عضو هیئت‌علمی دانشکده دین و رسانه، در گفتگوی اختصاصی با فقه هنر:

غنا تنها درصورتی‌که موجب اضلال شود، حرام است

 

لید: جناب مرحوم شیخ انصاری در مکاسب محرمه به دلیل اینکه مبنای ایشان تحفّظ اطراب در ماهیت غنا است قائل به این شده است که هر صدا و آوازی که همراه با ترجیع و ایجاد حالت طرب‌انگیزی باشد غنای محرم بوده و مشمول حکم حرمت واقع می‌شود ولو اینکه این صدای طرب‌انگیز، تلاوت قرآن کریم با صوت و لحن یا مراثی و مدایح معصومین باشد. به نظر می‌رسد این دیدگاه قابل‌دفاع نباشد؛ خصوصاً اینکه در زمانه ما قابل‌توجیه نیست.

اشاره: بحث از حرمت غنا و موسیقی هنوز هم در میان فقه‌پژوهان و عموم متدینین در جریان است. قرن‌ها بحث در این باره و ورود شیوه‌های جدید غنا و موسیقی در بازار موسیقی، موجب نشده که این بحث اهمیت خود را از دست بدهد. حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید حمید میرخندان، از فقه‌پژوهانی است که هم در حوزه، دانش فقه را فراگرفته است و هم در دانشگاه، تحصیلات عالیه در رشته رسانه داشته است. با او پیرامون بررسی فقهی حرمت غنا گفتگو کردیم. دانشیار دانشکده دین و رسانه، علاوه بر اینکه معتقد است غنا بخشی از موسیقی است نه در مقابل آن، حرمت آن را صرفاً درصورتی می‌داند که موجبات اضلال را فراهم آورد. مشروح گفتگوی اختصاصی فقه هنر با این استاد حوزه و دانشگاه، به‌قرار زیر است:

 

فقه هنر: تعریف دقیق غنا چیست؟ آیا می‌توان هر آوازی را غنا دانست؟

میرخندان: «غنا» یک واژه عربی و به معنای «آواز» است. این واژه در ادبیات فقهی، عبارت است از آوازی که انسان تولید می‌کند و با ترجیع و طرب‌انگیزی همراه است. ترجیع به معنای گرداندن صدا در گلو همراه با زیر و بم کردن آن است. بنابراین در مورد غنا گفته شده سبکی‌ای است که در اثر شنیدن آواز و ایجاد حزن یا شادی شدید به انسان‌ها دست می‌دهد که نشانه‌ای از سبکی عقل است. البته در این بیان مناقشاتی وجود دارد که بنده نمی‌خواهم در آن ورود کنم. آنچه در تعریف «غنا» شایسته توجه است این نکته است که تجمیع مؤلفه‌های چون آواز انسانی، ترجیع و طرب‌انگیزی شرط تحقق «غنا» است که هم در دوره معصوم بوده و هم اینک وجود دارد.

بنابراین، مطلق آواز را نمی‌توان «غنا» خواند؛ بلکه «غنا» نوع خاصی از آواز است که همراه با ترجیع و اطراب است. به‌عبارت‌دیگر، اصطلاح غنا در فرهنگ عربی، اطلاق عام ندارد بلکه گونه‌ای خاصی از صوت غنا نامیده می‌شود؛ چنان‌که مرحوم شیخ انصاری در مکاسب، اطراب شأنی و اقتضایی را مطرح می‌کند؛ یعنی شأنیت اطراب را دارد اما بنا به مانعی که وجود دارد طرب ایجاد نمی‌کند که یا در خواننده است و یا در شنونده.

فقه هنر: آیا بین ادله حرمت غنا و حرمت موسیقی هم‌پوشانی وجود دارد یا آنکه کاملاً مستقل هستند؟

میرخندان: ما اساساً غنا را جزئی از موسیقی می‌دانیم؛ چون در یک تقسیم‌بندی موسیقی به دو دسته قابل تقسیم است؛ یک دسته موسیقی‌های آوازی است که در منابع اسلامی از آن به «غنا» تعبیر شده است و دسته دوم موسیقی‌های سازی است که هرچند در منابع اسلامی تحت عنوان خاص موسیقی از آنها نام برده نشده است لیکن با تعابیری همچون آلات الملاهی و استماع اللهو از آنها یاد گردیده است؛ بنابراین «غنا» نوعی از موسیقی است که با ترجیع و طرب‌انگیزی صوت پدید می‌آید و هیچ ابزاری دیگری در پدید آمدن آن، نقشی ندارد. ازآنجاکه موسیقی یک عنوان عام است می‌توان گفت ادله حرمت غنا و موسیقی با همدیگر هم‌پوشانی دارند نه اینکه هرکدام دلیل مستقلی داشته باشند.

البته بعضی از ادله، مخصوص به غنا است؛ چنان‌که برخی دیگر نیز انصراف به موسیقی‌های سازی دارد و وجود این‌گونه ادله دلیل بر استقلال ادله حرمت غنا از ادله حرمت موسیقی نخواهد بود. به‌عبارت‌دیگر، درست است که در منابع روایی، احادیثی مخصوص در باب غنا داریم چنان‌که احادیثی هم در مورد موسیقی‌های سازی داریم؛ لیکن در کنار این دو، یک سری روایات دیگری وجود دارد که مُشیر به یک عنوان عامی است که هم شامل «غنا» می‌شود و هم شامل موسیقی‌های سازی. این عنوان عام در قرآن کریم و روایات معصومین تحت نام «لهو» مطرح شده است.

فقه هنر: آیا غنا فی‌حدذاته دارای حرمت یا مرجوحیت است یا آنکه لوازم آن، مانند اشعار مضلّ و… موجب صدور نصوص دال بر حرمت یا مرجوحیت شده است؟

میرخندان: در این خصوص میان فقها چندین دیدگاه وجود دارد. دیدگاه اول این است که غنا بخصوصه حکم حرمت دارد؛ یعنی حرمت آن، حرمت ذاتی است. دیدگاه دوم معتقد است که حرمت ذاتی ندارد بلکه به‌خاطر اشعار باطل و اضلال آور حرام شده است. به تعبیر دیگر، طبق ادله، غنا فی‌حدذاته حرام نیست؛ بلکه به‌خاطر اشعار غنایی که اباطیل بوده و باعث اضلال می‌شده حرام گردیده است. به نظر می‌رسد قول دوم موجه‌تر باشد. روایاتی که از معصومین ذیل آیه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّه»  (لقمان: 6) نقل شده است این مطلب را تأیید می‌کند که حرمت غنا ذاتی نیست بلکه به‌خاطر اضلالی است که ایجاد می‌کند.

البته جناب مرحوم شیخ انصاری در مکاسب محرمه به دلیل اینکه مبنای ایشان تحفّظ اطراب در ماهیت غنا است قائل به این شده است که هر صدا و آوازی که همراه با ترجیع و ایجاد حالت طرب‌انگیزی باشد غنای محرم بوده و مشمول حکم حرمت واقع می‌شود ولو اینکه این صدای طرب‌انگیز، تلاوت قرآن کریم با صوت و لحن یا مراثی و مدایح معصومین باشد. به نظر می‌رسد این دیدگاه قابل‌دفاع نباشد؛ خصوصاً اینکه در زمانه ما قابل‌توجیه نیست. اینکه مرحوم شیخ به چه دلایل اجتماعی و تاریخی چنین نظری را اتخاذ کرده برای من روشن نیست. آنچه از ادله شرعی به دست می‌آید این است که مهم در حرمت غنا، ایجاد اضلال از راه خدا و دوری انسان از هدایت الهی است؛ یعنی از آیه این‌طور فهمیده می‌شود که اضلال، شرط حرمت غنا است.

فقه هنر: آیا از استثنای مواردی مانند قرائت قرآن از حرمت غنا، می‌توان نتیجه گرفت که غنا فی‌نفسه موضوع حرمت نیست و امور دیگری مانند اشعار مضلّ و… موجب قول به حرمت آن شده‌اند؟

میرخندان: بله، اگر قید اضلال را در ماهیت غنا دخیل دانستیم، مطلقاً غنا مشمول حکم حرمت قرار نمی‌گیرد. به همین جهت، مراثی و مدایح و قرائت قرآن ولو اینکه به‌صورت طرب‌انگیز اجرا شود به‌گونه‌ای که از شدت حزن یا فرح، باعث جاری شدن اشک از چشم انسان شود، جزئی از غنای حرام نخواهد بود و حلیت خواهند داشت؛ بلکه نه‌تنها حلیّت خواهد داشت که قابل توصیه هم هست؛ چون باعث انکسار قلب و هدایت انسان می‌شود؛ درحالی‌که غنای محرّم، موجب اضلال و دوری انسان از هدایت الهی می‌گردد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × 4 =