غنا، از دیدگاه فقهای امامیه
محمدصادق ابراهیمی
اشاره: غناء به آوازی گفته میشود که همراه با ترجیع، چهچهه و طربانگیزی است. در فقه اسلامی اختلافنظرهایی در مورد تعریف و حکم آن وجود دارد؛ برخی آن را صِرف آوازخواندنِ همراه با چَهچهه میدانند و برخی دیگر آوازی میدانند که محتوای باطل دارد و متناسب با مجالس لهو و لَعِب است. فقهای شیعه عمدتا معتقد به حرمت غناء و آوازخوانی، شنیدن و اکتساب از طریق آن هستند؛ اما در تفصیل این حرمت و قیود آن، با یکدیگر تفاوت دارند. در نگاشته زیر، فتاوای مهمترین فقهای شیعه پیرامون غنا، با بیان خودشان و بدون دخلوتصرف در محتوا، ذکر شدهاند.
دیدگاه شیخ صدوق
«بدان که اکتساب از طریق غناء حرام است (المقنع، ص ۳۶۲). بر شما باد پرهیز از غناء، چرا که خداوند به کسانی که از غناء اجتناب نمیکنند وعدة نیران داده است و از امام صادق (علیهالسلام) روایت شده که: شرترین صداها، صدای غناء است» (المقنع، ص ۴۵۶).
دیدگاه شیخ مفید
«کسب، تعلیم و تعلّم و گوش دادن به غناء حرام و غیرمشروع است» (المقنعه، ص ۵۸۷).
دیدگاه شیخ طوسی
«شیخ طوسی پس از ذکر دو روایت در مورد غنا، وجه جمع میان آن دو را چنین بیان میکند: غناء به صورت اولی جایز است و زمانی حرام میشود که در آن، سخنِ باطل گفته شود. غناء، بر کسی اجازه داده شده که باطلی بر زبان نیاورد و با ابزار لهو، همچون عودها بازی نکند و اینچنین است نی و غیر از آن، بلکه باید از کسانی باشند که عروسها را هنگامی که برای زفاف میبرند، همراهی میکنند و نزد او، شعر یا گفتاری میگویند که از ناسزا و امور باطل، بهدور باشد؛ اما خوانندگان دیگر به هر گونهای که خوانندگی داشته باشند، کار آنان بههیچروی، جایز نیست، خواه در عروسیها باشد یا در غیر عروسیها» (طوسی، ابوجعفر، محمد بن حسن، الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج ۳ ص ۶۲).
دیدگاه محقق حلّی
«شهادت شنوندۀ غناء، و خوانندۀ آن رد میشود. غناء کشیدن صداست، با این ویژگی که به گونۀ پسندیده و خوشایند در گلو واگردانده شود، هرچند در خواندنِ قرآن کریم باشد. نیز شاعر دروغگو یا کسی که مؤمنی را با شعر، به سخره میگیرد، یا زیباییهای زنِ شناختهشدهای را که حلال نیست، به زبان میآورد» (حلّی، علامه، حسن بن یوسف بن مطهر اسدی، إرشاد الأذهان إلی أحکام الإیمان، ج ۲ ص ۱۵۶).
دیدگاه محقق اردبیلی
«در تعریف غناء، گفته شده است: کشیدن صدای انسان است، با دو ویژگی: بازگشت آن در گلو و طربناکی که دارای ترجیعِ طربآور باشد… شماری از فقیهان امامیه، آن را به عرف برگشت دادهاند؛ ازاینروی، آنچه را که عرف غناء بداند، حرام است هر چند دارای ترجیع نباشد و طرب ایجاد نکند. دلیل اینکه در شناخت غناء، باید به عرف مراجعه کرد این است که در شرع، معنای غناء حرام شده، اما چیستی آن در شریعت، بیان نشده، زیرا که غناء، حقیقت شرعی ندارد، باید در معنای آن به عرف مراجعه کرد از ظاهر برمیآید که غناء، آن صدایی را در بر میگیرد که از ویژگی کشیدگی برخوردار باشد، بدون طرب، پس در این صورت حرام است؛ زیرا تقسیم آن به مطرب و غیر مطرب، صحیح است. بلکه بعید نیست غناء، بر آوایی که ترجیع نداشته باشد و در گلو چرخیده و تکرار نشود نیز، اطلاق گردد ازاینروی، سزاوار است از آن نیز دوری شود. و لکن من روایتی که سند صحیح داشته باشد و حرام بودن غناء را بهروشنی بیان بکند، ندیدهام. شاید شهرت با اخبار بسیاری که در باب حرام بودن غناء وجود دارد کافی باشد، بلکه اجماع، دلالت بر حرام بودن غناء میکند. بنا بر اجماع و شهرت، غنائی حرام است که صدا در گلو گردانیده شود و شادیانگیز باشد و بنابراین، مخصوص گردانیدن حکم، برای پارهای از مصداقها نیاز به دلیل دارد. ممکن است گفته شود، اخبار در این باب، حجت نیستند و اجماع و شهرت، دلالت میکنند بر غنائی که از آن دو قید برخوردار باشد: بازگشت صدا در گلو و طربناکی. ازاینروی، باید به اصل اباحه رجوع کرد واصل اباحه، دلیلی است قوی در این زمینه و درستی احتیاط، روشن» (اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح إرشاد الأذهان، ج ۸ ص ۵۷).
دیدگاه صاحب جواهر
«آنچه بیگمان و به طور یقینی از آیات و روایات و فتاوای فقیهان، بر حرام بودن غناء دلالت دارد این است که هر صدای کشدار، با این ویژگیها که در گلو رفتوبرگشت داشته و شادیافزا باشد و عرف آن را به طور حقیقی، غناء بنامد، حرام است؛ اگر چه شنونده را، سرخوش و شادمان نسازد» (نجفی، صاحب الجواهر، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الإسلام، ج ۲۲ ص ۴۷)
دیدگاه شیخ انصاری
«هر صدایی که کیفیت آن لهوی باشد و عنوان لهو بر آن صدق کند و از آهنگهای اهل فسق و گناه شمرده شود، حرام خواهد بود، اگرچه تعریف غناء آن را در برنگیرد؛ و هر صدایی که لهو شمرده نشود، حرام نخواهد بود، اگرچه به فرض غیرمحقق تعریف غناء بر آن صادق باشد، چون دلیلی بر حرام بودن غناء، جز از جهت لهو، لغو، زور و باطل بودن آن وجود ندارد» (شیخ انصاری، مرتضی بن محمد، کتاب المکاسب، ج ۱ ص ۲۹۶).
دیدگاه آیتالله خوئی
«هر صدایی که صدای لهوی باشد و در میان مردم، از آهنگهای اهل فسق و گناه به شمار آید، غنای حرام است» (موسوی خویی، سید ابوالقاسم، مصباحالفقاهة، ج ۱ ص ۳۱۱).
«س ۸۴۷: آیا تمام انواع موسیقی از غنا شمرده شده که حرام باشد استماع آن به تمام انواع آن یا آنکه بعضی آن حرام است؟ جواب: هرکدام که مناسب مجلس لعب و لهو باشد، حرام است و آنچه چنین نباشد حرام نیست» (موسوی خویی، سید ابوالقاسم، استفتائات، ص ۲۵۴)
دیدگاه امام خمینی
«غنا حرام است هر چند همراه با نواختن آلات موسيقى نباشد و منظور از غنا ترجيع صدا به نحوى است كه مناسب با مجالس لهو و فسق باشد، ولى صرف تكرار شعر اشكال ندارد. غنا صوتى است كه با ترجيع و طرب همراه بوده و مناسب با مجالس لهو و گناه باشد كه به طور مطلق حرام است حتّى اگر در دعا و قرآن و اذان و مرثيه و غيره باشد» (توضیحالمسائل امام و سایر مراجع، جلد ۲، ص ۹۶۶).
«غناء، انجام آن، شنیدن آن و کسب و درآمد با آن، حرام است. غناء، تنها زیبا کردن صدا، نیست، بلکه غناء کشیدن صداست و در گلو گردانیدن آن بهگونهای که سرخوشی پدید آورد و سازوار با مجلسهای لهو و سرور و شادی و هماهنگ با ابزار لهو و موسیقی باشد. و فرقی ندارد که در کلام حق، مانند قرائت قرآن، دعا و مرثیه باشد، یا در غیر آن مانند شعر و نثر، بلکه غناء در چیزهایی که وسیلۀ پیروی خداست، موجب افزایش عذاب خواهد بود» (امام خمینی، تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۴۹۷)
دیدگاه آیتالله گلپایگانی
«امّا موضوع غناء، مرجع بازشناسی آن عرف است، همانگونه که بازشناسی موضوعات احکام شرعی دیگر نیز، بر عهدۀ عرف است. پس هر آوازی که در نظر عرف، غناء باشد، حرام است، با قطعنظر از اینکه عنوان لهو و مانند آن بر آن صدا صدق بکند، یا نکند، چه در کلام حق باشد، یا باطل، خواه با چیزی از محرمات دیگر، همراه باشد (مانند بهکاربردن ابزار لهو، رقص و…) یا نباشد» (موسوی گلپایگانی، سید محمدرضا، کتاب الشهادات، ص۹۵).
دیدگاه آیتالله سیستانی
«غناء حرام است هم برای کسی که میخواند، هم برای کسی که میشنود و هم کسب آن. غناء عبارت است از کلام لهوی، چه شعر باشد یا نثر که همراه با لحن مناسب مجالس لهوولعب بیان میشود و همراه با ترجیع و کشش صوت است» (حسینی سیستانی، سید علی، منهاجالصالحین، ج ۲، ص ۱۰).
دیدگاه آیتالله فیاض
«غناء حرام است و آن عبارت است از صدایی که به کیفیت و لهجه مخصوص مجالس لهو ادا شود، البته در شرع حدّ معینی برای مفهوم آن مشخص نگردیده، لذا ملاک، صدق عرفی آن است. در حرمت غنا فرقی نیست که در خواندن قرآن، دعا، مرثیه یا غیر اینها به کار رود و اگر قرائت و خواندن با لهجه فصیح و صدای زیبا بدون کیفیت و ضمیمههای لهوی باشد، غنا محسوب نمیشود، حتّی اگر موجب هیجان و تحریک شنونده و لذّت بردن معنوی او بشود. البته اگر این صدا برای کسی موجب تحریک جنسی شود، گوش دادن او به آن حرام است، نه از جهت آنکه آن صدا غنا است، بلکه از جهت تحریک و تهییج شهوت، پس گوش دادن به صدایی که عنوان غنا را ندارد بدون تحریک شهوت جایز است، اما بهخاطر رعایت احتیاط ترک آن بهتر است» (رساله توضیحالمسائل، ج ۱، ص ۳۲۹).
دیدگاه آیتالله خامنهای
«غنا که عبارت است از آوازخوانی، در صورتی که مضل عن سبیل الله باشد، حرام است؛ بنابراین دو گونه غنا داریم: یک غنا، غنای حلال است که غیر لهوی مضل است. یک غنا، غنای حرام است و آن عبارت است از غنای لهوی مضلّ» (آیتاللهالعظمی خامنهای، https://khl.ink/f/27823).
مقام معظم رهبری برای اینکه میان این دو گونه غناء تفکیک صورت بگیرد تحلیل معناشناختی دقیقی در مورد غناء مطرح میکند که بهقرار ذیل است:
«غنا به دو معنا استعمال میشود:
۱. معنای عام غناء (معنای لغوی): غنا عبارت است از هر آنچه به شکل آواز ادا شود. ارکان آواز عبارت است از: کشیدن صدا با برخی زیر و بمها و فراز و فرودهای آوایی، که به آن ترجیع میگویند.
توضیح: بیان مطلب گاه به نحو تکلّم است؛ مثل حرف زدن، و گاه با تکیه به صوت به نحو آواز است؛ مثل کسی که روی منبر، با تکیه به صوت حرف میزند. یا کسی که با خودش زمزمه میکند. یا کودکی که آواز میخواند؛ این معنای عام غنا است.
۲. معنای خاص غنا (معنای عرفی): معنای دیگر برای غنا در استعمالات رایج، آواز به نحو خاص است. آوازیکه با زیر و بم، قاعده و قانون و اسلوب خاصّی خوانده میشود. این هم استعمال دیگر برای غناست که معادل فارسی آن خوانندگی است؛ مغنّی یعنی خواننده، ولی به هر کسی که صدایش را بلند کند و آواز بخواند خواننده نمیگویند.
این معنا نزد مردم روشن است؛ زیرا خوانندگی و آوازخوانی مفهومی عرفی است؛ مثلاً کسی به مؤذّن، آوازخوان نمیگوید؛ با اینکه غنای به معنای اوّل بر اذان هم صدق میکند. همچنین مردم کسی که قرآن را با صوت معمولی یا با زمزمه میخواند، آوازخوان نمیگویند؛ بنابراین غنای به معنای دوّم، بر این نحو خواندن صدق نمیکند، اما معنای اوّل بر آن صدق میکند؛ چون دارای ترجیع است. پس این دو معنا به این کیفیّت قابل تفکیک از هم است.
آنچه محل بحث است غنای به معنای دوّم است. به دلیل اینکه غنا، اگرچه به معنای لغوی هم استعمال میشود، امّا در استعمال رایج عرف، جز معنای دوّم به ذهن متبادر نمیشود؛ یعنی این معنای دوم، آنقدر در بین مردم و استعمالات مردم رایج است که وقتی این کلمه به کار میرود، ذهن مستمع اصلاً به آن معنای اصلی متوجّه نمیشود.
قیودی که متقوّم مفهوم غنای به معنای دوم نیست:
برای اینکه این معنا قابل تمییز باشد و بتوانیم در موارد مشکوک آن را جدا کنیم، بعضی از قیود سلبی را بیان میکنیم و این قیود را از غنا سلب میکنیم.
۱. صوت نیکو: آوازخوانی و صدق معنای غناء، متقوّم به صدای خوب نیست. بعضی از آوازخوانها صدایشان خوب است، بعضی صدایشان متوسط و بعضی صدایشان بد است. آوازخوانی بر همه اینها صدق میکند، ولو صدا بد باشد.
۲. انطباق با دستگاههای موسیقی: انطباق با دستگاههای موسیقی، ملاک و مناط صدق و عدم صدق آوازخوانی نیست. بهخاطر اینکه هر صوتی که از حنجرۀ انسان خارج میشود، ولو غناء هم نباشد، با یکی از مقامات موسیقی همراه است؛ یعنی هر صدایی که مدّ و ترجیعی دارد (غنای به معنای اوّل) حتماً داخل در یکی از دستگاههای موسیقی است. مثلاً اذان استاد مؤذّنزاده بر اساس یکی از مقامهای دستگاه موسیقی است. پس ملاک، انطباق با دستگاههای موسیقی نیست.
- اطراب به معنای طربانگیز بودن: مقوّم معنای غناء طربانگیز بودن نیست.
توضیح: سه معنا برای طرب بیان شده است:
الف) رب به معنای فرح یا شدّت فرح است.
ب) طرب به معنای حالت خفتی است که در انسان از فرح یا از حزن حاصل میشود. انسان وقتی خرسند و خوشحال میشود، یک حالت سبکی و خفتی در خود احساس میکند. عین همین خفّت در حالت حزن هم هست. وقتی انسان از یک حادثهای غمگین میشود، یک حالت خاصی، از قبیل بیتابی و ناآرامی در خود احساس میکند؛ به این حالت خفّت و ناآرامی طرب میگویند.
در معنای اول، طرَب، مخصوص فرح است، اما بنابر معنای دوم، مشترک بین فرح و حزن است.
ج) طرب، آن خفّتی است که در روح حاصل میشود. البته نه هر خفّتی، بلکه آن حالت اوج ناآرامی و بیقراری را طرب میگویند؛ خواه این بیقراری ناشی از فرح باشد یا ناشی از حزن.
مفهوم غناء متقوّمِ به اطراب به معنای طربانگیز بودن نیست. چه طَرَب به معنای خصوصِ فرح و چه اعمّ از فرح و حزن یا به معنای حالتِ بیقراری و بیتابی باشد؛ بر آوازخوانی غناء صدق میکند، اعمّ از اینکه مطرب باشد یا مطرب نباشد.
گاهی غنا و آوازخوانی اطرابِ شأنی دارد، و گاهی ندارد. در مورد اطراب فعلی نیز واضح است که خیلی از موارد اصلاً طربی به وجود نمیآورد. بسیاری از آوازها که انسان برای خودش میخواند، نه در خود او و نه در دیگری هیچ طربی ایجاد نمیکند. اطرابِ شأنی هم ایجاد نمیکند، خیلی از انواع خواندنها هست که ممکن است در دل اثر گذارد و انسان خوشش بیاید، امّا این خوشآمدن غیر از آن خفّتی است که در اثر شدت فرح یا حزن ایجاد میشود. پس با اینکه غنای عرفی بر آن صدق میکند، این حالت اطراب در آن نیست.
۴. متناسب با مجالس اهل لهو و فسوق: آوازخوانی در مجالس لهو و فسوق با آوازخوانی در غیر مجالس لهو و فسوق تفاوتی ندارد. ممکن است شخصی غزلی از حافظ بخواند و شنوندگان به عالم معنا توجّه کنند و ممکن است همین شخص در مجلس دیگری همین آواز و همین غزل را بخواند و دیگران کف بزنند و برقصند؛ بنابراین مقوّم معنای غناء این نیست که مخصوص مجالس لهو و فسوق یا متناسب با مجالس لهو باشد.
۵. نظم موسیقایی داشتن: هر صدایی که از حنجرۀ انسان خارج بشود – که همان معنای لغوی غنا بر آن صدق کند و مدّ و ترجیع داشته باشد – خارج از یکی از اشکال موسیقایی نیست؛ لکن نظم موسیقایی چیز دیگری است. نظم موسیقایی این است که کسی آهنگی را طبق دستگاه و مقامی شروع کند و به روال صحیح آن تا آخر آواز پیش ببرد؛ این را میگویند نظم موسیقایی که اگر خلاف این رفتار کند، اهل موسیقی آن را زشت میشمرند. البته این مطلب در عرفهای مختلف، متفاوت است: در موسیقیِ ایرانی به یک صورت، و در موسیقی عربی بهگونهای دیگر است؛ هرچند مقامات در همۀ دنیا یکسان است، آوازها از این مقاماتِ گوناگون خارج نیست. امّا نظم موسیقایی در جاهای مختلف، متفاوت است. پس نظم موسیقایی غیر از این است که این آهنگ و آواز بر بخشی از این دستگاههای موسیقی تطبیق کند.
غنا متقوّمِ به این نیست که حتماً نظم موسیقایی داشته باشد. ممکن است کسی دو گونه آواز بخواند: یکی آوازی که گفته میشود بر طبق ضابطه و نظم و میزان خوانده و دیگری آوازی که میگویند خارج خوانده است؛ یعنی از آن نظم موسیقایی خارج شده است؛ بنابراین نظم موسیقایی هم جزو مقوّمات حدّ غنا نیست.
۶. تقارن آواز با آلات موسیقی: شرط صدقِ غنا این نیست که حتماً با ساز همراه باشد؛ همچنان که این آلات موسیقایی غالباً – نه همیشه – بدون چنین آوازی نواخته نمیشود. بیشتر کسانی که آلات موسیقی را به کار میبرند، آنها را با آواز به کار میبرند. البته گاهی هم از آنها بدون آواز استفاده میشود.
۷. مقارن بودن با کلام: صدق غنا متوقف بر داشتن کلام نیست. غناء میتواند با کلام باشد و میتواند بدون کلام باشد؛ یعنی همین شخصی که آواز میخواند، گاهی طبق این آواز شعری را میخواند و گاهی هم فقط زمزمه میکند، بدون اینکه کلامی با آن همراه باشد.
۸. باطل بودن کلام: باطل بودن کلام هم دخالتی در مفهوم غنا ندارد. ممکن است غنا، کلام حق باشد، یا باطل. در هر دو صورت آوازخوانی و غنا صدق میکند؛ بنابراین اگر کسی با همین دستگاهها و شیوۀ خاصی که به آن آوازخوانی میگوییم، شعر خوب، حدیث یا نوحهای بخواند، این غناست و اگر هم شعر باطل و شهوتانگیز بخواند، آن هم غناست.
همۀ این امور، اخصّ از مفهوم غناست و مفهوم غنا متقوّم به اینها نیست؛ بنابراین مراد از غنا در استعمالات، همین چیزی است که ما در فارسی از کلمۀ آوازخوانی یا آوازهخوانی، با این خصوصیّاتی که ذکر شد، میفهمیم» (آیتاللهالعظمی خامنهای، https://khl. nk/f/27823)
دیدگاه آیتالله میرزا جواد تبریزی
«بسمهتعالی؛ غنا حرام است، چه غنای زن برای شوهرش باشد یا غیر آن، چه کسی باشد یا نباشد؛ و رقص شخص در صورتی که تنها باشد و کسی دیگر نباشد، از مصادیق لهو است، و سزاوار است که مؤمن از لهو اجتناب کند، و رقص زن برای شوهرش مانعی ندارد، والله العالم» (احکام جوانان و نوجوانان، ص ۱۵۵).
دیدگاه آیتالله مطهری (ره)
«غنا که حرام است، عبارت است از آوازهای متناسب با شراب و رقص و فحشا و شهوتانگیزی. معمولاً دو مورد استثنا را ذکر میکنند: غنا در عروسیها و دیگری حُدی. غنا در عروسیها را میتوان استثنا شمرد، بهشرط اینکه ضمائم حرام نداشته باشد، اما حُدی موضوعاً از غنا خارج است» (مطهری، ۱۳۸۵، ج ۷، ص ۲۲۳).
دیدگاه آیتالله مکارم شیرازی
«در حرمت غناء چندان مشکلی وجود ندارد، مشکل تشخیص موضوع غناء است. آیا هر صوت خوش و زیبائی «غنا» است؟
مسلماً چنین نیست؛ زیرا در روایات اسلامی آمده و سیره مسلمین نیز حکایت میکند که قرآن و اذان و مانند آن را با صدای خوش و زیبا بخوانید. آیا «غنا» هر صدایی است که در آن «ترجیع» (رفتوآمد صدا در حنجره و بهاصطلاح غلط دادن) باشد؟ آن نیز ثابت نیست. آنچه از مجموع کلمات «فقها» و سخنان «اهلسنت» در این زمینه میتوان استفاده کرد این است: «غناء»، آهنگهای طربانگیز و لهو و باطل است.
و به عبارت روشنتر: «غناء» آهنگهایی است که متناسب مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد است (و تشخیص آن با مراجعه به اهل عرف، یعنی افراد فهمیده متدین، خواهد بود).
و باز به تعبیر دیگر: «غناء» به صوتی گفته میشود که قوای شهوانی را در انسان تحریک مینماید و انسان در آن حال احساس میکند که اگر در کنار آن صدا، شراب و فساد جنسی نیز باشد کاملاً مناسب است!
این نکته نیز قابل توجه است که: گاه یک «آهنگ» هم خودش غنا و لهو و باطل است و هم محتوای آن، بهاینترتیب که: اشعار عشقی و فسادانگیز را با آهنگهای مطرب بخوانند، و گاه تنها آهنگ «غنا» است، بهاینترتیب که اشعار پر محتوا، یا آیات قرآن و دعا و مناجات را به آهنگی بخوانند که مناسب مجالس عیاشان و فاسدان است، و در هر دو صورت حرام است (دقت کنید).
ذکر این نکته نیز لازم است که: گاه برای «غنا» دو رقم معنی ذکر میشود: «معنی عام» و «معنی خاص». معنی خاص، همان است که در بالا گفتیم یعنی آهنگهای تحریک شهوات و متناسب مجالس فسق و فجور.
ولی معنی عام، هرگونه صوت زیبا است و لذا آنها که «غنا» را به معنی عام تفسیر کردهاند برای آن دو قسم قائل شدهاند: «غنای حلال» و «غنای حرام».
منظور از غنای حرام همان است که در بالا گفته شد و منظور از غنای حلال صدای زیبا و خوشی است که مفسدهانگیز نباشد و متناسب با مجالس فسق و فجور نگردد.
بنابراین، در اصل تحریم «غنا» تقریباً اختلافی نیست، اختلاف در نحوه تفسیر آن است. البته «غنا» مصادیق مشکوکی نیز دارد (مانند همه مفاهیم دیگر) که انسان بهراستی نمیداند فلان صوت، مناسب مجالس فسق و فجور است یا نه؟ و در این صورت بهحکم اصل برائت محکوم به حلیت است (البته بعد از آگاهی کافی از مفهوم عرفی غنا طبق تعریف فوق). و از اینجا روشن میشود که صداها و آهنگهای حماسی که متناسب میدانهای نبرد و یا ورزش و یا مانند آن است دلیلی بر تحریم آن نیست. البته در زمینه غنا بحثهای دیگری نیز وجود دارد، از قبیل پارهای از استثناها که بعضی برای آن قائل شدهاند و جمعی آن را انکار کردهاند و مسائل دیگر که باید در کتب فقهی از آن سخن گفت. آخرین سخنی که در اینجا ذکر آن را لازم میدانیم، این است که: آنچه در بالا گفتیم مربوط به خوانندگی است و اما استفاده از آلات موسیقی و حرمت آن بحث دیگری دارد که از موضوع این سخن خارج است» (آیتالله مکارم شیرازی، https://makarem.ir/maaref/l/0319721)