این یک تحول در فقه است. سالیان متمادی همه می‌گفتند آب چاه نجس می‌شود با ملاقات بعد این حکم به اظهر و اقوی تغییر پیدا کرده و بعد حکم به طهارت شده است، این حرف علامه است در تحریر و آن حرف مرحوم محقق است در شرائع و حکم پیشینیان هم که قائل به نجاست بودند مشخص است.

پس فقه این ظرفیت را دارد که تحول پذیر باشد و تغییر کند و می‌شود که در حکمی همه متاخرین بیایند بگویند همه متقدمین اشتباه کردند. (منتها این تغییر باید هنرمندانه باشد که آن ادب و احترام حفظ شود) و همچنین فقه ظرفیت اختلاف پذیری را هم دارد و کمتر مساله‌ایست که در آن اختلاف نباشد. مثلا در جریان نماز جمعه چند قول مختلف مقابل هم است.


مطلب سوم آن است که هنر اسلامی چیست.

هنر اسلامی (اسلام به معنای اعم که انبیاء آوردند که إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام‏ (آل عمران – 19) این هنر اسلامی معقول را محسوس کردن است. ما دو نوع هنر داریم یک متنزل داریم که هنر اسلامی‌ست و هنر نازل داریم که هنر عرفی‌ست. جناب منوچهری دامغانی سلطان معرفت اقسام می، رنگ، بو، پرنده، خوشه و شاخه انسان را متحیر می‌کند اما این شعر نازل است و از زمین بیرون نرفته است اما شعر جناب حافظ شعر متنزل است و از جای بلند آمده، هنر یعنی این. سینمای اسلامی سینمای متنزل است یعنی معقول را محسوس کردن و اینکار شدنی‌ست. بنابراین هنر اسلامی آن است که معقول را محسوس کند نه محسوس یا متخیل را محسوس بکند.

“خدا رحمت کند سیدناالاستاد حضرت اما خمینی (ره) را، ایشان در جریان مجسمه‌سازی دارند که یکروزی این مجسمه را می‌پرسیدند الان کسی اینها رو جزو… مثل مجسمه سگ و گربه کسی اینها را به عنوان صنم نمی‌پرسد دیگه. مثل شطرنج که امروز شده ورزش کسی با آن قمار نمی‌کند که. موضوع که عوض بشود حکم هم عوض می‌شود دیگه. ” هنرهایی مثل مجسمه‌سازی و نقاشی تقریبا خیلی هنرهایی عالی و متنزل نیستند اما شعر می‌تواند شعر متنزل باشد، خواندن و آهنگ هم همینطور است. مرحوم آقای فاضل می‌گفت مگر ممکن است که کمال یک پیغمبری یک امر حرام باشد این آهنگی حضرت داوود….

من به آقای فرشچیان عرض کردم فرشی بزرگ درست کنید و منطق‌الطیر عطار را در آن ترسیم کنید که این هنر اسلامی‌ست. عطار سی تا مرغ درست کرده بشوند سیمرغ که از کثرت به وحدت برسد. چکار کرده این عطار
(مرا از عاشقی خود عار ناید که در صد قرن چون عطار ناید)

این چه هنری‌ست، اینها شنیدن که سیمرغی هست و خواستن بروند سراغ کوه قاف تا سیمرغ را ببینند، این پرندها همه جمع شدند، این ها را عطار ساخت این را می‌گویند هنر، هنر اسلامی که شاخص اصلی را که عرض کنیم معلوم می‌شود هنر اسلامی هنر متنزل است و معقول را محسوس می‌کند. این مرغ‌ها خواستند بروند سیمرغ را ببینند نام‌های آن ها را جناب عطار در منطق‌الطیر میاره، در مراسم افتتاحیه به بلبل می‌گویند تو بخوان و بنا شد این سی‌تا مرغ حرکت کنند بروند پیش سیمرغ و وقتی می‌رسند می‌فهمند کثرتی در کار نبود وحدتی در کار است و آن کثرت که فانی شود به وحدت می‌رسند و این است که می‌گویند پس ما بودیم و همیشه تو را می‌دیدیم ولی غفلت می‌کردیم.

( هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم)

حرف بسیار لطیفی ابن‌عربی دارد که این است خدا یک آیه درباره اینها گفت و آنها از این آیه هنر درست کردند. أَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا (ما روح خود را بسوى او فرستاديم؛ و او در شكل انسانى بى‌عيب و نقص، بر مريم ظاهر شد! در این آیه، کار تمثل، به روح نسبت داده شده است که باذن الله تمثل یافته است”سوره مریم – 17.) اون حقیقت غیبی بصورت مثال درآمد. این باعث شد که هنر تجسیم هنر تصویر هنر نقاشی در کلیساها رواج پیدا کرد. ما کجا و آنها کجا. اسلام با هنر زنده بود یعنی آن معقول مجرد را متمثل کرد. اسلام آن معقول را محسوس کرد که به عنوان مثال از این مساله سینما می‌تواند استفاده کند. ترس و بشارت در قرآن هست که می‌شود اینها را در سینما ترسیم کرد. حرف اثر بخش هنری‌ست، اگر معقول باشد روح دارد. هنر روح شعر و صنعت و حرف است. کار بی‌هنر بی‌روح است.

مرحوم سیدرضی برای این جمله یک بها و ارزشی قائل است این جمله در کلمات قصار هست کلمه 81

حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند ارزش هرکسی به قدر هنر اوست ((قیمة کل امری ما یحسنه)) ما یحسنه به معنای یعلمه نیست ترجمه به علم و دانستن اشتباه است احسان به معنای بخشش نیست ارزش هرکسی به زیباآفرینی اوست، احسان از حسن است. سید رضی به این کلمه که می‌رسد می‌گوید هذه الکلمه التی تا تساق لها قیمه و لاتوزن لها حکمه و لا تقرن الیها کلمه. ارزش هرکسی به هنر اوست. اونکه اسلام آورده فرشته را محسوس و متکثر کرده است. فیلمی که برای حضرت امیر ساختند کار روضه‌خوانی‌ و قصه جنگ جمل است و هنر نیست اگر ما بتوانیم سلونی قبل ان تفقدونی را پیاده کنیم هنر کرده‌ایم.

به حضرت امیر عرض کردند این اسب شایسته شما نیست شما یل میدانی هستید فرمودند این اسب کافیه من که فرار نمی‌کنم کسی هم که فرار کند من آن را تعقیب می‌کنم. الان سال‌هاست که همایش تشخیص بیماری‌های مشترک انسان و دام داریم ولی آنکه کم داریم همایش تشخیص مشترکات بین انسان و فرشته‌‌ست. این اشتراکات زیاد است،ما لقد کرمنا بنی آدم را داریم بِأَيْدِي سَفَرَةٍ، كِرامٍ بَرَرَةٍ (سوره عبس 15 – 16) را داریم. هنر اسلامی بیان مشترکات بین انسان و فرشته است. تعزیه‌های ما نقش خوبی داشتند مگر روضه‌خوانی‌ها و منابر ما حسین‌ابن علی علیه السلام را تا چه اندازه معرفی می‌کنند. خب آن حسین‌ابن علی ابن ابیطالب که آنجور دعای عرفه می‌خواند را هم میشود معرفی کرد.

عمروبن معدیکرب معروف بود به سلحشوری و شمشیری داشت به نام صمصام خلیفه عصر شنید که این شمشیر خیلی خوش‌نام هست نامه نوشتند و صمصام را از او درخواست کردند و او هم شمشیر را تقدیم کرد. خلیفه چندبار شمشیر را تجربه کرد دید خیلی برش نداره نامه نوشت که این همان شمشیر است جواب داد …..
من ساعد ندادم به تو شمشیر دادم. ما ساعد می‌خواهیم وگرنه صمصام همان صمصام است.

شعر نازل شعر افقی نمی‌ماند شعر باید وصل باشد. هنر اسلامی آن است که معقول را محسوس کند. تعزیه ها دعای عرفه را ترسیم نکردند که اما می‌توانیم داشته باشیم.

ما تا توانستیم گفتیم عکس در مسجد ممنوع است کلیسا را با یک آیه بنا کردند
کیفیت تنزل معقولات به عالم خیال و از آنجا به عالم حس را مشخص کنید
کیفیت صعود مخاطب را از حس به خیال و از خیال به عقل مشخص کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار + سیزده =