استاد و پژوهشگر حوزه علمیه خراسان، در گفتگوی اختصاصی با فقه هنر:

رقص فقط یک‌لایه از هورمون عشق را تأمین می‌کند!

لید: از جمله آثار منفی رقص این است که از نظر روان‌پزشکی در بدن انسان هورمونی وجود دارد که اسم آن را هورمون عشق می‌گذارند. این هورمون دولایه دارد. یک‌لایه مربوط به عشق‌های مجازی و یک‌لایه مربوط به عشق‌های معنوی و حقیقی است. رقص اگرچه یک‌لایه از هورمون عشق را تأمین می‌کند که همان عشق مجازی باشد اما نسبت به لایه دیگر این هورمون افراد رقاص نوعاً نادم و پشیمان می‌شوند

اشاره: موضوعاتی نظیر رقص و موسیقی، همواره با پرسش‌ها و گفته‌هایی پیرامون آثار سوء روانی که بر فرد و اجتماع می‌گذارند همراه بوده‌اند. بسیاری از اقشار مذهبی در صحبت‌های دو نفره یا در منابر و مجالس وعظ، پیرامون این آثار سوء، داد سخن سر می‌دهند. اما آیا به‌راستی، رقص، آثار سوء روانی و اجتماعی را به دنبال دارد. این موضوع را با حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی‌اکبر نوایی، استاد و پژوهشگر قدیمی حوزه علمیه خراسان به بحث گذاشتیم. او که بیش از ۳۰۰ مقاله منتشر شده در علوم اسلامی و دانش فقه در کارنامه دارد معتقد است رقص، هم آثار روانی و اجتماعی مثبت و هم آثار روانی و اجتماعی منفی دارد. او در این گفتگوی اختصاصی تلاش کرد با ذکر شواهد گوناگونی از نصوص و آرای دانشمندان، این موضوع را واکاوی کند. مشروح گفتگوی اختصاصی فقه هنر با این پژوهشگر حوزه علمیه مشهد، به قرار زیر است:

فقه هنر: رقصیدن فرد، چه آثار روانی را در وی به دنبال خواهد داشت؟

نوایی: ابتدا باید تعریفی از رقص ارائه بدهیم و سپس نگاهی به مقوله رقص در جامعه انسانی داشته باشیم. بشر ذاتاً به یک سلسله حرکات کنشی بر مبنای حس و حرکت تمایل دارد. از آغاز خلفت این مسئله بوده و بشر نسبت به این پدیده، با آن زندگی کرده است و رقص را در زندگی خودش وارد کرده است. اما رقص چیست؟ رقص حرکاتی کنشی بر مبنای حس و حرکت است. یک حسی در انسان شکل می‌گیرد و بر اساس آن حس و فکری که برایش پیدا شده یا گرایشی که به صورت طبیعی می‌تواند داشته باشد، حرکاتی را انجام می‌دهد؛ لذا ابتدا در روح و روان انسان یک حسی به وجود می‌آید و سپس ساختاری را در روح سبب می‌شود که به‌نوعی سر از شادی و میل به ابراز وجود در انسان رقم می‌خورد. بر مبنای اینکه میل به شادی و ابراز وجود در انسان شکل می‌گیرد، حرکات موزون بدنی از انسان سر می‌زند که عمدتاً با آواز و آهنگ انجام می‌شود؛ یعنی این حس باعث می‌شود که یک سلسله حرکاتی با آواز و طرب از انسان سر بزند. در نتیجه، می‌توان رقص را طبق دو آیه مبارکه «واجتنبوا قول‌الزور» (۳۰ حج) و «إذا مرّوا باللغو مروا کراما»  (۷۲ فرقان) این‌گونه تعریف کرد که رقص یک نحوه حرکات موزون است همراه با حسی که می‌خواهد ایجاد شادی کند و به‌طرف مقابل هم به هر نحوی، شادی را القا کند، چه این حرکات موزون چه آمیختگی با حرکات مطلوب داشته باشد که اول الکلام است و چه به‌گونه‌ای باشد که طرب به حساب بیاید.

باتوجه‌به این تعریف، اگر رقص از مصادیق طرب به حساب بیاید و این طرب، مطرب باشد یعنی دیگران را وادار به حرکات موزون کند و یک نوع شادی باشد که حتی فردی که سابقه حرکات موزون و رقص نداشته باشد، با این حرکات، دست به یک سلسله کارهایی بزند؛ این رقص، لهوی خواهد بود؛ چون رقص معمولاً در خلأ انجام نمی‌شود؛ یعنی باید معنا و آواز و صوتی باشد و صوت هم مرجّع باشد. ترجیع به معنای مطرب بودن است یعنی شخص را وادار به رقصیدن کند. در قول شاعر عرب هم آمده که «أ طرباً و انت قنسریّ: آیا می‌رقصی درحالی‌که پیرمردی مسن هستی؟» پس رقص همراه با مد الصوت و ترجیع و کشیدن صوت و با یک وزن و قافیه‌ای می‌خواند که دیگران را وادار به رقص می‌کند.

همچنین قول زور، سخن باطلی است که توسط کسی ادا می‌شود. قول زور، تنها نیکو ادا کردن صوت نیست؛ بلکه مد الصوت مع الترجیع است؛ یعنی کیفیتی که طربناک بوده و متناسب با مجالس و آلات لهوولعب است و با اشعار خاصی معمولاً در وصف زن و شراب و امثال ذلک است همراه می‌شود؛ بنابراین، آمیختگی رقص با غنا و آلات لهوولعب و کلمات منحرف‌کننده و امثال ذلک، موجب صدق کلمه لغو و قول زور می‌شود.

آیات دیگری هم در قرآن وجود دارد که بحث لهو را مورد توجه قرار می‌دهد؛ مثل آیه «إنّما الحیاۀ الدنیا لهوولعب و زینۀ و تفاخر».

نکته دیگر این است که سماع در حیّز رقص است؛ یعنی دیگران با شنیدن کلماتی به رقص در می‌آیند؛ لذا به لحاظ مبانی فقهی باید رقص را جزء مصادیق قول زور، لهو و لغو به حساب بیاوریم و در ردیف محرمات قرار می‌گیرد.

در فتاوای فقها هم به همین مسئله اشاره شده است. مثلاً مرحوم امام می‌فرمایند: رقصیدن به‌خودی‌خود حرام است اما رقص زن برای زن جایز است درصورتی‌که مطرب نباشد. همچنین رقص زن برای شوهر درصورتی‌که با کلمات رکیک آمیخته نباشد اشکالی ندارد. در همین زمینه، مقام معظم رهبری رقص مرد را بنا بر احتیاط واجب حرام می‌دانند و رقص زن برای زن را اگر مصداق لهو نباشد دارای اشکالی نمی‌دانند؛ اما اگر در جلسه زنانه تبدیل به رقص همگانی شود احتیاط واجب در ترک آن است.

تا اینجا حکم رقص را توضیح دادیم؛ اما سؤالی که مطرح شده، پیرامون آثار روانی رقص است. این امر باید از دو منظر مورد ملاحظه قرار بگیرد.

یک اثر روانی رقص، همان شادی و ابتهاج است که شخص به‌وسیله رقص به دیگران منتقل می‌کند: هم در کسی که می‌رقصد و هم در کسانی که به او نگاه می‌کنند و از رقص او شاد می‌شوند. پس رقص باعث انتقال خوشحالی و شادی به دیگران می‌شود، اعم از اینکه شرعاً هم مطلوب باشد یا نباشد.

دومین اثر روانی این است که در رقص وقتی انتقال شادی صورت می‌گیرد، شخص رقّاص یک اعتماد به نفسی پیدا می‌کند؛ چون مورد توجه دیگران واقع می‌شود و انرژی‌های درونی خود را تخلیه و ابراز می‌کند. همچنین رقص، یک تمرکز حافظه هم به وجود می‌آورد. نکته دیگر اینکه رقص باعث تغییراتی در بدن می‌شود؛ مثل تقویت ماهیچه‌ها و آمادگی بدن برای برخی از کارهای سنگین؛ لذا رقص باعث یک نحوه سلامت جسمی هم می‌شود. مواد اضافی بدن در حال رقص به‌شدت مصرف می‌شوند و مقدار زیادی از کالری‌هایی که برای بدن مضر است در رقص مصرف می‌شود و به انرژی تبدیل می‌گردد؛ لذا رقص، نوعی از سلامتی جسمی را هم باعث می‌شود. همچنین رقص، باعث از بین رفتن افسردگی می‌شود؛ کمااینکه در کشور ما نیز به سمت رقص‌درمانی رفته‌اند، چرا که رقص باعث یک سلسله سلامتی‌هایی در بدن و عضلات و اعصاب می‌شود. این آثار بدنی رقص است.

آثار روانی هم برخی اشاره شد؛ مثل حس انتقال شادی و همچنین اعتمادبه‌نفس رقاص. اما درعین‌حال رقص یک سری آثار منفی روانی هم دارد مثل غفلت از یاد خدا. افراد رقاص معمولاً از یاد خدا غافل هستند. دوم، غفلت از روح و روان است؛ چون روح انسان به مسائل معنوی نیاز دارد، درحالی‌که افراد رقاص نوعاً از این جهت غافل هستند. از جمله آثار منفی رقص، این است که از نظر روان‌پزشکی در بدن انسان هورمونی وجود دارد که اسم آن را هورمون عشق می‌گذارند. این هورمون دولایه دارد. یک‌لایه مربوط به عشق‌های مجازی و یک‌لایه مربوط به عشق‌های معنوی و حقیقی است. رقص اگرچه یک‌لایه از هورمون عشق را تأمین می‌کند که همان عشق مجازی باشد اما نسبت به لایه دیگر این هورمون، افراد رقاص نوعاً نادم و پشیمان می‌شوند. امروز در دنیا انواع رقص‌ها را داریم مثل رقص باله، رقص ساله‌سا، رقص تانگو و… که افراد با این‌گونه رقص‌ها در نهایت ابتذال قرار می‌گیرند و بعضاً منجر به خودکشی یا دگرکشی می‌شود؛ لذا آیین یهود برای به تباهی کشیدن سایر ملت‌ها آن‌ها را به سمت رقص می‌کشانند؛ لذا صرف آثار مثبت رقص، باعث روی آوردن به آن نمی‌شود، چون رقص معمولاً در کنار غنا و حتی نوشیدن مشروبات الکلی قرار می‌گیرد. رقص باعث زوال روح ایمان و زوال عقل می‌شود چون ممکن است افراد در حین رقص چنان تحت تأثیر احساسات قرار می‌گیرند که ممکن است دست به جنایات عجیبی بزند.

نکته دیگر اینکه شادی رقص، سطحی و زودگذر است و پشت این شادی زودگذر، دچار شدن به امراض روحی و روانی وجود دارد. پس رقص برای انسان‌ها مضراتی دارد لذا ما رقص را از نظر فقهی به‌خودی‌خود، حرام می‌دانیم مخصوصاً اگر با محرماتی مثل غنا و شرب مشروبات الکلی و آلات لهوولعب، کلمات رکیک و فریب‌دهنده و امثال ذلک همراه باشد.

فقه هنر: آیا نوع مواجهه یک جامعه با رقص (به‌عنوان امری فساد انگیز و مبتذل یا به‌عنوان یک ورزش و هنر) در پیامدهای اجتماعی و روان‌شناختی آن تأثیرگذار است؟

نوایی: اگر فرض کنیم که همه جامعه در معرض رقص و پای‌کوبی قرار بگیرد در این صورت زمینه‌ای برای ارشاد و معنویت و تبلیغات معنوی و دینی باقی نمی‌ماند. البته ما به نحو کلی نمی‌گوییم که رقص کلاً باطل است. رقص زن برای زن اگر ملهی نباشد یا رقص زن برای شوهرش می‌تواند وجهی داشته باشد اما اگر به‌عنوان یک رویکرد در جامعه مطرح بشود، آثار منفی فراوانی را به بار خواهد آورد. البته در نقطه مقابل، اگر جامعه‌ای این پدیده را به‌عنوان یک اصل تلقی نکند و از کارهای لهوی دوری کند، این جامعه مطلوب است. رقّاص معمولاً قصد تلهّی و خوش‌گذرانی دارد و می‌خواهد در مستمعین هم ایجاد تلهّی کند که این هم یک فساد دیگری است که صورت می‌گیرد و در جامعه مذهبی چنین چیزی مطلوبیت ندارد البته در اسلام صوت خوش دستور داده شده است؛ مثل اینکه دستور داده‌اند قرآن را با صوت حَسَن بخوانید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست − ۷ =