روشناییها – سوم
ایستادهام/ در اتوبوس/ چشم در چشمهای نگفتنیاش.
یک نفر گفت:/ «آقا/ جای خالی/ بفرمایید»
چه غمگنانه است/ وقتی در باران/ به تو چتر تعارف کنند
گروس عبدالملکیان*
در شعر کلاسیک این اصطلاح به شعری اطلاق میشد که شاهبیتهای آن در ابیات پایانیاش تعبیه شده بود. استقلال ابیات در قوالب کلاسیک شعر فارسی، به خصوص «غزل» این امکان را فراهم میکرد که چه بسا از یک غزل بلند تنها یک بیت از آن (شاهبیت آن) در ذهن و سینهها باقی بماند و بماند و بقیه ابیات … همین استقلال به شاعر این اختیار را میداد که ابیات ناب اثرش را در پایان آن جاسازی کند و شعر با خاطرهای خوش به پایان برسد و به اصطلاح عاقبت به خیر شود. بدین ترتیب احتمالاً ضعف و عدم استحکام ابیات ابتدایی و میانی کار به دست غفلت و فراموشی مخاطب کممایه سپرده میشد.
در شعر مدرن اما کلیت منسجم و واحد اثر، اجازه گزینش بخشی از شعر و حذف باقی شعر را نمیدهد. ساختار کلی اثر در این آثار دارای ارزش است و نه تکسطرها. ارزش تکسطرها نیز به نقشی است که در کلیت کار به عهده میگیرد و درست به همین خاطر چه بسا سطری که به تنهایی فاقد ارزش ادبی و شعری هستند ولی حذف آنها، شعریت کلیت اثر را به خطر میاندازد. شعر «عاقبت به خیر» در این آثار شعری است که سطرهای پایانی آن هویت کلیه سطرهای شعر را ناگهان تغییر میدهد و معقول میکند. اتفاق شعری سطرهای پایانی در کل شعر منتشر و حل میشود و بازخوانی سطرهای پیشین را در خوانش فرا متنی تازه طلب کند (ایجاب مینماید).
شعر «گروس عبدالملکیان» با روایتی رئال و عینی آغاز میشود. اما در سه سطر پایانی، بهکارگیری استعاره، هویت و کارکرد عناصر در سطرهای قبلی را نیز تحتالشعاع قرار میدهد و ارتقا میبخشد. حالا با یک اتوبوس بارانی روبهرویید. بارانی که تنها بر سر شاعر میبارد.
نکته جالب این شعر برزخی است که شاعر در انتهای شعر گرفتار آن است. برزخی «تراژی کمیک» همین موقعیت مردد و لغزان، شعر را از رمانتیسم خام و سطحی که دامنگیر آن است تا حد زیادی نجات میدهد.
راستی آیا «گروس» چتر را پذیرفته است یا نه؟
* پرنده پنهان – گروس عبدالملکیان – دفتر شعر جوان – زمستان 81 –صفحه 86.