دیدگاه فقیهان اهل‌سنت در مورد غنا

محمدصادق ابراهیمی

 

لید: با مروری اجمالی مباحث فقیهان بزرگ اهل‌سنت به دست می‌آید که به‌رغم اختلافات فراوانی که در حکم دارند، همگی غنای ناپسند و نکوهیده را غنائی می‌دانند که به‌خاطر پیامدهای ناپسند آن، مورد نکوهش قرار گرفته است؛ به‌عنوان‌مثال، شهوت‌انگیزی، وهن و به‌سخره‌گیری دیگران، بیان زیبایی‌های زنان نامحرم و… را عامل ذمّ غنا می‌دانند.

اشاره: در مورد غنا، میان فقیهان اهل‌سنت، دیدگاه‌های گوناگونی وجود دارد که این دیدگاه‌ها  را در قالب فتوای علمای بزرگ اهل‌سنت: ابوحنیفه (۸۰ – ۱۵۰ه‌ق)، مالک بن انس (۹۳ – ۱۷۹ه‌ق)، ابن ادریس شافعی (۱۵۰ – ۲۴۰ ه ق)، امام محمد غزالی (۴۵۰-۴۹۰ه‌ق) و احمد بن محمد بن حنبل (۱۶۴ – ۲۴۱ه ق) متبلور است. در زیر، گزارشی از این دیدگاه‌ها، از نگاه شما می‌گذرد.

دیدگاه ابوحنیفه

قاضی طاهر طبری (م: ۴۵۰ه ق) در «الرد علی من یحب السماع» نظر ابوحنیفه و دسته‌بندی که دربارۀ دیدگاه وی، پدید آمده را این‌سان بیان می‌کند: «از نظر امام ابوحنیفه، غنا، مکروه بود… و گوش‌فرادادن به غنا را از گناهان بر می‌شمرد. و این‌سان بود دیدگاه و مشی دیگر فقیهان اهل کوفه و سفیان ثوری و حمّاد… در بین فقیهان اهل بصره، نظر خلافی شناخته نشد. هنگامی که این مطلب ثابت شد، می‌توان گفت: به‌درستی همۀ عالمان و فقیهان شهرها و سرزمین‌ها، بر مکروه بودن غنا، و پرهیز دادن از آن، هماهنگی دارند و هم‌رأی‌اند، جز این‌که خلاف این جریان و جماعت، دو تن از فقیهان: ابراهیم و عبیدالله حرکت کرده‌اند»  (طبری، قاضی طاهر، الردّ علی من یحب السماع، ص۳۳).

از حنفیان نقل شده است که: «غنای حرام، آن آوایی است که درآمیخته و دربردارندۀ واژگانِ ناروا باشد، مانند: وصف پسربچّگان و زنانِ شناخته شدۀ زنده و وصف شراب، به‌گونه‌ای که انگیزاننده باشد و وصف آهنگ‌ها و هجو و بدگویی مسلمان، یا اهل ذمّه. البته، هنگامی که هجاء و به سخره گرفتن هدف نغمه‌سرا باشد»  (جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الأربعة و مذهب أهل البیت (ع)، ج،۲ ص ۸۷).

وی، مواردی که از غنای حرام استثنا شده است را این‌گونه بر می‌شمارد: «هنگامی که هدف، گواهی آوردن یا شناخت چیزی باشد که در آن از فصاحت و بلاغت، سخن در میان است، در دایرۀ غنای حرام قرار نمی‌گیرد. و این‌گونه است آن‌گاه که نغمه‌سرایی و آوازخوانی در وصف گل‌ها، آب‌ها، ابرها و اسب‌ها و سوارکاران و مانند آن باشد. و دلیلی برای بازداشتن افراد از خواندن و گوش‌فرادادن به این‌گونه نغمه‌سرایی و آوازخوانی، وجود ندارد»  (زیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الأربعة و مذهب أهل البیت (ع)، ج ۲، ص ۸۷).

دیدگاه مالک بن انس

قرطبی، یکی از علمای مالکی در مورد دیدگاه مالک بن انس پیرامون غنا، چنین نوشته است: «قسم دوم، آن غنائی است که نزد نامورانِ این فن، عادت گردیده و به آن خو گرفته‌اند؛ آن غنائی که نفوس را می‌شوراند و برمی‌انگیزاند بر هوسرانی و عشق‌بازی و لودگی. گونه‌ای از نغمه‌سرایی است که ساکن را به حرکت در می‌آورد و نیروی نهفته و انرژی پنهان و در نهان را بیدار و آشکار می‌سازد. این‌گونه از غنا، اگر به شعری درآمیزد که در آن از عشق و علاقه و شیدایی و شیفتگی به زنان، سخن به میان آمده و یا جمال و زیبایی‌های آنان را به رشتۀ وصف کشیده و یا باده و خمر و دیگر نارواها و حرام‌ها را زیبا و پرکشش جلوه داده باشد، در حرام بودن آن، اختلافی نیست؛ زیرا که این‌گونه نغمه‌سرایی، لهو، و غنا نکوهیده است، در مقابل نظر و رأی همۀ فقیهان». وی اضافه می‌کند: «پرداختن به نغمه‌سرایی و آوازخوانی، َدمادَم و بر دوام، نابخردی است و شهادت چنین کسی ناپذیرفته. پس اگر بر دوام نباشد، شهادت او پذیرفته است»  (قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج ۱۴، ص ۵۵).

شیخ طوسی در خلاف، در باب غنا، پس از بیان دیدگاه خود، با آگاهی دقیقی که از فتوای فقیهان بزرگ اهل‌سنت دارد می‌نویسد: «غنا، حرام است، پردازنده را به نافرمانی و سرکشی می‌کشاند و شهادت او در محاکم قضائی ناپذیرفته است. ابوحنیفه و مالک، آن را مکروه می‌دانند و گزارش شده از مالک، که وی آن را مباح می‌داند؛ امّا به نظر ما، آشکارتر، همان نخستین است: [یعنی] مکروه»  (طوسی، ابوجعفر، محمد بن حسن، الخلاف، ج ۶، ص ۳۰۵).

دیدگاه شافعی

شافعی دربارۀ مردی که ترانه می‌سراید و سرایندگی را حرفه و پیشۀ خود قرار داده، بر او وارد می‌شوند و مزدش می‌دهند و به آن حرفه مشهور و معروف است و بدان نسبت داده می‌شود و نیز زنی که این‌سان است، بر این نظر است که: «شهادت اینان در محاکم قضایی جایز نیست. و این، از آن دسته لهوهای مکروه و همانند باطل است. و به‌درستی، کسی که این پیشه را پیش بگیرد، سفیه و نابِخرَدَش خوانند و فروافتاده از مردانگی و بلندهمتی. کسی که به این ویژگی‌ها برای نفس خود رضایت بدهد، انسانی است خوار و پست. این کار، گرچه حرام نیست، لکن منع از آن آشکار است. اگر نغمه‌سرایی، در این فن، در پایه‌ای نباشد که به آن نسبت داده شود و تنها در این حد است که با آهنگ‌ها، سرورانگیزی می‌کند و به زمزمۀ آنها می‌پردازد و کسی برای شنیدن و لذت بردن بر او وارد نمی‌شود و مزدی نیز از این بابت، به وی پرداخت نمی‌شود و به این هم راضی نیست، شهادت او در محاکم قضائی منعی ندارد؛ و این قاعده جاری است دربارۀ زنی که این ویژگی‌ها را دارد»  (شافعی، محمد بن ادریس، الأم، ج ۷، ص ۵۱۸، ۵۱۹).

ابن‌حجر هیتمی، از علمای شافعی، در مورد رئیس مذهب شافعی در خصوص غنا نوشته است: «غنا، مکروه است. [از بین همۀ فتواهای نقل شده] آشکارتر این است که شافعی و احمد بن حنبل و بیش‌تر پیروان آنان، بر این نظرند»  (الهیتمی، ابن الحجر، کفّ الرعاع عن محرمات اللهو، ص۳۴).

ماوردی، دیگر عالم شافعی، این فتوا را چنین نقل می‌کند: «غنا را قومی حرام، قومی مباح و قومی مکروه دانسته‌اند و مالک و شافعی و ابوحنیفه، فتوا بر کراهت داده‌اند، بنابر صحیح‌ترین قولی که از آنان گزارش شده است»  (به نقل از: الهیتمی، ابن الحجر، کفّ الرعاع عن محرمات اللهو، ص۳۴).

بااین‌وجود، امام محمد غزالی برداشت دیگری از دیدگاه شافعی دارد و معتقد است در مذهب شافعی، حرام بودن غنا جایی ندارد: «حرام بودن غنا، در مذهب شافعی جایی ندارد. سخنِ روشن شافعی در این باب، دربارۀ شخصی است که غنا، نوازندگی، نغمه‌سرایی و آوازخوانی و مطربی را حرفه و صنعت خود قرار داده باشد، با این عبارت: شهادت او در محاکم قضایی روا نیست…»  (غزالی، ابوحامد، محمد بن محمد، إحیاء علوم الدین، ج ۶، ص۱۶۳).

دیدگاه امام محمد غزالی

از نگاه غزالی، غنا، چند دسته است که پاره‌ای حلال و پاره‌ای حرام‌اند. وی، در احیاءالعلوم می‌نویسد: «چند عارض است که سماع، بدان حرام شود: عارضی در شنواننده، و عارضی در آلت استماع، و عارضی در نظم صوت، و عارضی در نفس شنونده، یا در مواظبت بر آن، و عارضی در آن که شخص از عوام خلق باشد. چه ارکان سماع: شنواننده است، و نفس شنونده، و آلت استماع. عارض اول آن که: سماع کننده، زنی باشد که دیدن او روا نباشد، و از سماع او بیم فتنه باشد، و کودکی که از او بیم فتنه بود همین حکم دارد. و این حرام است، برای آن که در او بیم فتنه است… عارض دوم، در آلت سماع. بدان‌چه از شعار شراب‌خواران یا مخنثان است، چون نای‌ها و رودها و دُهُلَک‌ها، و این سه نوع حرام است…

عارض سوم در نظم آواز، و آن شعر است. پس اگر در او چیزی از فحش و هجو بود، یا دروغ باشد بر خدای، عزوجل، یا بر پیغامبر، صلّی اللّه علیه و سلم، یا بر صحابه… . عارض چهارم، در شنونده. و آن چنان است که شهوت بر او غالب بود، و او در غفلت و نادانی جوانی باشد، و این صفت بر وی غالب‏تر باشد از غیر آن… . عارض پنجم آن است که: شخص از عوام خلق باشد. و دوستی خدای تعالی بر او غالب نبود، تا سماع در حق وی محبوب شود، و شهوت بر وی نیز مستولی نبود تا در حق وی محظور گردد، و لیکن در حق او مباح باشد چون دیگر لذت‌های مباح، الا آنکه اگر آن را عادت و سیرت خود سازد و بیش‌تر اوقات خود را بر آن مقصور کند، این همان سفیه باشد که گواهی او بدان رد شود، چه بر بازی مواظبت نمودن جنایت است. و چنان‌که گناه صغیره به مواظبت کبیره شود، بعضی مباحات نیز به مواظبت صغیره گردد» (غزالی، ابوحامد، محمد بن محمد، إحیاء علوم الدین، ج ۶، ص ۱۵۸-۱۶۲).

بنابراین، طبق سخن غزالی غنای حلال، به پنج سبب حرام می‌شود:

۱. غنای زن یا کودکِ انگیزانندۀ غریزۀ حیوانی؛

۲. غنا همراه با رُباب و چنگ و بَربَط؛

۳. غنا با سروده‌های آکنده از سخره و ناسزاگویی اهل دین؛

۴. غنای شهوت‌انگیز و چیره‌ساز شهوت و شیطان بر جوان؛

۵. غنا سرخوشانه و فروبرندۀ تودۀ مردم به عشرت، خوش‌گذرانی و بازی.

در نگاه غزالی، چگونگی آواز سبب حرمت نیست، بلکه دلیل حرمت چیزهایی است که با آن همخوانی و هماهنگی می‌کنند و با آن درمی‌آمیزند.

 

دیدگاه امام احمد حنبل

ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، معروف ابن‌جوزی (۵۱۰- ۵۹۲ه‌ق) عالم حنبلی مذهب بغدادی در مورد حکم غنا طبق مذهب حنبلی چنین می‌نویسد: «اما مذهب احمد؛ غنا در زمان وی، عبارت بود از خواندن قصیده‌های زاهدانه که نغمه‌سرایان آنها را با آهنگ‌های خوش در می‌آمیختند و آهنگین می‌ساختند. در باب این که نظر وی دربارۀ غنا، چیست، روایت‌های گوناگونی نقل شده است… این روایات، همگی، دلیل است بر این که وی، غنا را مکروه می‌دانسته است… برای ما روایت شده: احمد نغمه‌های نغمه‌سرا و آوازخوانی که برای پسرش صالح، نغمه می‌سراییده، شنیده، امّا بر او خرده نگرفته و وی را بازنداشته است. تا جایی که برای فرزندش، این پرسش پیش می‌آید و می‌پرسد: ای پدر! آیا شما این‌گونه نغمه‌سرایی‌ها را منکر نمی‌دانستید و باز نمی‌داشتید؟

احمد می‌گوید: به من گزارش شده بود که این نغمه‌سرایان، در گاه نغمه‌سرایی، منکر و ناروا، به کار می‌برند؛ ازاین‌روی، آن را مکروه اعلام کرده بودم؛ امّا اکنون، آنچه را شنیدم، آن‌سان نبود که به من گزارش شده بود، ازاین‌روی آن را مکروه نمی‌دانم… به نظر من آنچه اصحاب، یادآور شده‌اند از مباح بودن غنا، اشاره دارد به قصیده‌های زاهدانه‌ای که در زمانشان جاری و ساری بوده و در این مجلس و آن مجلس با آنها به گونۀ آهنگین، نغمه‌سرایی می‌کرده‌اند. و بر همین قاعده است آن چه از احمد در باب اباحۀ غنا، روایت شده است. از قضا این داستان نیز، تأییدکنندۀ این نظریه است که غنا در بزمگاه‌ها و محفل‌های لهوولعب، از نظر فقیهان اهل‌سنت، حرام بوده و درآمد زنان و مردان آوازخوان که در آن جاها حضور می‌یافتند و آوازخوانی می‌کردند، حرام دانسته می‌شد» (جمال‌الدین ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد الجوزی، تلبیس الابلیس، ص۲۰۲).

مضاف بر این، ابن‌قدامه در مورد دیدگاه احمد بن حنبل نوشته است: «از احمد حنبل روایت شده که نغمه‌های نغمه‌سرایی را شنید و پسرش صالح آنجا بود. ابن حنبل وی را از خوانندگی باز نداشت. پسرش بدو گفت: مگر شما این عمل را مکروه نمی‌دانید. او پاسخ داد: به من گفته بودند که اینان، کارهای ناروا انجام می‌دهند [حال‌آنکه می‌بینی چنان نیست]»  (ابن‌قدامة، عبدالله بن احمد، المغنی، ج ۱۰ / ۱۷۵).

مروری بر دیدگاههای فقیهان اهل‌سنت

با مروری اجمالی مباحث فقیهان بزرگ اهل‌سنت به دست می‌آید که به‌رغم اختلافات فراوانی که در حکم دارند، همگی غنای ناپسند و نکوهیده را غنائی می‌دانند که به‌خاطر پیامدهای ناپسند آن، مورد نکوهش قرار گرفته است؛ به‌عنوان‌مثال، شهوت‌انگیزی، وهن و به‌سخره‌گیری دیگران، بیان زیبایی‌های زنان نامحرم و… را عامل ذمّ غنا می‌دانند.

نتیجه اینکه، طبق دیدگاه فقیهان اهل‌سنت، صدای خوش، هر چند از دو ویژگی: ترجیع در گلو، و وجدآوری و طرب‌انگیزی برخوردار باشد، باز هم غنای مذموم به‌حساب نمی‌آید، بلکه درون‌مایه، غنا است که موجب مذمت و نکوهش آن می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده + نه =