حکم رقص از نظر روایات و کلمات فقها
جعفر سبحانی
لید: به عقیده من این خبر هر چند سندش هم صحیح باشد، متنش بهترین دلیل برکذبش است؛ چون شأن و مقام پیغمبر (ص) خیلی بالاتر از این است که همسر خود را بلند کند و ببیند که یک مرد حبشی میرقصد و بچهها دور و برش هستند و آن حضرت همسرش را وادار به دیدن کند؛ بنابراین، متن این روایت، دلیل بر کذبش است، شأن و مقام پیغمبر اکرم این نیست که چنین کاری را انجام بدهد، آیا یک مرجع تقلید یا خود جناب شافعی یک چنین کاری را انجام میدهد؟!
اشاره: آیتالله جعفر سبحانی، از مراجع تقلید قم، در ضمن دروس خارج فقه خود، به واکاوی حکم فقهی رقص نیز پرداختهاند. ایشان با تعریف رقص و بیان آرای فقهای شیعه و اهلسنت، برخی ادلهای که برای حرمت آن ذکر شده است را بیان کرده و نقد میکنند. درس پیش رو، در تاریخ 1397.11.6 در حوزه علمیه قم ارائه شده است.
بحث ما در رقص است. نخست باید کلمه رقص را تعریف کرد، سپس باید اقوال اهلسنت را در این مورد بیان کرد، بعداً به اقوال شیعه برسیم، آنگاه ببینیم که ادله مسئله چیست؟
تعریف رقص
«الرقص: مصدر رقص، یرقص، رقصاً و یرادفه الزفن، وعُرّف بأنّه التمایل و الرفع و الخفض بحرکات موزونة.» علیالظاهر رقص احتیاج به تعریف ندارد؛ چون همگان میدانند که رقص چیست؛ اما اگر بخواهیم تعریف کنیم، تعریفش این است: التمایل – کج میشود- و الرفع- بلند میشود – و الخفض بحرکات موزونة – دو مرتبه پایین میآید همراه با حرکات موزونه، به این معنی که گاهی سمت چپ میرود و گاهی سمت راست میرود؛ یعنی رقص برای خودش حرکاتی دارد، منتها حرکات حساب شده. این تعریف رقص است.
اقوال و کلمات اهلسنت درباره رقص
اهلسنت میگویند رقص کراهت دارد؛ یعنی هم حنفیه، هم مالکیه و هم حنابله قائل به کراهت رقص هستند، هکذا قفّال (که یکی از پیروان شافعیه است) میگوید رقص کراهت دارد؛ همه اینها میگویند رقص مکروه است نه اینکه حرام باشد، یعنی رقص حرام نیست.
ایشان با اینکه قائل به حرمت رقص نیستند، اما درعینحال میگویند اگر کسی این کار را انجام بدهد، یعنی مرتکب رقص بشود، چنین کسی از عدالت میافتد و ساقط میشود. از آن طرف میگویند رقص مکروه است و از طرف دیگر میگویند رقص سبب میشود که انسان از عدالت ساقط بشود. چرا رقص سبب میشود که انسان از عدالت ساقط بشود؟ زیرا عدالت مرکب از دو چیز است: الف؛ ترک حرام. ب؛ داشتن مروت. به بیان دیگر؛ عدالت دو چیز لازم دارد، یکی اینکه انسان حرام را ترک کند، دیگر اینکه کاری که مخالف مروت است انجام ندهد، ولذا کسانی که بر خلاف مروت و شئون، کاری انجام بدهند، آن کار مخالفِ «مروت»، مُسقط عدالت است، مثلاینکه کسی بر عکس سوار الاغ بشود. ولی جناب شافعی در اینجا یک حرف زیبایی دارد و میگوید خلاف مروت در جایی است که تکرار بشود، اما یکبار اشکال ندارد چون یکبار تکرار نیست. آقایان میگویند خلاف مروت در جایی است که تکرار بشود و تکرار مزیل ملکه است، اما یکبار که مزیل ملکه عدالت نیست. آنگاه ایشان (شافعی) میفرماید: اگر «رقّاص» جوان است، با یکبار رقصیدن از مروت نمیافتد.
بله، جوان اگر چند بار برقصد، چند بار رقصیدن خلاف مروت است، اما اگر کسی میرقصد که در شأن او نیست، مثلاً یک پیرمرد یا پیرزن حتی اگر یکبار برقصد، یکبار رقصیدن هم مسقط عدالت و مروت است.
علیایحال اهلسنت میگویند رقص مکروه است (نه حرام) و درعینحال مزیل عدالت است، چون بر خلاف مروت است. جناب شافعی میگوید یکبار رقصیدن کافی نیست، بلکه باید چند بار باشد، بعداً تفصیل میدهد بین جوان و بین غیر جوان.
«ذهبت الحنفیة و المالکیة و الحنابلة و القفّال من الشافعیة إلی کراهة الرقص، مُعَلِّلین ذلک بأنّ فعله دناءة و سفه و أنّه من مسقطات المروءة، ؤ أنّه من اللهو؛ و ذهبت الشافعیة إلی أنّ الرقص لا یحرم و لا یکره، بل یباح و استدلوا بحدیث عائشة الآتی؛ و ذهب ابن تیمیة إلی أنّ اتخاذ الرقص ذکراً أو عبادةً، بدعة و معصیة لم یأمر الله به و لا رسوله و لا أحد من الأئمة أو السلف.»
اقوال شیعه درباره رقص
متأسفانه، اهلسنت (در کتابهایشان) نسبت به مسئله رقص بیشتر عنایت دارند و غالباً این مسئله را در مبحث شهادت عنوان کردهاند و گفتهاند: آیا شاهد با رقص از عدالت میافتد یا نه؟ مثلاً امامالحرمین کتابی در فقه دارد که اخیراً چاپ شده، در باب شهادت بحث میکند؛ اما علمای شیعه کمتر به این مسئله (رقص) پرداختهاند، اما در نه در باب شهادت، بلکه در باب مکاسب محرمه. اصحاب ما (علمای شیعه) یک قول واحدی که انسان به آن تکیه کند، ندارند، ولی غالباً میگویند رقص حرام است، چون یا داخل در لهو است یا داخل در لعب است، بعضیها رقص را داخل در غنا کردهاند، چطور در غنا داخل کردهاند؟ چون غنا دو جور است، غنای قولی و غنای فعلی، رقص هم یک نوع غنای فعلی است.
مرحوم شیخ انصاری در مکاسب محرمه درباره «رقص» یک سطر بیشتر مطلب ندارد. معلوم میشود که خیلی اهل تقوا بوده و از خارج چندان اطلاعی نداشته ولذا همان یک سطر را گفته و رد شده (آنهم تحت عنوان لهوولعب) البته احتمال دارد که «رقص» تحت عنوان غنا هم داخل بشود. حالا ما در اینجا چه بگوییم؟ چون مسئله «رقص» منصوص نیست. آیا بگوییم تحت مقوله لهو داخل است؟ آنوقت این بحث پیش میآید که آیا هر لهوی حرام است؟ خیر، چون خودِ شیخ انصاری هم در مکاسب محرمه فرموده که هر لهوی حرام نیست، مثلاً کسی تسبیح دستش است و با تسبیح مرتب بازی میکند که اگر تسبیح را از دستش بگیریم ناراحت میشوند، این لعب است، آیا هر نوع لعبی حرام است؟
غرض اینکه دلیل نداریم که: «کلّ لعب أو کلّ لهو حرام»، شیخ انصاری هم در مکاسب این مطلب را دارد، اگر کسی بخواهد این مسئله را بررسی کند، باید سراغ روایات برود، چون با قواعد نمیشود این مسئله را درست کرد؛ چون اگر بگوییم این غناست، غنای فعلی است، عرفاً به این غنا نمیگویند، چون از مقوله صوت است.
اگر بگوییم از مقوله «لهوولعب» است، باز هم دلیل نداریم که هر لعبی و هر لهوی حرام است ولذا ما اگر بخواهیم این مسئله را پیگیری کنیم، باید سراغ روایات برویم و ببینیم که آیا از روایات استفاده میشود یا نه؟ ضمناً یکجا را باید استثنا کنیم و آن رقص زن است برای شوهرش (رقص الزوجة لزوجها)، حتی شیخ انصاری باید استثنا کند «رقص الزوجة لزوجها». زنِ انسان میخواهد برای شوهرش برقصد، عدم حرمتش جای بحث ندارد، یعنی اگر صد بار هم بگویید این لعب و لهو است، کسی از شما قبول نمیکند که حرام است، اصلاً مسئله جوانی سر تا پا لهوولعب است، ولذا باید این مورد را استثنا کرد.
بنابراین، ما باید «رقص الزوجة لزوجها» استثنا کنیم و بگوییم این مورد حرام نیست؛ چون وقتی همه چیز زوجه برای زوج حلال است، معنی ندارد که بگوییم رقصش حرام است. پس باید این مورد (رقص الزوجة لزوجها) را استثنا کنیم و بگوییم حرام نیست. علاوه بر این مورد، باید یک مورد دیگر را هم استثنا کنیم، منتها با این تفاوت که مورد اول (رقص الزوجة لزوجها) قطعاً حلال است، اما این مورد دوم که میخواهیم استثنا کنیم، قطعاً و حتماً حرام است و آن رقص زن است برای مرد اجنبی (رقص المرأة للرجل الأجنبی)، این قطعاً حرام است.
بنابراین، ما دو مورد را استثنا میکنیم، یکی رقص زن برای شوهرش که قطعاً حلال است، دیگری «رقص المرأة للرجل الأجنبی» که قطعاً حرام است. در نتیجه بحث ما منحصر میشود در دو صورت: یکی رقص زن برای زن (رقص المرأة للمرأة) و دیگری رقص مرد برای مرد (رقص الرجل للرجل).
دلیل اهلسنت بر جواز رقص
نخست باید ببینیم که دلیل اهلسنت بر جواز رقص چیست؟ اهلسنت که میگویند جایز است و مکروه، به حدیث جناب عایشه استدلال میکنند، حدیث این است که پیغمبر اکرم نشسته بود و زوجهاش (عایشه) در کنارش بود، یک مرتبه صدا آمد که حبشیها میرقصند. حضرت همسر خود را بلند کرد و فرمود نگاه کن که حبشیها دارند میرقصند.
«و أمّا السنّة، فقد استدلوا علی الجواز بحدیث عائشة، قالت: «کان (صلیالله علیه و آله) جالساً فسمعنا لغطاً (صدای بلند) و صوت صبیان، فقام رسولالله، فإذا حبشیة تزفن – أی ترقص، زفن در لغت عرب به معنای رقص است – و الصبیان حولها، فقال: یا عائشة، تعالی فانظری».
به عقیده من این خبر هر چند سندش هم صحیح باشد، متنش بهترین دلیل بر کذبش است؛ چون شأن و مقام پیغمبر (ص) خیلی بالاتر از این است که همسر خود را بلند کند و ببیند که یک مرد حبشی میرقصد و بچهها دور و برش هستند و آن حضرت همسرش را وادار به دیدن کند؛ بنابراین، متن این روایت، دلیل بر کذبش است، شأن و مقام پیغمبر اکرم این نیست که چنین کاری را انجام بدهد، آیا یک مرجع تقلید یا خود جناب شافعی یک چنین کاری را انجام میدهد (این دلیل اهلسنت بود)
ولی من معتقدم که اگر ما بخواهیم کار بکنیم، باید سراغ این عناوین نرویم؛ یعنی سراغ عنوان غنا، لغو و لعب و لهو نرویم، بلکه باید ببینیم که آیا از روایات استفاده میشود یا نه؟
«و لمّا کان الحدیث لا یناسب مقام الرسالة و یحطّ من مقامها، حمله غیر واحد من أهل السنّة حدیث رقص الحبشیة علی الوثب (پرش و پریدن) بسلاحهم و لعبهم بحرابهم، لیوافق ما جاء فی روایة: «یلعبون عند رسول الله (صلّی الله علیه و آله) بحرابهم».
البته آن مسئله، مسئله نظامی است، اینکه پیش رسول اکرم (ص) با آن نیزهای که دارند، بازی میکردند و اتفاقاً با همان نیزه حضرت حمزه را شهید کردهاند، حضرت آن را نگاه کرده.
بعضی از مقدسین اهلسنت این حدیث را توجیه میکند و میگویند مراد رقص نیست، و حالآنکه کلمه «زفّ» در لغت عرب به معنای رقص است؛ ولی این مقدسین از اهلسنت میگویند این درواقع بازی حبشیها با نیزه خودشان بوده است.
«نعم ربما یستند من یقول بالحرمة إلی أنّ الرقص یخالف المروءة أو أنّه ر بما یکون مبدأ للفساد؛ و أمّا أصحابنا القائلون بالحرمة، فقد استدلوا بما رواه الکلینی عن علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن النوفلی، عن السکونی، عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: «قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله) أنهاکم عن الزَفنِ (رقص) و المزمار و عن الکوبات و الکبرات» قال فی الصحاح: الزَّفنُ: الرقص و قال فی القاموس: الکوبه –بالضم- النرد و الشطرنج و الکبر- بالتحریک- الطبل، علامه مجلسی اینها را معنی کرده است».
بعضی گفتهاند که این روایت از نظر سند مشکل دارد، چون نوفلی و سکونی اهلسنت و عامی مذهب هستند، اما در عین حالی که سنی و عامی مذهب هستند، شیخ طوسی در «عدّة الأصول» میگوید اصحاب ما، به روایات این دوتا عمل کردهاند. این دو نفر خیلی روایات از امام صادق (علیه السلام) نقل کردهاند. با اینکه سنی بودهاند، اما نسبت به امام صادق (ع) عرض ادب میکردند، اینکه بعضی گفتهاند که این روایت از نظر سند ضعیف است بخاطر اینکه در سند این روایت نوفلی و سکونی است، این حرف درست نیست؛ چون میزان در نظر ما خبر الثقه نیست، بلکه میزان ما، الخبر الموثوق الصدور است. ما به این نتیجه رسیدهایم که خبر ثقه مهم نیست، بلکه خبر موثوق الصدور میزان است. اگر آقایان میگویند خبر ثقه حجت است، چون وثاقت راوی مقدمه موثوق الصدور است؛ بنابراین، این روایت اشکالی ندارد.
«و الحدیث لا بأس بسنده لأنّ الأصحاب یعتمدون بروایات النوفلی و السکونی، ؤإن ضعفه المجلسی فی مرآة العقول و قال: ضعیف علی المشهور و لکنّه لیس بتام؛ و ممّا یؤیّد صحته أنّ القاضی النعمان أیضاً نقله فی دعائمالإسلام-».
قاضی نعمان در چهارصد و چهل و نه: (449) در مصر در گذشته است، کتابی بنام دعائمالإسلام دارد و همه روایاتش تقریباً از امام صادق (علیه السلام) است؛ چون متهم است که جزء اسماعلیه است، مرحوم آیتالله بروجردی روایات دعائمالإسلام را در کتاب «الجامع للأحادیث الشیعة» آورده است. این کتاب، کتاب خوبی است و در مصر هم بسیار خوب چاپ شده است. محدث نوری نیز در کتاب «مستدرک الوسائل» روایات دعائمالإسلام قاضی نعمان مصری را آورده است:
«قال: و عن رسولالله (صلیالله علیه و آله) أنّه قال: «أنهی أمّتی عن الزًّفنِ و المزمار و عن الکوبات و الکنّارات».
کنانات، مفردش کنانه است، مراد مزمار است.
پس ما تاکنون دو دلیل پیدا کردیم، یک دلیل در کتاب کافی، دلیل دیگر هم در کتاب دعائمالإسلام – صاحب «دعائمالإسلام» لقبش ابوحنیفه و اسمش نعمان است، من معتقدم که این آدم دوازدهامامی بوده، منتها این آدم با اسماعیلیها تقیة زندگی میکرد.
«ویؤیّد الحرمة، اتفاق کلمة العلماء علی حرمة الغناء المطرب و من المعلوم أنّ الطرب یلازم الرقص عادة، فهل یمکن القول بحرمة أحدهما (الطرب) و جواز الآخر (أی الرقص)؟».
آقایان میگویند «غنا» حرام است، کدام غنا؟ غنای مطرب. قدر مسلّم از غنا، غنای مطرب است. اگر غنا باشد و مطرب نباشد، جای بحث است؛ اما در غنای مطرب، همه اتفاقنظر دارند که قطعاً حرام است، غنای مطرب چرا حرام است؟ لإطرابه، رقص هم این حالت را دارد. وقتی زن بر مرد میرقصد و مرد میرقصد بر زن، این طرفها هم ساکت نمینشینند، بلکه بلند میشوند و شروع میکنند به کف زدن و حرکاتی از خود نشان میدهند، آن حالت طربی که غنا ایجاد میکند، رقص نیز ایجاد میکند.
بنابراین، ما دو روایت پیدا کردیم، یک مؤید هم پیدا کردیم و آن اینکه غنایی که مطرب باشد، همه اتفاق نظر دارند که حرام است، میگوییم همان طرب که در غناست، در رقص نیز است.
«مضافاً إلی قوّة دخوله فی اللهو بالمعنی المشهور أوّلاً و کونه منافیاً للمروءة المعتبرة فی العدالة ثانیاً و أمّا استثناء رقص الزوجة لزوجها فلا بأس به لأنّ حیاة الزوجین فی أوائل حیاتهما لا یخلو من لهوولعب و أما رقص النساء مجرداً عن غیرهنّ فی الأعراس، فربما یظهر من بعضهم جوازه، لوجود السیرة و لکنّ الأحوط ترکه و السیرة لم تثبت.»
مطلب دیگر اینکه: ابنتیمیه در میان اهلسنت میگوید رقص حرام است. با اینکه سایر اهلسنت میگویند رقص مکروه است، او میگوید حرام است. چرا او میگوید حرام است؟ چون او (ابنتیمیه) زخم از جای دیگر دارد، رقص صوفیها را میگوید، میگوید صوفیها که در حالت عبادت میرقصند آن رقص حرام است، بعد سراغ مطلب خودش میرود که همان شرک توحید باشد، میگوید رقص صوفیها که خدا را در حال رقص عبادت میکنند، این حرام است، ولی این حرف «ابنتیمیه» خارج از بحث ماست، نه ما آن را مکروه میدانیم و نه اهلسنت، بلکه قطعاً حرام است.
اما در بعضی از رسالهها داریم که رقص زن بر زن اشکال ندارد، ولی من دلیل بر این فتوا ندیدم. مسلّماً دو چیز مستثناست، یکی «رقص الزوجة لزوجها و بالعکس» این قطعاً حلال است، دیگری «رقص المرأة للرجل الأجنبی» این جای بحث نیست که حرام است. تمام بحث ما درباره رقص زن برای زن و رقص مرد برای مرد است (رقص المرأة للمرأة و رقص الرجل للرجل)، تمام این روایات حاکی از حرمت چنین رقص است.
منبع: مدرسه فقاهت.