«افساد» و اثر آن در حرمت آثار هنری

علی رحمانی

اشاره: به‌کارگیری «افساد» صرفاً اختصاص به فقه هنر ندارد بلکه در سایر ابواب فقهی نیز برای بیان حرمت یا مرجوحیت یک فعل به کار می‌رود؛ اما قطعاً یکی از پرکاربردترین ابواب فقهی برای این دلیل، فقه هنر است. حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی رحمانی، در این یادداشت، تلاش داشته تا ابعاد گوناگون این دلیل کمتر پرداخته شده فقهی را واکاوی کرده و تطبیق آن بر فقه هنر را به بحث بگذارد. به باور این استاد حوزه علمیه مشهد، آنچه پیش از بررسی فقهی این دلیل، لازم به توجه است، بررسی الفاظی نظیر رفع، دفع، قلع و حسم است که غالباً همواره با این واژه به کار می‌روند. وی در ادامه، مطالعه موارد به‌کارگیری این واژه در تراث روایی و قرآنی را بدون توجه به ماهیت هنری که معاصر را زمان صدور نص ارائه می‌شده است، اشتباهی راهبردی می‌انگارد. مشروح یادداشت پرنکته و دانشیِ عضو هیئت‌علمی مرکز آخوند خراسانی و معاون آموزشی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان از نگاه شما می‌گذرد:

لید: فارغ از اینکه بسیاری از آثار هنری – مانند: فصاحت و بلاغت، خطاطی، تذهیب، معماری و غیره – به پشتوانه قرآن کریم و روایات اسلامی پدید آمده یا رشد کرده است، بسیاری دیگر از گونه‌های هنری نیز در محیط نزول آیات و صدور روایات در بافت پیرامونی خاص و ویژه‌ای پیچیده بوده است که برکندن فعل و قالب هنری از بستر معنایی آن مخل درک واقع خواهد شد؛ به‌خصوص که زمینه فرهنگی آن محیط، مؤثر بر مخاطبان آشنای با آن بوده و تطبیق ادله ناظر به آن به محیط و بستری متفاوت با مخاطبانی دیگر که فرهنگی متغایر دارند، سبب دورشدن از فهم مراد شارع و قانون‌گذار خواهد شد.

طرق و ابزاری که در راستای تحقق بخشیدن به افساد مورد استفاده قرار می‌گیرند، به دو دسته قابل تقسیم‌اند. برخی از آنها فی‌نفسه تحت عنوان محرمی واقع شده‌اند. مثلاً اضلال از عناوین محرم است و لذا بدون آنکه عنوان افساد به آن تعلق گیرد، ادله حرمت اضلال شامل آن می‌شود. نگارش و خریدوفروش کتب انحرافی، فحشا، قتل نفس و بسیاری از عناوین دیگر که به ادله خاص حرام گردیده‌اند، از این زمره به شمار می‌روند. بنابراین پرسش این است که اگر این عناوین، طریق و ابزاری جهت تحقق افساد باشند، آیا افزون بر حرمت به‌عنوان اولی، مشمول حرمت افساد نیز خواهند بود؟  اگر طرق و ابزار مورد استفاده در افساد به‌عنوان اولی حرام نباشد مانند: استفاده از سلاح، یا حرمت آن مشکوک باشد؛ آیا افساد سبب حرمت آن می‌گردد؟

هنر و آثار هنری به جهت ظرفیت تأثیرگذاری بر مخاطبان، ممکن است از جمله طرق و ابزاری باشند که در تحقق افساد مورد بهره‌برداری قرار گیرند. دراینجا چند پرسش قابل طرح است: اساساً حکم اولی این قبیل موضوعات چیست؟ آیا درصورتی‌که محقق عنوان افساد باشند، حرام خواهند شد؟ اگر حرمت اولی داشته باشند و با این فرض به وسیله آنها، افساد تحقق یابد؛ آیاحرمت آنها و مجازات نسبت به آنها تشدید می‌شود؟ در مواجهه آغازین با موضوعات و آثار هنری، این تلقی وجود دارد که نگرش فقه به آنها منفی است.

باتوجه‌به اینکه در فقه سنتی، ابواب فقهی مرتبط با هنر، ضمن مکاسب محرمه درج گردیده، ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا نگاه حظری غالب در میان برخی از فقیهان بخصوص نسبت به موضوعات مشکوک یا مستحدث یا قرائت روایات، بریده از اقتضائات محیطی دوره صدور یا عدم تمایز و تفکیک عناوین محرم از عناوین هنری به معنای عام آن، سبب تقویت نگرش منفی به ساحت هنر شده است؟ تطبیق عناوینی مانند، لهو، لهوالحدیث، یشهدون الزور، لغو، لعب و غیره به گونه‌ها و آثار هنری نیز این نگرش را تقویت کرده و در نگاه متشرعه تداعی گر تحقق فساد و معصیت است. به‌منظور روشن شدن این مسئله، لازم است که در ابتدا ارتباط عنوان فساد در ساحت افعال و آثار هنری بررسی شده و سپس حکم افساد و اثر آن بر آثار هنری مشخص گردد.

فساد را ضد صلاح دانسته و آن را به بیرون رفتن چیزی از اعتدال، معنا نموده‌اند. از منظر فقهی، هر جرم و معصیتی که از انسان سر بزند، فساد را در یکی از ابعاد زندگی او محقق ساخته است. فساد هر چیزی، متناسب با آن است. اگر تباهی و معصیت در امور فردی باشد، فساد شخصی است؛ اما اگر نسبت به جان، مال یا حق دیگری اتفاق بیفتد، فساد، گسترده‌تر شده و محقق عنوان افساد است.

باتوجه‌به حرمت فساد، مراتب و کیفیت آن، صُوَر مختلفی از نحوه مواجهه در فقه با این موضوع بیان شده است. اصطلاحاتی مانند: رفع، دفع، قلع و حسم ماده فساد، چگونگی این مواجهه را تعیین می‌کند.

واژة «رفع فساد» که همسان با «نهی‌ازمنکر» است، در موضعی بکار می‌رود که منکر و فسادی محقق شده اما باید از ادامه آن جلوگیری شود. وجوب رفع فساد، تابع ادله نهی‌ازمنکر است.

دفع، واژة دیگری است که به فساد اضافه می‌شود. این واژه در موردی استعمال می‌گردد که منکر و فساد تحقق نیافته و باید از بروز آن جلوگیری کرد. در میان فقیهان، در وجوب یا عدم وجوب دفع منکر اختلاف‌نظر وجود دارد. هر گروه نیز به ادله‌ای روائی تمسک کرده‌اند که تعیین وظیفه در آنها، به چگونگی رفع تعارض این ادله باز می‌گردد.

قلع، سومین واژه مرتبط با فساد است که در مورد ریشه‌کنی ماده آن درصورتی‌که مستعد ریشه‌دار شدن، شیوع و توسعه باشد، به کار می‌رود.

آخرین اصطلاح مرتبط با فساد، واژة حسم است. فقیهان آن را هم‌معنای قطع و قلع دانسته‌اند. حسم یا قلع ماده فساد، قاعده‌ای فقهی است که در مقام پیشگیری یا ممانعت از رشد فساد مورد بهره‌برداری قرار گرفته است. هنر یا اثر هنری به‌تنهایی متعلق عنوان فساد یا عناوینی که دلالت‌گر بر آن باشد، نیست. به‌منظور درک صحیح‌تر این موضوع، لازم است واژة هنر بازخوانی شود.

در باب چیستی هنر، دیدگاه‌ها و نظریه‌های بسیاری مطرح شده است. تا کنون در میان صاحب‌نظران، تعریف مقوله‌هایی از این جنس به حقیقتی متسالم‌فیه منتهی نشده که مورد توافق قرار بگیرد. بی‌تردید عناصری مانند: فوق‌العادگی، زیبائی، بهره‌مندی از خلاقیت، اتکای به قوه خیال و غیره، از مؤلفه‌های سازنده  هنر محسوب می‌شوند هر چند حقیقت آن بر اساس حد و رسم منطقی قابل‌تبیین نباشد.

هنر عنوانی است که به‌تنهایی قابل برای تعلق حکم تکلیفی یا وضعی نیست؛ زیرا از قبیل کیفیات بوده و این مقوله، فی‌نفسه مشمول حکم فقهی نخواهد شد بلکه زمانی حکم به آن تعلق می‌گیرد که متعلق فعل یا اثر ناشی از فعلی باشد؛ با این توضیح که اگر هنر به معنای امری فوق‌العاده و برخوردار از زیبائی و خلاقیت باشد، تنها مبیّن وجود کیفیتی است که منشأ رفتار یا تحقق اثری در خارج می‌شود و در این صورت است که به‌واسطة افعالی مانند: تعلیم، تعلم، خلق، توسعه، حفظ و غیره که مضاف به آن هستند، متعلق حکم تکلیفی قرار می‌گیرد؛ مانند: تعلیم یا تعلم هنر. بااین‌وجود، در فقه اسلامی، افعال و آثار هنری از آن حیث که هنری به شمار می‌روند، محل بحث قرار نگرفته‌اند؛ بلکه تأثیر، بازتاب معنایی و موقعیتی که خاستگاه هنر و اثر هنری بوده است، بیشتر از قالب و فرم مورد توجه واقع شده است. براین‌اساس، ابواب موجود در فقه که به موضوعات مرتبط با هنر پرداخته‌اند را نباید به‌عنوان دیدگاه شریعت نسبت به ساحت هنر تلقی کرد یا آن موضوعات را بریده از مقولات پیرامونی تفسیر نمود.

فارغ از اینکه بسیاری از آثار هنری – مانند: فصاحت و بلاغت، خطاطی، تذهیب، معماری و غیره – به پشتوانه قرآن کریم و روایات اسلامی پدید آمده یا رشد کرده است، بسیاری دیگر از گونه‌های هنری نیز در محیط نزول آیات و صدور روایات در بافت پیرامونی خاص و ویژه‌ای پیچیده بوده است که برکندن فعل و قالب هنری از بستر معنایی آن مخل درک واقع خواهد شد؛ به‌خصوص که زمینه فرهنگی آن محیط، مؤثر بر مخاطبان آشنای با آن بوده و تطبیق ادله ناظر به آن به محیط و بستری متفاوت با مخاطبانی دیگر که فرهنگی متغایر دارند، سبب دورشدن از فهم مراد شارع و قانون‌گذار خواهد شد. بعید نیست که بازخوانی ادله ناظر به موضوعات و آثار هنری، این معنا را تداعی کند که تنها نمونه‌هایی از آن آثار یا قالب‌های خاصی از آن که با محیط فرهنگی، عقیدتی، اجتماعی یا سیاسی سازگار بوده است، مشمول عناوینی مانند، لهو، لهوالحدیث، یشهدون الزور، لغو، لعب و غیره قرار گرفته و با قیود خاصی، معصیت و فساد تلقی شده و حرام گردیده است.

در این راستا، اثر هنری، مستثنای از این معادله نیست. البته اثر هنری، غیر از هنر است. در واقع، اثر، جلوه و نمودی از مولفه‌های سازنده هنر است که توسط هنرمند خلق می‌شود. بنابراین، دربردارنده زیبائی، برخوردار از خلاقیت و متکی به قوة خیال بوده و بازتابی از احساس پدیدآورنده محسوب می‌شود. این ویژگی‌ها ممکن است در قالب ادبی (نظم یا نثر) یا نمایشی (تئاتر یا فیلم) یا ترسیمی و تجسمی (نقاشی یا مجسمه‌سازی) و غیره ظهور پیدا کرده و پدیده‌ای جذاب و شگفت را بیافریند.

اثر هنری به جهت برخورداری از جنبه حکایت گری و بازتاب معنا، می‌تواند حامل پیام و رساننده مفهومی خاص باشد. زمینه و بستری که اثر در آن تولید می‌شود این معنا را به آن اثر می‌بخشد. اگر  بستر و خاستگاه خلق اثر، سیاسی یا اجتماعی، ملی یا جهانی، مذهبی یا ضد دینی، واقع‌گرا یا انتزاعی باشد، با تأثیرپذیری هنرمند از آن، او را به تفکراتی با سویه و جهت‌گیری خاص سوق می‌دهد و ناقل پیامی سازگار با آن است. به‌این‌ترتیب، در هر اثر هنری، غیر از وابستگی به زمینه‌های خلق اثر، معنائی که حامل آن است نیز باید مورد توجه قرار گیرد. به این اعتبار، یک اثر ممکن است ذیل عناوین مذموم و محرّمی مانند: لهو، لعب، ضلال، اضلال، فساد، افساد، اعانه بر ظلم یا اثم، اشاعه فحشا و غیره قرار بگیرد؛ چنان‌که ممکن است عنوان‌هایی مانند تعالی، اصلاح، تقویت دین، تبلیغ خیر، درمان و غیره بر آن تطبیق نماید. با نظر به اینکه این عناوین، احکام متفاوتی دارند، به‌تناسب هر موضوع، حکمی سازگار با آن در شریعت برای اثر هنری می‌توان یافت؛ به این نحو که برخی از آنها، واجب، برخی مستحب، و برخی حرام خواهد شد.

به‌این‌ترتیب، اگر فعل و اثر هنری متعلق عنوانی از عناوین که فی‌نفسه مشمول حرمت است قرار گیرد، حرام شده و به آن جهت که فساد شخصی به دنبال دارد، مشمول ادله ثانویه فساد نیز خواهد بود. مثلاً اصوات غنائی سازگار با محیط و بافت لهوی، حرام است و ازآنجاکه به لحاظ محتوا می‌تواند تخریب‌گر فضائل اخلاقی باشد، عنوان فساد بر آن تطبیق گردیده و مشمول ادله حرمت آن نیز می‌گردد. ممکن است فعل یا اثر هنری، فی‌نفسه مشتمل بر معصیت و فساد نباشد اما زمینه آن را فراهم سازد. این قبیل موارد نیز به اعتبار زمینه‌سازی و مقدمیت حرام، از سوی شارع مشمول حرمت قرار گرفته است؛ با این فرض اگر آفرینش این اثر، با هدف رشد و توسعه فساد باشد، افساد محقق شده و حرمت آن شامل این قبیل آثار نیز می‌گردد؛ با این توضیح که افساد، ضد اصلاح بوده و به مال، عمل یا اموری از زندگی و جامعه انسان تعلق می‌گیرد که تباهی به بار می‌آورد. در قرآن کریم و روایات اسلامی، فساد و افساد، موجب استحقاق عقوبت شمرده است. آیاتی مانند: «وَیسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا و َاللَّهُ لَا یحِبُّ الْمُفْسِدِينَ» (مائده/ 64) «وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ» (اعراف / 74)، به‌روشنی فساد و تبهکاری را مبغوض خداوند معرفی کرده و تحقق آن را نمی‌پذیرد.

تفاوت فساد با افساد، در این است که ممکن است فردی یا اثری، فاسد باشد اما به تباهی دیگری یا جامعه نینجامد. افساد آن‌سان تحقق می‌یابد که فراتر از فساد فردی، توسعه آن با هدف ایجاد انحراف در فرد یا جامعه مورد توجه قرار گیرد. در این صورت، اگر قالب یا اثر هنری فاسدکننده یا مشتمل بر فساد، به‌منظور تحقق تباهی در دیگر انسان‌ها و جامعه انسانی مورد استفاده قرار گیرد، بی‌تردید افزون بر حرمت به‌عنوان اولی، مشمول حرمت ادله افساد نیز خواهد شد.

 

«مدرسه فقه هنر با همکاری پژوهشگاه فقه معاصر»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

20 − شش =