استاد و پژوهشگر فقه هنر، در گفتگوی اختصاصی با فقه هنر:

چرا باید تعیّنات هنری، در ضمن «مکاسب محرّمه» مطرح شود؟!

 

لید: رقص شامل هر حرکت فیزیکی موزون خواهد بود و اختصاصی به انسان هم نخواهد داشت؛ و همچنان که شامل رقص تانگو، باله یا عربی می‌شود شامل رقص فولکلور مثل چوب بازی خراسانی یا ایروبیک و چرخ زورخانه نیز می‌گردد. نیز همچنانکه شامل حرکت موزون گندمزار در باد می‌شود، شامل حرکات جمعی دلفین‌ها در آب یا حرکت طاووس برای جفت‌گیری نیز خواهد بود.

اشاره: رقص و حرکات موزون، گویا با نوعی نگاه منفی در میان فقها و فقه اسلامی عجین است. همین که فقها تعیّنات هنری از جمله رقص را در ضمن «مکاسب محرّمه» مطرح می‌کنند خود گویای این واقعیت است. بااین‌همه اما موضوع‌شناسی دقیقی پیرامون رقص و حرکات موزون صورت نگرفته است و معلوم نیست مراد از رقص محرّم یا مرجوح، کدام یک از اقسام رقص است. حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید اباذر علوی، دانش‌آموخته دانشکده صداوسیما و استاد سطوح عالی حوزه علمیه گیلان معتقد است رقص دایره وسیعی دارد که حکم به حرمت یا مرجوحیت همۀ اقسام آن، قطعاً نادرست است. نویسنده کتاب «بررسی فقهی نمایش آلات موسیقی در رسانۀ ملّی» در گفتگوی اختصاصی با فقه هنر، به واکاوی ماهیت و چیستی رقص و حرکات موزون می‌پردازد.

 

فقه هنر: تعریف دقیق «رقص و حرکات موزون» چیست؟

علوی: دهخدا، رقص را به جنبیدن و برجستن معنا کرده و در المحیط‌فی‌اللغة، آن را ارتفاع و انخفاض دانسته؛ مثل حالت سراب یا جوشیدن که آن هم از همین جنس است. در اصطلاح، یکی از هنرهای هفت‌گانه و مجموعه حرکات هدفمندی است که بر اساس سبک پردازش و یا غایتی که رقصنده در نظر دارد و یا مواردی چون مکتب، یا اقلیم و تاریخ قابل تقسیم‌بندی است.

با این تعریف، رقص شامل هر حرکت فیزیکی موزون خواهد بود و اختصاصی به انسان هم نخواهد داشت؛ و همچنان که شامل رقص تانگو، باله یا عربی می‌شود شامل رقص فولکلور مثل چوب بازی خراسانی یا ایروبیک و چرخ زورخانه نیز می‌گردد. نیز همچنانکه شامل حرکت موزون گندمزار در باد می‌شود، شامل حرکات جمعی دلفین‌ها در آب یا حرکت طاووس برای جفت‌گیری نیز خواهد بود.

 

فقه هنر: آیا تعریف رقص، به‌صورت کلی با آن رقصی که در کتب فقهی از حکم آن گفتگو می‌شود متفاوت است؟

علوی: بله قطعاً؛ اما اجازه دهید قبل از بیان پاسخ، مقدمه‌ای عرض کنم. متأسفانه ما در ابواب فقهی بابی به‌عنوان فقه هنر نداریم که حقیقتاً یک موضوع جدی است و لازم است ضمن عنوانی مستقل، به احکام آن پرداخت. آنچه در متون فقهی ما به چشم می‌خورد مجموعه موضوعاتی است که عمدتاً در باب مکاسب مطرح است؛ نه مکاسب به طور عام، بلکه خصوص مکاسب محرمه!

جای این سؤال هست که چرا باید تعینات هنری همچون موسیقی، مجسمه‌سازی، نقاشی، رقص و… همگی به‌عنوان مکاسب محرمه مطرح باشد؟ پاسخ این سؤال می‌تواند کمک کند تا ما مرز هنر جایز یا به قول شیخ استاد ما که مرز آن را استحباب می‌داند، از هنر حرام تشخیص دهیم.

در جواب این سؤال می‌توان چنین گفت که برخلاف امروزه که هنر در همه ساحت‌های بشری خودنمایی می‌کند؛ همان‌طور که می‌تواند یک ابزار فرهنگی به شمار آید و یا یک ابزار تبلیغی در راستای ترویج مکتب، به همان اندازه می‌تواند یک ابزار ارتباطی در خدمت رسانه و یا حتی یک ابزار جنگی باشد!

اما درگذشته هرگز چنین نبوده و عمدتاً هنر در خدمت ارباب ثروت و قدرت به کار گرفته می‌شد. به نظر حقیر، دلیل نگاه سلبی که در شریعت به تعینات هنری شده است همین مطلب است. همان‌طور که در باب غنا در جای دیگری گفته‌ام، شرایط زمان و مکان در این مسئله به‌قدری است که در معنای لفظ دخالت پیدا می‌کند. فقهای عظام عمدتاً غنا را تقسیم به غنای حلال و حرام می‌کنند؛ حال‌آنکه باتوجه‌به زمان و مکان و بستر صدور روایات، اصلاً غنا تعریفی جز آهنگ مبتذل ندارد. بستر فرهنگی‌ای که در آن سخن از غنا می‌شود جغرافیایی است که بین قبایل آن گاهی به‌خاطر موضوعی بی‌اهمیت چند ده سال با یکدیگر جنگ و کشتار در می‌گرفت؛ و یا با وجود اینکه نهاد خانواده همیشه و در همه مکاتب محترم بوده و گرامی داشته می­شده، فحشا آن‌چنان رواج می‌یابد که شخص اول جامعه بزرگ اسلامی می‌تواند بدون هیچ قبحی و مخالفتی – البته به جز مخالفتی که از جانب وجود نازنین حضرت امیر علیه‌السلام صورت گرفت که جری علیه ما جری – و با حمایت اکثریت، کسی باشد که خود طیب ولادت نداشته و این امر از وجاهتش نمی‌کاسته است! پس به‌خوبی می‌توان دریافت در چنین اوضاع فرهنگی که همه‌چیز در خدمت غضب و شهوت است سخن از هنر فاخر جای نخواهد داشت؛ و در غنا که محل شاهد است اصلاً مسئله هنر موسیقی مطرح نیست، بلکه نوعی خاص از موسیقی است که جز ابتذال ندارد و حرمت آن بدیهی است.

با این مقدمه می‌توان گفت رقصی هم که موضوع احکام قرار گرفته حاصل همان رویکرد است. با نگاهی به روایت معروف تُحَف العقول که صناعات را تقسیم می‌کند و ازجمله می‌فرماید: «إِنَّمَا حَرَّمَ اللَّهُ الصِّنَاعَةَ الَّتِي هِيَ حَرَامٌ كُلُّهَا الَّتِي يَجِي‌ءُ مِنْهَا الْفَسَادُ مَحْضاً نَظِيرَ الْبَرَابِطِ وَالْمَزَامِيرِ وَالشِّطْرَنْجِ وَكُلِّ مَلْهُوٍّ بِهِ» و همچنین عبارات فقهای عظام همچون شهید اول و شیخ اعظم انصاری که ازجمله مکاسب محرمه لهو را ذکر نموده و یکی از مصادیقش را رقص دانسته‌اند، پر واضح است مراد رقصی است که موجب تهییج قوای شهوانیه و لذات نفسانی باشد.

اما همین‌جا لازم است به این نکته اشاره شود که ادله احکام چیزی به اسم هنر نداشته و غالباً ذیل بحث لهو یا عناوینی دیگر باید تعینات هنری را جستجو کرد؛ اما اگر لهوی یافته شد که غایت آن فساد نباشد قطعاً حکم حرمت نخواهد داشت؛ همچنانکه گاهی می‌توان برخی تعینات هنری را از لهو هم خارج دانست. شاید اینجا باشد که فرمایش شیخ استاد ما جان می‌گیرد که وقتی سخن از هنر فاخر به میان آید پر بیراه نیست که مرز آن را استحباب بدانیم؛ همچنانکه در هنر معماری اسلامی این مسئله به‌وضوح نمایان است.

فقه هنر: آیا به هر حرکت هماهنگی مانند تشویق هماهنگ تماشاگران مسابقات ورزشی مثل تشویق مکزیکی، رقص گفته می‌شود؟

علوی: با بیانات گذشته بسیاری از حرکات موزون از دایره رقص حرام خارج است؛ حال چه نام آن رقص باشد همچون رقص چوب خراسانی و چه نام رقص نداشته باشد مثل ایروبیک و چرخ زورخانه یا تشویق مکزیکی!

 

فقه هنر: رقص از کجا به وجود آمد و چگونه به دنیای اسلام راه پیدا کرد؟

علوی: به طور دقیق نمی­توان گفت رقص از کی یا کجا به وجود آمد؛ ولی آنچه روشن است اینکه قطعاً رقص بخش مهمی از مراسم، تشریفات، جشن‌ها و سرگرمی بدوی‌ترین تمدن‌های بشر بوده است. باستان‌شناسان ردپاهایی از رقص را در دوران قبل از تاریخ ازجمله در نقاشی‌های پناهگاه صخره‌ای در هند و یا مقبره‌هایی در مصر یافته‌اند که قدمت آن، چند هزار سال قبل از میلاد بوده است.

اما اینکه رقص چگونه به دنیای اسلام راه پیدا کرده سؤال دقیقی نیست؛ زیرا این اسلام بوده که در فرهنگی ظهور یافته که رقص به طور حتم در میان آنان مرسوم بوده است؛ همچنانکه در کلمات رسول اکرم (صلوات‌الله‌علیه و آله) از آن سخن به میان آمده که به‌صراحت می‌فرمایند: «أَنْهَاكُمْ عَنِ الزَّفْنِ وَالْمِزْمَارِ وَعَنِ الْکُوبَاتِ وَالْكَبَرَاتِ»و در لغت، زفن را به رقص معنا کرده‌اند؛ یا در روایتی که از وجود نازنین امام رضا علیه‌السلام در خصوص جاریه مغنیة وارد شده عبارتی است که می‌فرماید: «قَدْ تَکُونُ لِلرَّجُلِ الْجَارِيَةُ تُلْهِيهِ» که این به لهو واداشتن توسط کنیزکان، مگر به غیر از رقص و آواز است؟ اما در کلمات اصحاب هم علاوه بر اقسام لهو که ازجمله مصادیق آن می‌توان به رقص اشاره کرد، تصریح به رقص نه تنها در متأخرین بلکه در قدما نیز به چشم می‌خورد؛ همچنانکه مرحوم ابن ادریس در سرائر بیان داشته است. لذا روشن می‌شود رقص در دنیای اسلام مطرح بوده و در جای خود، حکمش هم بیان شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفت − 3 =