پیش‌زمینه و کلیات

عهد عتیق و نیز داستان‌هایش را از یک منظر می‌توان ادبیات شمرد؛ اما نه ادبیات به معنای مرسوم آن که مدنظر منتقدان ادبی است. عهد عتیق و به طور کلی کتب مقدس به سبب غایتی که در نظر دارند، معیارهای ادبی را برنمی‌تابند و آن‌جا که نیت ارائه‌ی پیام و رهنمود دارند، گاه از منطق ادبیات عدول می‌کنند. با این حال قصص دینی دست‌کم به سبب قدمت خود، یکی از اصلی‌ترین منابع تخیل ادبی‌اند؛ خواه آن‌ها را باور داشته یا نداشته باشیم. همچنین بحث درباره‌ی تأثیرگذاری‌های قصص عهد عتیق بر ادبیات جهان بسیار آسان‌تر از بحث درباره‌ی وجوه ادبی این منبع کهن است؛ چه این تأثیرگذاری‌ها غیر مستقیم باشد (برای نمونه تأثیر ارتدوکسیسم بر آثار داستایفسکی، داستان ایوب بر کافکا، داستان شاه شائول بر مکبث شکسپیر، و …) و چه قصص کتاب مقدس به صورتی مستقیم در آثار ادبی بازآفرینی شده باشند(برخی آثار کازانتزاکیس، یوسف و برادران توماس‌مان، بهشت گمشده میلتون، کمدی الهی دانته و به طور کلی عمده آثار ادبیات غرب از سده‌های آغازین مسیحی تا سده هجده) به گونه‌ای که این دسته از آثار، بدون وجود کتاب مقدس هرگز زاده نمی‌شد یا دست‌کم حاصل کار، تفاوت‌های عمده‌ای با آن‌چه امروز در دست است، می‌داشت.

پرداختن به چگونگی تأثیرگذاری‌های قصص کتاب مقدس به ویژه عهد عتیق بر ادبیات غرب و جهان، خارج از وظایف این مقاله است اما می‌توان این نکته را مدعی شد که میان سرچشمه‌ها و آبشخورهای گوناگون ادبیات، بی‌شک قصه‌های دینی بیشترین تأثیرگذاری را داشته‌اند.

کوتاه کلام این‌که نه تنها ادبیات غرب که فرهنگ مغرب زمین را بدون شناخت کتاب مقدس و چگونگی تأثیرگذاری آن نمی-توان بازشناخت. در این میان یادآوری یک نکته به غایت مهم است و آن این‌که دامنه و شدت تأثیرگذاری کتاب مقدس بر ادبیات غرب، فراتر از نمونه‌های مشابه آن در مشرق زمین، یعنی بازتاب و تأثیر متون مقدس مشرق زمین بر ادبیات جدید آن بوده است. غفلت از این نکته به غفلت خوانندگان و حتی نقادان ما از بررسی تأثیر کتاب مقدس بر ادبیات غرب و از چشم دور داشتن بسیاری اشارات، تمثیل‌ها، ارجاعات و مفاهیم ضمنی و نهفته در متون ادبی می‌انجامد.

اما علل نفوذ فزون‌تر کتاب مقدس در ادبیات غرب در قیاس با بازتاب به نسبت خردتر متون مقدس، ما در ادبیات داستانی جدیدمان نکته‌ای در خور پرسش و تأمل است که در بخش دیگری از این مبحث به آن بازخواهیم گشت.

نقش کم رقیب قصه‌های دینی در تخیل ادبی مغرب زمین صرفاً به قدمت آن‌ها باز نمی‌گردد؛ دلیل دیگر این نفوذ و تأثیر، جوهره و هسته نهانی این قصه‌هاست که به نوعی با جوهره ادبیات، فلسفه، اساطیر و تاریخ همسانی دارد. به عبارت دیگر کتاب مقدس و عهد عتیق گرچه ادبیات، تاریخ، فلسفه و اساطیر شمرده نمی‌شود، اما دارای وجوهی ادبی، تاریخی، فلسفی و اساطیری و بلکه آمیزه‌ای از این‌هاست. اما به گونه‌ای که خواهیم دید ما در عهد عتیق با تاریخ، اسطوره، فلسفه و ادبیات صرف و محض سر و کار نداریم.

به رغم آشکار بودن تأثیرگذاری‌های داستان‌های عهد عتیق بر ادبیات داستانی – و غیر داستانی – پژوهش‌های اولیه در باب چگونگی این قصص، بی‌درنگ به دشواری برمی‌خورد. عهد عتیق اثری گیج‌کننده و حتی ناهماهنگ و یا بهتر بگوییم رنگارنگ است.

نخست آن‌که کتاب مقدس برخلاف آن‌چه نامش تداعی می‌کند، یک کتاب نیست، بلکه کتابخانه‌ای شامل ۷۳ کتاب (به باور کاتولیک‌ها) است که در طول بیش از هزار سال نوشته شده‌اند. واحد نبودن این اثر از نامش نیز پیداست. واژه مصطلح برای کتاب مقدس، واژه bible (برگرفته از یونانی) به معنای کتاب‌ها و اسم جمع ta bible (کتاب) به شمار می‌رود. اما این واژه امروزه در زبان‌های غربی صورت مفرد (the Bible-Die Bible …) به خود گرفته است که در عین حال The Scripture (کتاب‌ها) و Holy Scriptures (نوشته‌های مقدس) نیز نامیده می‌شود.

در نخستین تقسیم‌بندی، کتاب مقدس به دو مجموعه عهد عتیق (Old Testament) و عهد جدید (New Testament) تقسیم می‌شود. در این‌جا واژه Testament همان معادل لاتین Testamentum است که ترجمه‌ی واژه عبری عهد و پیمان به شمار می‌رود؛ به معنای عهدی که خداوند در آغاز با موسی و قوم او بست و در عیسی مسیح به انجام رساند.

آن‌چه عهد عتیق خوانده می‌شود شامل ۴۰ کتاب کوچک است که به عبری نوشته شده است و یهودیان و نیز مسیحیان آن را قبول دارند. البته کاتولیک‌ها ۶ کتاب دیگر را که به یونانی نوشته شده است جز عهد عتیق می‌شمارند و آن‌ها را (deuteron canonical) یا کتاب‌های بر حق متأخر (=کتاب‌های قانونی ثانی) می‌نامند، یعنی کتاب‌هایی که بعدها به canon (کتاب مقدس) یا «قانون ایمانی» افزوده شدند.(۱)

اما پروتستان‌ها این ۶ کتاب را apocryphal(جعلی) می‌نامند. از این رو عهد عتیق به یک اعتبار از ۴۰ و به اعتبار دیگر از ۴۶ کتاب تشکیل یافته است.

عهد جدید نیز که همه مسیحیان بر آن توافق دارند شامل ۲۷ کتاب است. به این ترتیب مجموعه کتاب مقدس را باید بنیان یافته از ۷۳ یا ۶۷ کتاب شمرد.(۲)

چشم‌پوشی ما از بحث درباره‌ی ۲۷ بخش عهد جدید در نوشته‌ی حاضر چندان به سادگی بحث نمی‌انجامد، زیرا ناهماهنگی‌ها و تنوع‌ها بیشتر در عهد عتیق دیده می‌شود. ما نیز در این مقاله به بحث درباره‌ی عهد عتیق می‌پردازیم و درباره‌ی‌ی عهد جدید به اشاره‌هایی تطبیقی بسنده می‌کنیم.

معتقدان به کتاب مقدس معمولاً عهد عتیق را به سه بخش تقسیم می‌کنند: شریعت یا تورات (که آن را کتب پنجگانه یا اسفار خمسه نیز می‌نامند)؛ کتب انبیا که خود به دو گروه انبیای پیشین(کتب تاریخی) و انبیای پسین تقسیم می‌شوند و نوشته‌ها.

اما کتاب مقدس یونانی به تقسیم‌بندی دقیق‌تری دست یافته است، به این ترتیب که عهد عتیق را به بخش‌های ذیل تقسیم می‌کند:

– اسفار پنجگانه (شریعت)

– کتب تاریخی (انبیای پیشین)

– کتب انبیاء

– کتب حکمت

حتی از همین تقسیم‌بندی می‌توان دریافت که در عهد عتیق متون متفاوتی یافت می‌شود که برخی به شریعت و قوانین مذهبی، برخی به تاریخ یهود، برخی به قصص انبیا و برخی دیگر به دغدغه‌های فلسفی عنایت بیشتری نشان داده‌اند. گرچه بخش اعظم این آثار به زبان عبری – و بخش اندکی از آن به زبان آرامی – نوشته شده است، اما متونی که امروزه می‌خوانیم، از ترجمه‌های یونانی و لاتین – و حتی گاه سریانی و قبطی – این نسخه‌ها فراهم شده است. ما در بخش دیگری از این نوشته به مسئله تنوع زبانی این مجموعه بازخواهیم گشت.

دیگر این‌که بسیاری از قصص عهد عتیق بی‌تأثیر از قصه‌های ملل خاور نزدیک مانند مصر، بابل، آشور و… نبوده‌اند، و سرانجام از یاد نبریم که قصص عهد عتیق در چندین دوره‌ی تاریخی نوشته یا بازنویسی شده‌اند و طبیعتاً قصص هر دوره‌ی با دوره‌ی‌ی دیگر متفاوت‌اند. از مهم‌ترین این دوره‌ی‌ها می‌توان به دوره‌ی پیش از تبعید (بابل)، دوره‌ی تبعید، دوره‌ی سلطه پارساین و دوره‌ی سلطه یونانی‌ها اشاره کرد.

ناگفته پیداست که با چنین گستردگی و تنوعی، هر پژوهشی در باب قصه‌های عهد عتیق تنها حکم پیش درآمد را خواهد داشت.

گونه‌های اصلی قصه‌های عهد عتیق

دریافتیم که عهد عتیق را در نگره‌های گوناگون می‌توان به چند شیوه تقسیم‌بندی کرد، این تقسیم‌بندی‌ها می‌تواند دوره شناختی، ژانر شناختی (تفکیک بر اساس انواع ادبی به کار رفته در عهد عتیق مانند: اشعار، داستان‌ها، قطعات حماسی، نیایش‌ها و…) موضوع شناختی و… باشد. در این میان نگارنده بر این گمان است که قصه‌های عهد عتیق نیز یک گونه نیستند و در آن‌ها تنوع و گوناگونی به چشم می‌خورد. می‌کوشم گونه‌ای تقسیم‌بندی کلی بر این قصه‌ها ارائه دهم و درباره‌ی ویژگی‌های هرگونه در ذیل همان تقسیم‌بندی سخن گوییم.

اما پیش از ارائه این تقسیم‌بندی ذکر دو نکته ضروری می‌نماید. نخست این‌که نگارنده به خوبی از تفاوت میان قصه، داستان، حکایت و… و تعاریف و ویژگی‌های هر کدام آگاه است، با این حال در این مقاله اصراری بر تفکیک این گونه‌ها از یکدیگر نداشته‌ایم، زیرا قصه‌های عهد عتیق (و نیز عهد جدید) به معنای دقیق کلمه قصه یا داستان شمرده نمی‌شود و شاید بهتر بود از این نمونه‌ها با عنوان داستان‌واره یا قصه‌واره نام برد. به هر حال هر آنجا که ما عنوان داستان یا قصه را به کار برده‌ایم، با تسامح و تساهل رفتار کرده‌ایم. دیگر آن‌که هر آنجا نیز که از فلسفه و تاریخ و اسطوره در کتب مقدس سخن می‌گوییم، با فلسفه و تاریخ و اسطوره به معنای مرسومش سر و کار نداریم و شاید این‌جا نیز می‌بایست از تاریخ‌واره، فلسفه‌واره، و تعابیری از این دست استفاده می‌کردیم تا خواننده را متوجه تفاوت و ویژه بودن نمونه‌های دینی این مقولات با اشکال غیر دینی مباحث فلسفی و تاریخی و… کنیم.

پس از در نظر گرفتن ملاحظاتی که گفته آمد، به نظر می‌رسد قصه‌های عهد عتیق را بتوان دست‌کم در پنج دسته طبقه‌بندی کرد.

قصه‌های اساطیری (اسطوره‌واره‌ها)

قصه‌های عهد عتیق به مراتب بیش از قصه‌های عهد جدید و یا قرآن مجید، وجوهی اسطوره‌ای دارد؛ حتی می‌توان گفت حجم قصه‌های اسطوره‌ای و اسطوره‌واره‌های عهد عتیق بیش از دیگر داستان‌واره‌های این مجموعه به شمار می‌رود. به طوری که این مجموعه با داستان‌های پیدایش و توفان بزرگ آغاز می‌شود که با دیگر اسطوره‌های پیدایش و توفان در سراسر دنیا همسانی دارد. پیداست می‌توان پنداشت که تعدد داستان‌های اساطیری در عهد عتیق و به ویژه در بخش‌های قدیمی‌تر آن مانند سفر پیدایش، ممکن است به سبب قدمت دین یهود و تألیف بخش‌های قدیمی‌تر عهد عتیق در دوره‌ی رواج بینش اساطیری بشر باشد. هرچند تعدد و غلظت وجوه اساطیری کتب عهد عتیق رابطه‌ی مستقیمی با قدمت آن‌ها دارد اما با این حال در پاره‌ای متون متأخر عهد عتیق نیز کماکان رنگ و بوی اساطیری حفظ شده است و حتی می‌توان نمونه‌های فراوانی از داستان‌واره‌های مختلطی مانند داستان‌های تاریخی – اسطوره‌ای، فلسفی – اسطوره‌ای و … را در این مجموعه بازیافت. به عبارت بهتر حتی آن‌جا که از داستان‌واره‌های تاریخی یا فلسفی عهد عتیق سخن می-گوییم، با تلفیقی از داستان – اسطوره – تاریخ یا فلسفه و البته شریعت رو به روییم.

به نظر می‌رسد ذهن و اندیشه یهودی – دست‌کم در برهه‌ای خاص – بیش از جهان‌بینی مسیحی و اسلامی شیفته نمادگرایی، رمزگرایی و اسطوره‌گرایی بوده و شاید به همین سبب است که علمای یهود این را برتابیده‌اند که کتاب‌های مقدسشان آکنده از قصه‌هایی باشد که بدون یاری تفاسیر رمزگشا و رمزبین، بیشتر به خرافات می‌مانند و به دشت شطح‌گونه و متناقض‌نما (پارادوکسیکال)اند. افزون بر تعدد قصه‌های اساطیری در عهد عتیق، مطالعه‌ای درباره‌ی آیین قبالا (کابالا)، فرقه‌های یهودی گنوسی و نیز بررسی وجوه پیشاعلمی تلمود، دلایلی دیگر بر رمزگرایی یهودیان باستان آشکار خواهند کرد.

ساختار رمزگرایانه قصص عهد عتیق گرچه از سوی منتقدان دین یهود حمل بر خرافه‌پرستی شده و گاه نزد برخی از یهودیان به تعصب‌هایی نیز انجامیده، اما از سوی دیگر، به ویژه در دوره‌ی معاصر ادبا، منتقدان، روان‌شناسان، اهل فلسفه، عارف مسلکان و… به آن توجه کرده‌اند.

امروزه صدها پژوهش و تأویل و تفسیر از سوی علمای علوم انسانی درباره‌ی داستان‌های اسطوره‌ای عهد عتیق، مانند داستان پیدایش زمین و انسان (در سفر پیدایش)، یونس و ماهی (کتاب یونس)، کشتی گرفتن یعقوب با فرشته (سفر پیدایش باب ۳۲)، برج بابل (سفر پیدایش باب ۱۱)، ایستادن خورشید (یوشع باب ۱۰) و… نوشته شده است.

ظاهراً ساختار رمزی برخی قصه‌های عهد قدیم اگر چه در برخی موارد بدل به نقطه ضعف و مایه دردسر مؤمنان ارتدوکسی یهود شده، اما در نگاهی دیگر به ارزش این اثر افزوده است.

قصه‌های تاریخی (تاریخ واره‌ها)

عهد عتیق یکی از کهن‌ترین منابع بشری است که در آن به برخی رخدادهای تاریخی اشاره شده است. از این رو در پژوهش‌های تاریخ باستان، گاه بدین اثر استناد می‌شود. عهد عتیق بیان کننده تاریخ است؛ اما نه تاریخ به معنای مرسوم آن؛ یا به قول میرچا الیاده تاریخی که یک بار برای همیشه رخ می‌دهد و تکرار نمی‌شود، بلکه تاریخی تکرارشونده و دارای زمانی دوار به مانند زمان اسطوره‌ای و نه زمانی خطی. همچنین همان‌گونه که نور تروپ فرای اشاره کرده، عدم پایبندی مستقیم کتاب مقدس به تاریخ، بدین دلیل است که آن‌چه تاریخ می‌نامیم، تاریخ دنیوی (Weltgeschichte) است، حال آن‌که کتاب مقدس به تاریخ قدسی (Heilsgeschichte) توجه دارد و البته این تاریخ قدسی به جوهره‌ی اسطوره بیشتر نزدیک است.

بسیاری از قصه‌های عهد قدیم مانند داستان ابراهیم، سفر خروج، حکایت پادشاهان یهودیه و اسرائیل را می‌توان گونه‌ای تذکار تاریخی نامید. «یعنی این داستان‌ها، بی‌تردید هسته‌ای از داستان واقعی درخود دارند، منتها علت مبنای تاریخی روایت موضوع دیگری است.»(۳)

البته چنین می‌نماید که در گذر از متون کهن‌تر به متون متأخر و به ویژه در متون پس از اسارت بابل، تطابق قصه‌های عهد قدیم به تاریخ واقعی، بیشتر مدنظر بوده است. برای نمونه در کتاب اول پادشاهان، دوم پادشاهان، اول تواریخ و دوم تواریخ، شخصیت‌پردازی پادشاهان صرفاً بر اساس میزان تعهد آنان به آیین یهوه صورت گرفته و حتی شکست یا پیروزی‌های آنان پادافره یا پاداشی به سبب بی‌تعهدی یا تعهد ایشان به آیین یهوه پنداشته شده است. اما در کتاب استر که پس از آزادی از بابل نوشته شده، نویسندگان تا بدان پایه به اصول تاریخ‌نگاری مقید بوده‌اند که «با وجود درون‌مایه مذهبی داستانی، حتی یک بار نیز نام خدا در این اثر نیامده است.»(۴)

قصه‌های تمثیلی (امثال و حکم)

بخش‌هایی از عهد قدیم را کتب حکمت نامیده‌اند. اما مفهوم حکمت در کتاب مقدس لزوماً تفکر فلسفی نیست. معمولاً حکمت، تفسیر همان شریعت و قوانین مذهبی است به گونه‌ای که حقانیت شریعت و قانون به اثبات رسد و بر این اساس «حکیم کسی است که در طریقی پسندیده سلوک می‌کند، یعنی در طریقی که به تجربه معلوم شده طریقی درست است و سفیه کسی است که اندیشه‌ای نو دارد و اندیشه او همواره مغالطه‌ای کهنه از آب درمی‌آید» از این رو در عهد قدیم به برخی حکایات برمی‌خوریم که به قصد تعلیم و اندرزگویی مکتوب شده‌اند.

بخش‌هایی که در عهد قدیم به حکمت شهره‌اند، در دوره‌ی سلطه یونانیان تألیف شده‌اند و از معروف‌ترین آن‌ها کتاب جامعه، غزل غزل‌های سلیمان، بی سیراخ و طوبیت را می‌توان نام برد. در میان این متون، قصه‌هایی (مانند طوبیت) یافت می‌شوند که هدفی ارشادی را دنبال می‌کنند. این قصه‌ها گاه آدمی را به یاد حکایات ازوپ، لافونتن و فدروس می‌اندازند. گرچه قصص تمثیلی عهد عتیق را نمی‌توان Fable شمرد، اما وفور اشارات به حیواناتی چون مار، بره، گوساله، الاغ، گاو، اژدها، گرگ، روباه، شغال، سگ، اسب، پرندگان، لویاتان، بهیموت، ماهی و… و نقش استعماری گاه و بیگاه این حیوانات در قصص عهد عتیق همانندی‌هایی با این نوع ادبی به ذهن متبادر می‌سازد.

البته این شیوه تعلیمی در مثل‌های عیسی مسیح بسیار فزون‌تر به کار رفته است. به عبارت دیگر امثال و حکم، شیوه‌ی غالب در عهد جدید شمرده می‌شود. به هر حال در این گونه‌ی ادبی، ضرب‌المثل‌ها، هسته‌ی اصلی این نوع قصه‌گویی قرار می‌گیرند و به وفور از استعاره استفاده می‌شود. چنین می‌نماید که یهودیان در این حوزه از ضرب‌المثل‌های دیگر ملل خاور نزدیک همچون مصری‌ها، سامری‌ها، بابلی‌ها، پارسیان و… سود برده‌اند.

قصه‌های مکاشفه‌ای (پیشگویانه)

به رغم ممنوعیت و کراهت اموری چون پیشگویی در شریعت یهود، عهد قدیم آکنده از داستان‌هایی با مضمون پیشگویی است. البته ناگفته نماند که این مکاشفات و پیشگویی‌ها اغلب از سوی انبیای بنی‌اسرائیل صورت می‌گیرد و بر تفاوت پیشگویی انبیا و پیشگویی ساحران و افراد دیگر تأکید فراوان می‌شود.

در کتاب‌های مربوط به انبیا (برای نمونه عاموس باب ۷ آیات ۱۷ و ۱۶؛ اشعیا باب ۲، آیه ۴؛ میکاه باب ۴، آیه ۳ و …) داستان‌های پیشگویانه فراوانی یافت می‌شود. همچنین از دیگر نمونه‌های برجسته این گونه داستان‌ها می‌بایست به کتاب اول سموئیل، باب دهم، آیه‌های ۵ و ۶ اشاره کرد که در آن، سموئیل نبی برای شائول پیشگویی می‌کند. این پیشگویی‌ها آدمی را به یاد غیب‌گویان معبد دلف در اساطیر یونان می‌اندازند. چهره‌هایی شبیه به کاساندرای یونانی در عهد عتیق فراوان‌اند. اصولاً در کتب عهد قدیم، بنی‌اسرائیل، نبی را مترادف پیشگوی مذهبی می‌شمردند.

البته به ناچار باید اذعان کرد درخشان‌ترین داستان مکاشفه‌ای را نه در عهد عتیق که در عهد جدید و در بخش مکاشفه یوحنا می‌بایست سراغ جست. اثری که یادآور نوشته‌های سوررئالیستی قرن اخیر است. اما بی‌شک بدون وام‌گیری از عهد عتیق، مکاشفه‌ی یوحنا نیز به وجود نمی‌آمد؛ به ویژه با دقت به این‌که باب پنجم تا هفتم، تحت تأثیر عهد قدیم بوده است.

نکته جالب توجه در این میان آن است که بسیاری از این قصص وجوه نشانه‌شناختی بارزی دارند؛ از جمله این‌که بسیاری از پیشگویی‌های انبیا در قالب نشانه‌ها بیان شده‌اند. برای نمونه ارمیای نبی در مکاشفه خود دیگی جوشان می‌بیند که رو به شمال قرار دارد و خداوند می‌گوید که قبال شمال را فراخواهد گرفت.(۵)

همچنین در این‌باره می‌توان به خواب‌های یوسف و خواب‌های نبوکد نصر و تعبیر آن به دست دانیال اشاره کرد که ضمن پیشگویانه بودن، از زبان تمثیلی و استعاره‌ای نیز سود می‌جویند.

قصه‌های فلسفی

اگر بر آن شویم که در کتب حکمت، تقسیم‌بندی ویژه‌ای صورت دهیم، به گمانم بتوانیم گونه‌ای از قصص فلسفی را از قصص امثال و حکمی مجزا کنیم. اگر قصص امثال و حکم برآمده از شریعت و قانون‌اند، قصص فلسفی برآمده از جریان خردگرایی یهودی پس از تبعید بابل است.

در واقع ادبیات خردگرایانه یهود را می‌بایست با تحولاتی که در جریان تبعید قوم یهود به بابل بر اندیشه این قوم حادث شد، مرتبط دانست. رنج‌های قوم یهود در آن برهه چنان بود که بابل را بدل به کوره‌ای برای اندیشه‌های ایشان ساخت. در گذر از این رنج‌ها، آیین یهودیت judaisme)) از پالایش آیین پیش از دوران تبعید، یهویسم (Yawiste) پدید آمد. حسرت فروپاشی حشمت و شکوه سلیمانی، بر باد رفتن یهودیه، ویرانی معبد اورشلیم، تبعید و تحمل رنج‌های گران در سرزمینی بیگانه که ناله‌های آن امروزه نیز از پس هزاران سال از مزامیر سروده در آن زمان به گوش می‌رسند، سپس بازگشت به سرزمین پدری که آنان را به مهر پذیرا نشد و اختلاف‌های عقیدتی و قومی، به بروز تردیدها و تشکیک‌های فراوانی در تئولوژی یهود انجامید.

از آن گذشته بنیان‌گذاری نهضت کاتبان به دست عزرا و نحمیا که این ایده را از ایران گرفته بودند و خود نیز در مدارس ایران تربیت شده بودند، به پدید آمدن مدارسی برای آموزش نویسندگی در یهودیه انجامید. سنت کاتبان یهودی – ایرانی و تحولاتی که در جریان تبعید بابل بر یهود رفته بود به پیدایش ادبیاتی خردگرایانه انجامید.

نمونه بارز این ادبیات، کتاب جامعه، کتاب ایوب، مزامیر، غزل غزل‌های سلیمان و… است که از آن میان کتاب ایوب که قالبی داستانی دارد، نمونه‌ای درخشان از قصص فلسفی عهد عتیق و خاستگاه شر، رنج، عدالت اخروی، مشیت الهی و پارادوکس‌های تئولوزی یهود مطرح می‌کند. شاخصه‌های برتر کتاب ایوب، این اثر را بدان پایه رسانده که داستایفکسی آن را برترین نوشته‌ی تاریخ بشریت شمرده و اندیشمندان، فلاسفه و نویسندگان دیگری را نیز تحت تأثیر قرار داده است.

نمونه‌هایی از این قصه‌ها در متون دوره‌ی سلطه‌ی پارسیان و سپس یونانیان بر قوم یهود به چشم می‌خورد و به گمان بسیاری از پژوهشگران نقطه اوج حکمت و ادبیات یهود شمرده می‌شوند.

قصه‌های عاشقانه

اغلب خوانندگان به ویژه آنانی که در آغاز با خواندن بخش‌هایی از تورات (مانند سفر خروج، سفر لاویان و …) از خشونت نهفته در رخدادهای اثر هراسان گشته‌اند، به هنگام مطالعه متونی مانند غزل غزل‌های سلیمان، از تغزل عاشقانه و بسیار لطیف این نوشته‌ها به شدت غافلگیر شده‌اند و تفاوتی چشمگیر میان متون خشک و سختگیرانه شریعت و شاعرانگی متون حکمت یافته‌اند.

اما جدا از متون شاعرانه‌ای چون غزل غزل‌های سلیمان، ما به داستان‌واره‌هایی نیز برمی‌خوریم که در آن‌ها حکایت‌هایی از عشق و دلدادگی می‌توان سراغ گرفت. البته با این توضیح که این عاشقانه‌ها ممکن است در عین حال در طبقه‌بندی-های پیشین نیز بگنجد و دارای مایه‌های تاریخی، اسطوره‌ای یا فلسفی نیز باشد. به هرحال شاید بتوان داستان‌هایی چون یوسف و زن فوطیمار (پیدایش ۳۹)، داود و بتشبع (دوم سموئیل ۱۱)، امنون و تامار (دوم سموئیل ۱۳)، سامسون و دلیله (داوران ۱۶)، روت و بوعز (روت ۲) و… را دارای مایه‌هایی عاشقانه نیز دانست و این‌گونه آثار را در دسته‌ای متمایز جای داد.

پاورقی‌ها

۱- درباره‌ی کتاب‌های قانونی ثانی ر.ک: کتابهایی از عهد عتیق (کتابهای قانونی ثانی) بر اساس کتاب مقدس اورشلیم، ترجمه پیروز سیار، نشر نی.

۲- در این‌باره ر.ک: چگونه عهد عتیق را بخوانیم، اتین شارپانتیه، کانون یوحنای رسول، بی تا، (صص ۸ – ۶).

۳- نورتروپ فرای، رمز کل: کتاب مقدس و ادبیات، ترجمه صالح حسینی، انتشارات نیلوفر، ۱۳۷۹، (ص ۵۸)

۴- شیرین دخت دقیقیان، نردبانی به آسمان، نشر ویدا، ۱۳۷۹، ص ۱۴۳.

۵- ر.ک: عهد عتیق، ارمیای نبی، (آیات ۱۴-۱۳) به نقل از پیشین (ص ۲۸۳)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × 5 =