معرفی مقالهی «زیبایی و والایی در سومین سنجش کانت» نوشتهی بابک احمدی
در میان گفتارهای فراوانی که راجع به امر زیبا منتشر شده، بدون شک روایت ایرانی از اندیشههای فلاسفه زیباییشناسی غرب از نوع کلاسیک، برای مخاطبان این بخش از فلسفه جالب خواهد بود؛ به ویژه هنگامی که راوی آن بابک احمدی باشد. ناقدی که در کنار سایر عناوینی که با خود به همراه دارد، همچون استاد دانشگاه، محقق، فیلسوف، نویسنده و…، میتوان او را یک منتقد دانشگاهی تمام عیار به حساب آورد که بارزترین وجه تشابه حرفهاش به فیلسوف شهیر قرن هجدهم آلمان، امانوئل کانت میماند.
امر زیبا یکی از مشغلههای فکری سالهای پایانی عمر این فیلسوف آلمانی بوده است. پرسش نویسنده در باب تعریف زیبایی، وی را به نگارش سومین نقدش ترغیب کرد. سنجش نیروی داوری از اساسیترین و مهمترین کتابهایی است که راجع به زیباییشناسی نوشته شده است.
نویسنده در درس چهارم کتاب «حقیقت و زیبایی»، به دشواریهای تعریف زیبایی پرداخته و در گفتاری با عنوان «زیبایی و والایی در سومین سنجش کانت»، این دشواری را با محوریت نقد سوم کانت و با تقابل دو مفهوم زیبایی و والایی به منصه ظهور رسانده است.
نویسنده ابتدا به تفاوت واژه زیباییشناسی (استتیک aesthetics) در نقد اول و نقد سوم کانت اشاره میکند و این نکته را یادآور میشود که واژه استتیک به معنای شناسایی زیبایی، در سومین نقد کانت (۱۷۹۰) به چشم میخورد. او با طرح این بحث لفظی، سخن مشهور کنفسیوس، حکیم باستانی را در اذهان هوشیار زنده میکند که هر ظلمی در جهان، از ظلم به واژهها آغاز شده است.
این دقت و باریکبینی در استفاده از واژگان، ما را ترغیب میکند که عنوان این نوشتار را برگرفته از سخن هابرمارس درباره نقدهای سهگانه کانت بدانیم که موضوع نقد اول را دانش، موضوع نقد دوم را کنش یا نیکی و موضوع نقد سوم را زیبایی و والایی میداند.
نگارنده از بخشهای مختلف کتاب «سنجش نیروی داوری» گزارش میدهد. وی با تأکید بر تعریف کانت از زیبایی، یادآور این مسأله است که این تعریف در زیباییشناسی مدرن به همان میزان دارای ارزش است که فرمول مشهوری که نسبت میان انرژی را با سرعت و جرم بیان کرده، در فیزیک معاصر با ارزش است، و زیبایی را این گونه تعریف میکند: «زیبا آن است که لذتی بیافریند رها از بهره و سود؛ بیمفهوم و همگانی که چون غایتی بیهدف باشد».
دکتر بابک احمدی، داوری درباره ابژه، را زمانی زیباییشناسانه میداند که به خود ابژه باز گردد. هنگامی میگوییم «این گل به نظر من زیباست» حکمی ذوقی دادهایم؛ اما وقتی میگوییم «این گل زیباست» این داوری، هم ذوقی است هم زیباییشناسانه. در صورتی که به کیفیتی مفهومی در مورد ابژه اشاره کنیم داوری زیباییشناسانه ارائه نکردهایم.
به عنوان نمونه، وقتی میگوییم «این گل زرد است»، داوری مفهومی شناختی و منطقی ارائه کردهایم. نویسنده با بیان این نمونهها و تفکیک دقیق آنها، به این نکته اساسی در تعریف لذت زیباییشناسانه میرسد که لذت زیباییشناسانه به خود ابژه جدا از دلالتهایش بازمیگردد. در واقع، ایده اصلی در هنر بیمعناست؛ چرا که ایدههای زیبا از نظر کانت، خارج از بحث زیباییشناسی هستند.
نگارنده با تبیین تفاوت زیبایی و هنر، یادآور میگردد که به نظر کانت، زیبایی هم طبیعی و هم انسانی است؛ اما هنر، پدیدهای سراسر انسانی است. در ادامه مقاله، نویسنده کوشیده است به تحلیل امر زیبا از منظر کانت بپردازد و بر همین اساس، داوری ذوقی را از زوایای چهارگانه منطق ارسطویی – یعنی کیفیت، کمیت، نسبت و جهت – مورد مداقه قرار میدهد.
نخستین اشاره به تفاوتی است که کانت میان سه امر مطبوع ،زیبا و خیر قایل میشود. نویسنده با نثری دانشگاهی و زبانی روشن، تفاوت این سه امر را به خوبی بیان کرده و نتیجه میگیرد که امر زیبا خاص انسان است؛ چرا که سرچشمه آن حس است.
بنابراین داوری ذوقی از نظر کیفیت و جدا از غرض، به لحاظ کمیت همگانی، از حیث نسبت بدون غایت و از نظر جهت، مستقل از مفاهیم است. پس از توضیح گامهای چهارگانه کانت در بررسی داوری ذوقی، دکتر بابک احمدی از نگاه ویژه کانت به لذت زیباییشناسانه و نقدهای او به زیباییشناسی کلاسیک، میگوید: «کانت دیدگاه حسگرایی مطلق هیوم و هاچنسون را برنتافته و هنر را گونهای شناخت مبهم از واقعیت نمیداند.»
نگارنده در ادامه مقاله، تفاوت «زیبایی آزاد» و «داوری قیاسی» را با دو نمونه ساده یادآور میشود. بیان این حکم که «شعر ویرژیل زیباست»، نوعی داوری آزاد است؛ اما این حکم که «این شعر ویرژیل زیباترین شعر اوست» یک داوری قیاسی است.
مهمترین بخش این گفتار، نقدهایی است که نویسنده تحت عنوان «دشواری به قطعه ۴۸ کتاب سنجش داوری» مطرح میکند و آن تناقض میان اصل کانتی، رهایی زیبایی از مفهومسازی است یا وابسته دانستن زیبایی هنری به بیانگری، که از نظر کانت در این قطعه، نقطه تمایز زیبایی هنری از زیبایی طبیعی است.
پایانبخش مقاله، دشواری دیگری در آرای کانت است که نگارنده سعی در تبیین آن دارد و آن تمایز امر زیبا و امر والا است. نویسنده با بیان این نکته که والایی خود به دو نوع «والایی ریاضی» و «والایی پویا» قابل تقسیم است، به چگونگی ارتباط والایی با اخلاق میپردازد و این مسأله را از سوی کانت خاطرنشان میکند که مردم چیزهای زیبا را با صفاتی وصف میکنند که در گوهر خود، اخلاقی هستند. پس از ذکر این موضوع، نویسنده به کجفهمیهایی که شوپنهاور و به ویژه شاگردش نیچه از تعاریف کانت درباره زیبایی داشتهاند، اشاره میکند.
نیچه در تبارشناسی اخلاق به مفهوم «زیبایی همچون موجد لذتی رها از منفعت» نقد کرد. نیچه دلآزرده از تسلیم شوپنهاور، به وجود گریزناپذیر منفعت و مفهوم در هنر اشاره میکند. او در برابر هنر رها از بهره کانتی، از نویسندهای نقل میآورد، که به حق استاد مسلم روانشناسی دانسته میشود.
در هر صورت، گفتار «زیبایی و والایی در سومین سنجش کانت» گامی مهم برای این فیلسوف آلمانی درباره شناخت هر زیبا است که مطالعه چندین و چند باره آن برای علاقمندان و مخاطبان توصیه و پیشنهاد میشود.
* «زیبایی و والایی در سومین سنجش کانت» از کتاب «حقیقت و زیبایی» نوشتهی بابک احمدی – نشر مرکز