آیت‌الله سید نورالدین شریعتمدار جزایری در گفتگوی اختصاصی با فقه هنر:

رقص اگر مصداق ورزش باشد، حرام نیست!

لید: اگر در رقص، عنوان و موضوع عوض شود که در نظر عرف رقص نباشد بلکه ورزش یا نرمش باشد، مانند حرکاتی که برای سلامتی و تندرستی بدن انجام می‌شود؛ در این صورت روشن است که حکم به حلیت این‌گونه حرکات می‌شود؛ چون وقتی موضوع عوض شود حکم هم عوض می‌شود

اشاره: کارکرد رقص از ابتدای پیدایش آن تا قرن بیستم، بیشتر، لهو و عیاشی بوده است و هیچ‌گاه به‌عنوان یک هنر یا نوعی ورزش قلمداد نمی‌شد. در سده گذشته اما رقص، آرام‌آرام، قامت ورزش و هنر را به خود گرفت، به‌طوری‌که هم اکنون برای انجام برخی اقسام رقص، لازم است ماه‌ها و بلکه سال‌ها، بدن‌سازی و تمرین صورت پذیرد. پرسش این است که آیا ادله‌ای که بیانگر حرمت رقص بوده‌اند، این اقسام جدیدِ رقص که به‌عنوان نوعی ورزش و هنر قلمداد می‌گردند را نیز شامل می‌شوند؟ آیت‌الله سید نورالدین شریعتمدار جزایری، استاد قدیمی درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم، این انواع جدید از رقص را مشمول ادله ناهی از رقص نمی‌داند. او که شاگردی بزرگانی همچون امام خمینی و آیت‌الله خویی را در کارنامه دارد، معتقد است رقص فی‌نفسه، موضوع حرمت نیست و تنها درصورتی‌که مصداق لهو قرار گیرد ممکن است حرام باشد؛ اگرچه لهو نیز همیشه حرام نیست! مشروح گفتگوی جذاب و اختصاصی فقه هنر با این استاد و پژوهشگر باسابقه حوزه علمیه قم، در زیر می‌آید:

 

فقه هنر: تعریف دقیق رقص و حرکات موزون چیست؟

شریعتمدار: تعریف رقص را همه می‌دانند و به شکلی مورد تجربه همه واقع شده است؛ بدین صورت که یا خودشان انجام داده‌اند و یا انجام این حرکات را در دیگران دیده‌اند. می‌توان گفت رقص حرکات موزونی در بدن است که برای اظهار حس و درکی است که در درون انسان است و بیشتر در هنگام شادی و ابراز حس خوشی و خرمی انجام می‌گیرد؛ هر چند در موارد دیگر نیز کاربرد دارد، مانند رقص صحنه‌ای و انواع رقص‌هایی که بعداً به آن اشاره خواهد شد. رقص خود، دارای انواعی است و منحصر به یک فرد نیست، مانند رقص آیینی که مربوط به آیین و مذهب و اعتقادات است (البته به اینکه این اعتقادات، صحیح یا فاسد است، کاری نداریم)، یا مانند رقص کشاورزان در هنگام برداشت محصول، یا رقص جنگ، یا رقص عرفانی که از اعتقادات مذهبی و دینی سرچشمه می‌گیرد مانند رقص کاهنان در معابدشان، رقص سماع که مخصوص صوفیان است، رقص محلی که در میان عشایر صورت می‌گیرد، رقص لری، کردی، سنتی و یا ملی و… .

فقه هنر: آیا رقص به‌عنوان اولی، موضوع حکم یا حرمت یا حتی مرجوحیت است؟

شریعتمدار: فقهای شیعه در مورد حکم رقص اختلاف دارند: برخی قائل به حرمت رقص شده‌اند مگر در موارد خاص، و برخی قائل به حلیت شده‌اند مگر در موارد خاص که قائل به حرمت هستند. چون وقت برای تفصیل این مسئله نیست به‌صورت اجمالی عرض می‌کنیم که ادله‌ای که برای حرمت رقص گفته شده است عبارت‌اند از:

دلیل اول این است که رقص از لهو حساب می‌شود و لهو، حرام است، پس رقص حرام است؛ یعنی با دو مقدمه نتیجه گرفته‌اند که رقص حرام است ولی  ما در هر دو مقدمه اشکال داریم؛ اما مقدمه اول که می‌گوید رقص از مصادیق لهو است، در پاسخ به آن می‌گوییم که رقص اقسام و مصادیقی دارد و همه اقسام آن از لهم به‌حساب نمی‌آید بلکه برخی از اقسام آن در آیین‌های مذهبی اجرا می‌شود که در نظر عرف قطعاً لهو به‌حساب نمی‌آید و برخی دیگر از انواع رقص نیز اگرچه مذهبی نیستند اما در نظر عرف، از مصادیق لهو نیست. اما نسبت به مقدمه دوم که گفته‌اند لهو حرام است، ما اشکال می‌کنیم که مطلق لهو حرام نیست، چون لهو به معنای کار لغو و بیهوده و بی‌سود و اثر است، درحالی‌که بسیاری از کارهایی که از مؤمنان صادر می‌شود، از همین قبیل است؛ این‌طور نیست که تمام کارهایی که در ۲۴ ساعت از مؤمنین و متدینین سر می‌زند، همه مفید بوده و یک اثر مهم داشته باشند ولی درعین‌حال حرام نیست. معنای لهو ممکن است معروف باشد و به معنای کار ناشایستی باشد که از مؤمن عاقل سر نمی‌زند اما حکم حرمت را ندارد. اتفاقاً در برخی از روایات هم همین مضمون صادر شده که از مؤمن عاقل، لهو صادر نمی‌شود. پس رقص اگر از لهو هم حساب شود، دلیلی بر حرام بودن لهو به‌طورکلی نداریم.

دلیل دوم بر حرمت رقص، دو روایت است که فقها به آنها بر حرمت رقص استدلال کرده‌اند. روایت اول، روایتی است که امام صادق (علیه‌السلام) از پیغمبر گرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله) نقل کرده‌اند که «أنهاکم عن الزفن و المزمار و عن الکوبات و الکبرات»: یعنی من شما را از رقص و مزمار و بربط و طبل زدن نهی می‌کنم که این‌ها از آلات موسیقی است.

روایت دیگری هم از پیغمبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نقل شده که «نَهی عن الضرب بالدف و الرقص»: حضرت از دف زدن و رقص نهی کرده‌اند. این روایات با صرف‌نظر از سند آن‌ها که مورد بحث و کلام است نمی‌تواند به‌طورکلی رقص را حرام کند؛ زیرا در این روایات، از رقص همراه با آلات موسیقی نهی شده است اما مطلق رقص را شامل نمی‌شود؛ بنابراین رقصی حرام است که مشتمل بر حرام باشد، مانند رقص زن برای مرد اجنبی و یا رقص با آلات موسیقی و مانند آن. اما احادیث مناهی که پیغمبر نهی کرده‌اند، روایاتی است که پیغمبر از چیزهایی نهی کرده است که سیاق آن‌ها، نهی کراهتی و خلاف اخلاق است؛ لذا این نهی‌ها را نمی‌توان حمل بر حرمت کرد و رقص را حرام دانست.

مقصود از رقص حرام، رقصی است که همراه با حرام باشد، مثل رقص با آلات موسیقی که در این روایات آمده است. دلیل این مدعا، دو چیز است: یکی همراه بودن رقص در روایات با آلات موسیقی حرام، و دوم اینکه رقص معمولاً یا دائماً، همراه با آلات موسیقی است. اصلاً حرکت بدن در رقص، هماهنگ با آهنگ موسیقی است؛ لذا مقصود از رقص حرام، رقصی است که همراه با آلات موسیقی باشد.

فقه هنر: طبق فرمایش شما، طبق دلیل اول، خود رقص، عنوان مستقلی برای حرمت نیست. درست است؟

شریعتمدار: بله، طبق دلیل اول، رقص به‌خودی‌خود حرام نیست مگر اینکه مصداق لهو باشد. البته من از هر دو مقدمه این دلیل جواب دادم؛ ولی اگر از طریق روایات وارد شویم، رقص به‌خودی‌خود، به‌عنوان یک موضوع حرام ذکرشده، ولی گفتیم که نهی از رقص در روایات هم اشکال سندی و هم اشکال دلالی دارد؛ زیرا همان‌طور که در پاسخ سؤال قبلی بیان کردم، رقص همراه با موسیقی، حرام است نه مطلق رقص.

فقه هنر: به نظر می‌رسد اصلاً رقص بدون موسیقی در خارج موجود نمی‌شود؟

شریعتمدار: بله، همین‌طور است؛ لذا اگر تفصیل هم بدهیم که اگر در کنار رقص، حرامی مثل آلات موسیقی نباشد، رقص حرام نیست؛ ولی اگر مشتمل بر حرام دیگری باشد، حرام است. این تفصیل شاید اصلاً در خارج مصداق ندارد؛ یعنی رقصی در عالم خارج پیدا نمی‌شود که موسیقی نداشته باشد؛ چون موزون شدن حرکات بدن بر اساس همان موسیقی صورت می‌گیرد. درهرصورت، اگر مصداقی برای رقصِ تنها، یعنی بدون اشتمال بر حرام دیگر در عالم خارج پیدا شود، نمی‌توان حکم به حرمت آن کرد.

فقه هنر: آیا در صورت تبدیل رقص به‌صورت یک هنر یا یک ورزش، باز هم ادله حرمت، شامل آن می‌شود؟

شریعتمدار: اگر در رقص، عنوان و موضوع عوض شود که در نظر عرف رقص نباشد بلکه ورزش یا نرمش باشد، مانند حرکاتی که برای سلامتی و تندرستی بدن انجام می‌شود؛ در این صورت روشن است که حکم به حلیت این‌گونه حرکات می‌شود؛ چون وقتی موضوع عوض شود حکم هم عوض می‌شود؛ مثلاً در فقه می‌گویند: وقتی شراب تبدیل به سرکه شد پاک می‌شود و خوردن آن حلال می‌شود و مثال‌های زیادی وجود دارد. به‌هرحال، حکم تابع موضوع است؛ لذا اگر از نظر عرفی، بر این حرکات ورزشی، رقص صدق نکند بلکه تحت عنوان ورزش یا هنر باشد، موضوع عوض‌شده است؛ مثلاً برخی از حرکت‌ها، جهت درمانی دارد که در این صورت، مسلماً حلال است. البته اینکه این حرکات ورزشی همراه با موسیقی‌های حرام باشد، بحث دیگری است. محل بحث ما در حکم اولیه خود این حرکات است؛ بدین صورت که این حرکات بدون آهنگ در فضای پارک و هوا سالم، از نظر عرف، مصداق رقص نیستند و در این صورت حلال خواهند بود. البته اگر موسیقی پخش بشود و آهنگ حرام باشد، حکم خود را دارد.

فقه هنر: به باور برخی از فقهای گذشته و معاصر، حداقل حکم هنر، فی‌نفسه، استحباب است. آیا این نظریه دررابطه‌با رقص نیز به‌عنوان یک هنر، قابل طرح است یا خیر؟

شریعتمدار: جواب این سؤال از مطالب سؤال قبلی معلوم می‌شود. اگر عنوان این حرکات عوض شود و تحت عنوان هنر قرار بگیرد، از حرمت خارج می‌شود و ممکن است مباح یا مستحب یا حتی واجب هم باشد؛ مثلاً انجام حرکاتی برای سلامتی بدن لازم باشد که در این صورت، واجب می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یازده + هشت =