فقه رقص و حرکات موزون، از نگاهی دیگر

محمدرضا نکونام

 

لید: خداوند می‌فرماید: «راعنا» اصطلاح خاص یهودیان است، خود را به آنان شبیه نسازید و از آن استفاده نکنید، بلکه واژه «انظرنا» را به کار گیرید. در بحث موسیقی و رقص نیز چنین است و شباهت جستن به گروهی خاص از اهل معاصی و اوباش و اراذل حرام می‌باشد.

اشاره: مرحوم آیت‌الله محمدرضا نکونام، در عرصه‌های هنری مثل موسیقی و رقص، هم به لحاظ موضوع‌شناسی و حکم از منظر حکم‌شناسی، تلاش‌های زیادی کرده بود. یادداشت زیر برگرفته از کتاب «پژوهشی نو در احکام رقص، کف‌زدن، سوت و بشکن» است که به واکاوی حکم فقهی رقص به لحاظ اولی و ثانوی و اقسام آن می‌پردازد. در میان فقه‌پژوهان، شاید کمتر کسی را بتوان یافت که این موضوع را با این دقت و ریزبینی مورد واکاوی قرار داده باشد.

 

اصل اولی در رقص

حلیت رقص، نیاز به ارائه دلیل ندارد و نبود دلیل حرمت، حلیت آن را ثابت می‌کند؛ اما برفرض آن که در حلیت آن شک شود، باز با اجرای اصل برائت، جواز آن به اثبات می‌رسد. مرحوم آخوند در کتاب «کفایة‌الاصول» دراین‌رابطه گوید: اگر در وجوب یا حرمت چیزی شک شود و دلیلی بر آن در دست نباشد، به‌حکم شرع و عقل، ترک یا انجام آن فعل جایز است و عقوبتی در پی ندارد. نبودِ دلیل نیز یا به‌خاطر نبودِ نص یا اجمال نص و احتمال کراهت یا استحباب و یا به‌خاطر تعارض در صورت عدم ترجیح میان دو نص است. در باب رقص نیز دلیلی بر حرمت وجود ندارد و اصل برائت، آن را زیر چتر حمایتی خود می‌گیرد؛ ازاین‌رو نمی‌توان آن را حرام دانست. حرمت لهو و لغو نیز در جای خود بررسی شده و از چندوچون آن بحث گردید. مرحوم صاحب کفایه گوید: اصل در موردی که اعتبار شرعی آن به‌خصوص دانسته نمی‌شود و تعبد واقعی به آن احراز نمی‌گردد، حجت نبودنِ جزمی آن است، به این معنا که آثاری که بر حجیت قطعی بار می‌شود در آن ثابت نیست؛ زیرا حجیت قطعی برای جایی است که به طور فعلی حجت باشد، نه مانند موردی که دلیلی به‌خصوص بر شرعیت آن نیست.

ما در بحث اصول گفته‌ایم در موردی که قطع شکل می‌پذیرد، قاطع نیازمند ارائه دلیل بر قطع خود نیست و شارع در آنجا نفوذی ندارد و نمی‌تواند حکم به وجوب یا حرمت آن دهد؛ اما در باب ظن، چنین نیست و شارع می‌تواند برخی از امارات ظنی را به‌صورت تعبدی برای بندگان حجت سازد. این امر، از اصول مهم فرهنگ شیعه است که کهنگی نمی‌پذیرد. در بحث رقص و غنا نیز دلیل قطعی بر حرمت آن وجود ندارد. البته حکم موارد خاصی از آن را می‌شناسیم، ولی همه انواع غنا و موسیقی و رقص چنین نیست و در حکم آن شک وجود دارد و با شک، نمی‌توان حکم به حرمت چیزی داد؛ بلکه باید فرایند استنباط در چارچوب کتاب و سنت و اصول و قواعد دیانت را مراعات کرد. اصل اولی در رقص نیز همانند غنا و موسیقی، حلیت و جواز است و دلیلی بر منع آن در دست نیست.

باید گفت در فرهنگ شیعی، امور مباح به‌مراتب بیش از محرمات است و شریعت به‌جز در موارد معدودی، اصل اولی را بر اباحه گذاشته است؛ چرا که آیین شیعه، دین فطرت، طبیعت و در نتیجه سهل و سمحه است و همواره بر آن است که آزادی و آزادگی پیروان خویش را پاس دارد. هر چیزی که دلیل معتبری از شریعت بر حرمت آن نرسیده، حلال است و انجام دادن آن اشکالی ندارد. این در حالی است که شریعت اسلام، دینِ خاتم است و همه محرمات آن برای ما بیان شده است.

نباید توهم داشت که رقص، امر تازه‌تأسیسی است که از فرهنگ غرب به شرق سرایت کرده و برای اجانب و مشرکان و کفار است؛ بلکه در منظر اسلام، امر قبیح و مستنکری دانسته نمی‌شده است و متأسفانه اسلام در ابتدای مسیر حرکتی خویش، گرفتار غاصبان حق ولایت و جبهه باطل گردید و چیرگی فرهنگ خلیفه دوم، آن را یُبس و خشک نمود. هر کس می‌خواهد رقص را حرام کند، باید از شریعت، دلیلی بر حرمت بیاورد، وگرنه رقص ازآن‌جهت که تنها رقص است، دلیلی بر حرمت ندارد و لهو نیز نمی‌تواند دلیل حرمت رقص یا موسیقی قرار گیرد.

باز خاطرنشان می‌شویم موضوع بحث حاضر، ماهیت رقص به‌خودی‌خود و رقص ازآن‌جهت که رقص است و بدون ملاحظه مفاسد و افراد است که گاه حکم به این اعتبار تغییر می‌یابد و بحث از مقام ثبوت به مقام اثبات می‌آید و میان این دو مقام، تفاوتی آشکار است.

در جامعه سالم نمی‌توان برای حرمت رقص دلیلی یافت و چنانچه جامعه بیمار است و کسی با دیدن کفش زنی مشکل پیدا می‌کند، حکم ثانوی برای او فعلیت می‌یابد؛ ولی این‌گونه نیست که باید به جامعه برای همیشه به چشم بیمار نگریست و احکام الهی را به‌خاطر وجود بیمارانی چند، تعطیل نمود، بلکه باید با فرهنگ‌سازی، بستر سالم اجرای احکام را پدید آورد و جامعه را از این بیماری نجات بخشید. راه نجات‌بخشیِ چنین بیمارانی نیز منع نمودن و حرام ساختن حلال‌ها نیست، بلکه تطهیر جامعه، با توسعه جامعه امکان‌پذیر است.

رقص با کمال انسانی تنافی و ناسازگاری ندارد و چنانچه جامعه از سلامت برخوردار باشد، می‌تواند در اجرای مجالس شادمانی به طور سیستماتیک و نظام‌وار و با ارائه راهکارهای قانونی، مجوز رقص و برگزاری مجالس شادمانی دهد. البته، این کار به‌هیچ‌وجه بدون تدوین قوانین لازم و پاس داشتن مرزهای شرعی و رعایت استانداردهای نظارت بر چنین مجالسی عملیاتی نیست و راهکار مناسب خود و همت کارگزاران فرهنگی و متولیان چنین دستگاه‌هایی را می‌طلبد. رقص نیز دارای غرض عقلایی است و پی‌آمد آن سرور، نشاط، رفع مشکلات روحی و روانی و درمان برخی از بیماری‌هاست. اسلام با شادمانی مخالفتی ندارد، مگر این که گناهی بر آن عارض شود. اصل لهو و لغو نیز ایرادی ندارد تا گفته شود رقص امری لهوی و حرام است. البته، باید میان جامعه سالم و ناسالم تفاوت گذاشت و مقام ثبوت و اثبات را از هم جدا دید. در جامعه سالم، رقص زن برای نامحرم با حفظ پوشش شرعی و با پرهیز از عریانی، اشکال ندارد و دیدن حجم بدن حرام نیست؛ ولی در جامعه بیمار ـ که هم‌اینک نوع جوامع بیمار هستند ـ این‌گونه رقص ازآنجاکه فسادآور است و ازآن‌جهت که حریم حق در آن شکسته می‌شود، حرام است و فتوای ما برای جامعه حاضر، همین گفته است.

اگر روزی فرا رسد که نوع افراد جامعه از سلامت برخوردار شوند و کارهای جنس مخالف، لغزشی در آنان ایجاد نکند، رقص نامحرم در آن جامعه ایرادی ندارد و به‌خاطر وجود افرادی چند که بیمار هستند، نمی‌توان حکم به حرمت رقص داد؛ چرا که این افراد، همچون کسانی هستند که به وسواس مبتلا گردیده‌اند و آنان در تأثیرپذیری از جنس مخالف، همچون فرد وسواسی هستند که نه‌تنها نجاسات را نجس می‌داند، بلکه آب را نیز نجس می‌شمرد و دریا را نیز از این نجاست بی‌بهره نمی‌گذارد. روشن است که این فرد، بیمار است و باید درمان شود، وگرنه هم آب پاک است و هم ساحت دریا از نجاست به‌دور می‌باشد.

از رقص‌های حلال، رقص محارم برای یکدیگر است؛ مانند رقص زن برای شوهر یا برادر، پدر، دایی و عمو. اگر خواهری رقصید و برادر وی با رقص او به هیجان آمد و این معنا در ذهن او نیست که با خواهر خویش گناه کند، بلکه تنها تهییج شده و در نهایت تشویق می‌شود که با همسر خویش باشد، تهییج وی بدون اشکال است و رقص آنان ایرادی ندارد. اگر دختری برقصد و برادر یا پدر وی، او را ببینند؛ چنانچه آنان هوس گناه‌آلود داشته باشند و بر آن تهییج شوند، نگاه آنان به رقص وی حرام است و او نیز باید خود را از رقصیدن در نگاه آنان دور بدارد؛ اما درصورتی‌که آنان تهییج بر حرام نشوند و تنها انگیزه‌های خفته در آنان در راه اِعمال شرعی و انس با همسر خود تهییج گردد و نشاط و فرح برای آن یابد، رقص وی و نگاه به آن رقص جایز است. رقص برای محارم دارای صورت‌ها و فرض‌هایی است و مانند این می‌ماند که فردی در خیابان، ناخواسته زنی زیبا را ببیند و این زن، او را به تهییج و هیجان آورد؛ چرا که انسان سالم دارای عاطفه، احساس و وجدان است و نمی‌تواند از کنار زیبایی‌ها بگذرد و تأثیر نپذیرد. پس از این تهییج، یا نفس اماره بر او چیره می‌شود و به گناه آلوده می‌گردد، یا با آن که به هیجان آمده و نیروی شهوت او برانگیخته شده، همسر خویش را در می‌یابد و یا اگر مورد حلالی ندارد که خود را با او همراه سازد، تقوا و صبر را پیشه می‌نماید و سختی ریاضت را بر خود هموار می‌نماید. در بحث رقص برای محارم نیز همین فرض‌ها قابل تصور است: اگر خواهری برای برادر یا محرم دیگری برقصد و محرم وی بر انجام حرام تهییج نشود، ایرادی ندارد؛ وگرنه باوجود علم دختر به برانگیختن محرم خویش بر حرام، رقصیدن وی و نگاه او، هر دو حرام است.

مصادیق رقص حرام در جامعه سالم

برخی از مصادیق رقص حرام در جامعه سالم عبارت است از:

یکم: رقص در مجالس مختلط و تهییج‌آور بر گناه؛ دوم: رقص با داشتن عقده‌های نفسانی و کثیف؛ سوم: رقص برای اشاعه فحشا؛ چهارم: رقصی که شباهت به اهل گناه بیاورد؛ پنجم: رقصی که سبب لهو باطل و مصداق زیاده‌روی در آن باشد؛ ششم: رقصی که در خدمت جبهه باطل و ترویج دولت ظالم و جور قرار بگیرد، هرچند هیچ گناه دیگری با آن نباشد، مصداق باطلِ حرام است.

  1. رقص‌های مختلط و هیجان‌زا برای انجام گناه

رقصیدن در مجالس مختلط که زن و مرد نامحرم به‌گونه‌ای با هم ارتباط دارند که با برخورد به یکدیگر، تحریک شهوانی می‌شوند، حرام است. همچنین اگر مرد یا زنی برقصد، اما به هم برخوردی نداشته باشند، ولی یکی برای دیگری تهییج‌آور و هیجان‌انگیز بر انجام گناه باشد، رقص آنان حرام است. برای نمونه، اگر یکی از رقاصان دوست داشته باشد با دیگری که با وی نامحرم است، ملامسه، مقارنه و نزدیکی داشته باشد، رقص وی حرام است.

  1. رقص و سماع درویشی

مراد از سماع، اقتدار شنیدن صوت‌های معنوی و ربوبی است. مراد از رقص معنوی نیز حرکت طبیعی و نظام‌مند برای وصول به حق‌تعالی است که از آن به «سیر و سلوک» تعبیر می‌شود. متأسفانه، دنیای استکبار، سماع و رقص را در قالب تنبک و اختلاط گناه‌آلود درویشی و صوفیانه به تحریف کشانده است و نمونه‌ای از رقص‌های حرام، همین رقص‌های درویشی مختلط است. گاه دیده می‌شود که عده‌ای مرد و زن با ذکر علی به هم می‌پیچند و می‌رقصند. شکی نیست که چنین کاری حرام است و شریعت، به‌شدت از اختلاط حرام زن و مرد نامحرم نهی نموده است. حرمت این کار برای صوفیان و دراویش، با یادکرد از نام مبارک حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام برداشته نمی‌شود. اختلاط نامحرمان به‌صورت ناشایست و با نادیده گرفتن احکام الهی حرام است و تفاوتی ندارد که در مسجد باشد یا میکده، در خانقاه یا پارتی‌های شبانه؛ چرا که مکان، زمان و افراد، هیچ‌گاه حرامی را حلال نمی‌کند. مراد ما از «سماع»، مجالس رقص صوفیان نیست. این مجالس، تحریف‌شده معارف است. همان‌گونه که برخی مجالس عزاداری هم تحریف شده از مجالس مورد توصیه اهل‌بیت علیهم‌السلام است و هم نان خوردن از جریان قیام خونین کربلا که هدف آن را نیز تحریف می‌کند. مراد ما از سماع، سماع اولیای خداست. آنان در بین خود ترنم‌های معنوی داشتند و سماع می‌نمودند؛ ولی درویش‌ها و صوفیان خانقاهی آن را به رقص تبدیل نمودند. اولیای خدا در لذت انس با ملکوت الهی و با شنیدن نغمه‌ای معنوی، با هم غش می‌کردند و به جبروت الهی وصل می‌شدند، اما اینان «یا هو» می‌کنند و به هم می‌پیچند و گاه می‌شود که جنس مخالف را ندا می‌دهند.

  1. اشاعه فحشا

سومین مورد رقص حرام، رقصی است که به اشاعه فحشا بینجامد و یا مصداق آن باشد. از همین نمونه است رقص‌های دانسینگی که به غربیان اختصاص دارد و صاحبان آن می‌خواهند افکار ملت‌ها را با آن تخریب کنند. در شناخت حکم باید ملاک‌ها و معیارها را مورد نظر داشت. در بحث رقص نیز که به‌خودی‌خود بدون اشکال است، چنانچه موجب اشاعه فحشا شود، بدون تردید حرام است.

پاره‌ای از رقص‌ها پلاک و صاحب دارد و جنبه رقص بودن آن چندان موضوعیتی ندارد و در پشت خود اهداف شوم سیاسی و براندازی معنوی با اشاعه فحشا را دارد، چنین رقص‌هایی حرام است. مراد ما از رقص که از جواز آن سخن می‌گوییم رقص‌های متمدن و آزاد انسانی، عاطفی و شادباش روح و روان است. موسیقی و رقص نباید به‌هیچ‌وجه، فحشایی را اشاعه دهند یا به ابتذال بگرایند. نسخه‌برداری از موسیقی‌ها و رقص‌هایی که اشاعه فحشا و ابتذال دارد نیز حرام است و مانند این است که کسی در بطری شراب، آب بنوشد یا این که بطری خالی از شراب، دست وی باشد. در این حالت، ذهن از دیدن آن بطری خاص، به شراب منتقل می‌شود، ازاین‌رو، استفاده از آن برای نوشیدن آب حرام است؛ زیرا اشاعه فحشا (شراب‌خواری) را موجب می‌شود. اشاعه فحشا به دلالت آیه شریفه زیر حرام است: «إِنَّ الَّذِینَ یحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آَمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَالاْآَخِرَةِ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تعلَمُونَ» کسانی که دوست دارند که زشتکاری در میان آنآن‌که ایمان آورده‌اند شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت، عذابی پر درد خواهد بود و خداست که می‌داند و شما نمی‌دانید. رقص‌ها و موسیقی‌هایی که به نوعی اشاعه فحشا و گناه دارد حکایت بطری‌های شرابی است که هم‌اینک عرضه می‌شود که باوجود زیبایی بسیار و بلوری بودن آن، اگر هفت بار شسته شود و هفت بار هم خاک‌مالی یا ده‌ها بار ضد عفونی گردد، باز استفاده از آن برای آشامیدن آب حرام است و تنها باید آن را شکست؛ چرا که عنوان «بطری شراب» بر آن صادق است و نگاه‌داری از آن اشاعه فحشا به شمار می‌رود. این‌گونه است که می‌گوییم اسلام بر صدق عنوانی بسیار تأکید دارد و با هرچه که عناوین گناه و معصیت را با خود یدک می‌کشد، مبارزه می‌کند، وگرنه شیشه یا بطری شراب تنها شیشه است و بت چوبی و سنگی نیز تنها همان چوب و سنگ است، ولی این موارد، از باب جنس آن مورد مخالفت اسلام واقع نگردیده‌اند، بلکه چون عنوان گناهی را با خویش حمل می‌کنند و از ابزار جدایی‌ناپذیر جبهه باطل می‌باشد، نمی‌توان از آن استفاده کرد. بطری‌ها و شیشه‌های شراب نیز همانند خود شراب فساد آفرین است و این بطری‌ها دست‌کمی از شراب ندارد و استفاده از آن اشاعه فحشا به حساب می‌آید. بودن شراب در ظرف سفالین نیز چنین حکمی را دارد؛ مگر این که کسی آن را نشناسد و یا نداند که ظرف شراب است.

برخی از ایرانیان نیز گاه مراعات پوشش اسلامی را نمی‌کنند، اما افرادی مؤدب و مدرن هستند؛ در این صورت، نمی‌توان گفت مگر موی سر چقدر مهم است که اگر بخشی از آن آشکار باشد، مشکلی ایجاد کند یا مگر دست‌دادن زن و مرد نامحرم یا بوسیدن آنان چه مشکلی ایجاد می‌کند؟! اسلام با چنین اعمالی به‌شدت مخالف است و آن را حرام می‌داند. این‌گونه اعمال، منطقه و میدانی به نام لاابالی‌گری برای انسان می‌گشاید؛ به‌طوری که قبح این معنا و بالاتر از آن، دشوار می‌گردد و مهم میدان فسادی است که این کار در مقابل دیانت می‌گشاید. این کردار میدانی را برای مفاسد باز می‌کند و بدین‌گونه به مبارزه و دهن‌کجی به دیانت و معنویت می‌پردازد.

  1. رقص‌های ویژه و نمادِ اهل معصیت

از رقص‌های حرام، رقصی است که به اهل معصیت شباهت دارد؛ مانند رقص‌هایی که به کافران ویژگی دارد و شعار آنان دانسته می‌شود. انجام چنین رقص‌هایی از باب «من تشبّه بقوم عُدّ منهم» حرام است. صرف «تشبه به اهل معاصی» عنوانی است که مورد اهتمام شریعت است و آن را از باب اشاعه فحشا حرام می‌داند. اسلام بر کاربرد عناوین اهتمام فراوانی دارد و در این مسیر توصیه می‌کند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لاَ تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید هنگام سخن گفتن با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نگویید: «راعنا»: ما را مراعات کن، بلکه بگویید: ناظر احوال ما باش.

خداوند می‌فرماید: «راعنا» اصطلاح خاص یهودیان است، خود را به آنان شبیه نسازید و از آن استفاده نکنید، بلکه واژه «انظرنا» را به کار گیرید. در بحث موسیقی و رقص نیز چنین است و شباهت جستن به گروهی خاص از اهل معاصی و اوباش و اراذل حرام است.

اشاعه فحشا و غیر هدفمند بودن و لکه‌دار نمودن اخلاق عمومی جامعه، امری نیست که اسلام آن را نادیده بگیرد. حرمت چنین موسیقی‌ها و رقص‌هایی تا زمانی ثابت است که انتساب آن به کفار باقی است و با ازمیان‌رفتن این انتساب و اختصاص به قوم خاصی که در پی اهداف شوم هستند، اشکال آن نیز برطرف می‌شود. به طور مثال، کت‌وشلوار در آغاز که به ایران آمده بود به انگلیسی‌ها انتساب داشت و برخی از عالمان دینی، آن را به همین دلیل، حرام می‌دانستند و از پوشیدن آن نهی می‌کردند، ولی چون در این زمان، این انتساب از آن گرفته شده، حرمت پوشیدن آن نیز برداشته شده است. براین‌اساس، زدن کروات و پاپیون در این زمان اشکالی ندارد؛ زیرا دیگر به جایی منتسب نیست. کلاه لبه‌دار نیز این‌چنین است و هیچ یک از امور گفته شده، دیگر شعار گروه خاصی به شمار نمی‌رود، ولی هر گاه هر یک از این امور یا هر چیز دیگری، شعار قومی شود و منظور خاصی را برساند، چنانچه آن گروه با اسلام در تضاد باشد، هرگونه استفاده از نمادهای آنان نیز اشکال دارد. امروزه کروات و پاپیون به ریشی می‌ماند که به جهت تزیین یا آراستن گذاشته می‌شود، نه با هدف پیروی از حکمی دینی. چنین شخصی در دو مورد نخست، اگرچه برای این کار ثواب و پاداشی ندارد، چرا که به‌خاطر مسلمانی و تعبد ایمانی چنین نکرده، اما به گناه تراشیدن ریش نیز آلوده نشده است. در برابر، اگر کسی ریش بگذارد و با این کار، ریش را به‌عنوان این که نماد اهل دیانت است، به اهمال بکشاند و مسلمانی را زیر سؤال برد، ریش گذاردن وی معصیت است و ثوابی به وی برای این کار داده نمی‌شود، اگرچه گناه تراشیدن ریش را در کارنامه خود ندارد.

پیش‌تر نیز گفتیم اگر مداح یا خواننده‌ای به سبک دستگاهی بخواند که زنی طاغوتی از آن استفاده کرده و ویژه اوست و مرثیه‌خوانی یا غناخوانی وی، آن دستگاه را تداعی کند، وی به اهل گناه شباهت یافته و مداحی یا مرثیه‌خوانی او، حرام است؛ چرا که این سبک و دستگاه پلاک دارد و پلاک آن به نام اهل عصیان است. همچنین است اگر رقص بر سبکی خاص باشد که یکی از رقاصان اهل معصیت را به یاد آورد، انجام آن حرام است.

رقص اهل معصیت، رقصی که اشاعه فحشا دارد، رقص انضمامی و اختلاطی و نیز رقص مهیج به حرام اشکال دارد. باوجود چنین مشکلاتی در راه سالم‌سازی رقص، باید برای رقص الگوسازی نمود و رقص‌های انسانی و سالم را کدبندی نمود و آن را به جامعه آموزش داد. هر چیزی اگر قانون، ملاک و معیار درستی نداشته باشد و تناسب در آن رعایت نشود و به افراط‌وتفریط کشیده شود موجب گمراهی است. رقص سالم رقصی است که جامعه را به طراوت و حریت بکشاند و دشمن را از پای درآورد و دیانت و ایمان را تازه کند. باید فضایی را در مباحث هنری به وجود آورد که بتوان شادی و سرور مشروع ولایی را به جامعه عرضه کرد تا بسیاری از مشکلات روحی و روانی مسلمانان برطرف شود. اگر برخی از مسلمانان راهی سراب غرب می‌شوند تا چند صباحی را در دانسینگ‌ها و کافه‌های آن طرف خوش باشند و خود را به گناه آلوده کنند، برای این است که آموزه‌های دینی در زمینه کامیابی را در دست ندارند و مانند بیماری هستند که جز پزشکی کافر و گبر، فرد دیگری را سراغ ندارند و به‌ناچار، برای درمان پیش او می‌روند؛ چرا که بیماری کمبود و عقده، او را رنج می‌دهد، ولی اگر پزشک مسلمانی باشد که هرچند ضعیف‌تر از پزشکان غربی عمل کند، بااین‌حال، غیرت دینی به او اجازه نمی‌دهد که پیش کافری برای معالجه رود. باید راه‌های حلال کامیابی و التذاذ را در اختیار مردم قرار داد و سپس از محرمات سخن گفت و این وظیفه حوزه‌هاست؛ چرا که آنان متولیان امور دینی مردم هستند و احکام آنان را بیان می‌دارند.

  1. افراط در رقص و لهو

از رقص‌های دیگری که می‌توان آن را در زمره گناهان برشمرد، تلبس به لهو و لغو باطل و حرام است. آن که دوست دارد به بهانه و بدون بهانه، همواره خود را بجنباند و حتی در نماز نیز دستان خود را تکان دهد، دارای مشکل روانی است و به باطل و لغوِ حرام، مبتلا گردیده است.

البته، هر لغو و لهوی حرام نیست؛ همان‌طور که هر ضرری دارای حرمت نمی‌باشد و باید آن را رتبه‌بندی نمود تا به طور مثال، کسی نگوید غذاخوردن نیز ضرر دارد و دندان‌ها را خراب می‌کند پس باید گفت غذاخوردن حرام است، بلکه باید دانست که احکام، تابع مصالح است. درست است که هر لغو و لهوی حرام نیست؛ همان‌طور که هر ضرری حرام نمی‌باشد، اما اگر کسی در انجام لهو و لغو به افراط و کثرت دچار شود و سازی در بغل خود نهد و دایم بنوازد و به‌جای نماز و پرداختن به این امور، ساز و رقص را نور چشم خویش بینگارد، وی به حرام مبتلا گردیده و حلال و پاک را به حرام و آلودگی تبدیل نموده و به خوض در لغو و لهو گرفتار آمده است. همان‌گونه که اگر رقص در مجلس شراب و معصیت و با عریانی انجام گیرد، حرام است و نمازخواندن در آن نیز دارای اشکال است، رقص در این مورد نیز به گناه آلوده شده و حرام است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × سه =