استاد درس خارج فقه رسانه، در گفتگوی اختصاصی با فقه هنر:
مالکیت معنوی متعلق به تولیدکننده اثر است نه ثبتکننده و منتشرکنندۀ آن
لید: الهام گرفتن از فکر و ذهن هنرمند در ترسیم یا تجسیم، سلب حق مالکیت او نیست؛ زیرا در اینجا، او تکثیر نکرده تا سلب حق معنوی شده باشد، بلکه صرفاً از ذهن و تخیل مالک معنوی الهام گرفته است
اشاره: حجتالاسلاموالمسلمین عباس شاه رفعتی، نزدیک به ده سال است که درس خارج فقه رسانه را در حوزه علمیه قم برگزار میکند. ارتباط نزدیک مسائل فقه هنر با فقه رسانه، موجب شده است او احاطه مناسبی نسبت به مسائل فقه هنر داشته باشد. حق کپیرایت یا به تعبیر دیگر، مالکیت معنوی در هنرهای ترسیمی و تجسمی، مسئلهای است که هنرمندان هنرهای ترسیمی و تجسمی سالهاست با آن دستبهگریبان هستند. رفعتی معتقد است اگرچه اصل حق مالکیت معنوی، امری روشن و قطعی است اما زوایا و ابعاد آن، باید با دقت بررسی شود؛ مثلاً اینکه حق مالکیت معنوی متعلق به کسی است که اثر را تولید کرده یا آن را ثبت کرده یا آن را منتشر نموده است؟ مشروح گفتگوی اختصاصی فقه هنر با این استاد درس خارج اصول و فقه حوزه علمیه قم، در پی میآید:
فقه هنر: مالکیت معنوی در هنرهای ترسیمی و تجسمی، چگونه قابل تصویر است؟
رفعتی: ابتدا دو مقدمه عرض میکنم: الف) این مالکیت در مقابل مالکیت شیء فیزیکی است؛ بنابراین معنوی به معنای مجازی نیست، بلکه به این معنا است که هم عین خارجی مالیت دارد و هم امور معنوی مالیت دارد، با این تفاوت که عین خارجی مالیتش مشخص و روشن است اما امور معنوی چون خود عین در مرئی نیست خیلی به دید نمیآید؛ یعنی مال، همان فکر، تخیل و ایده است که این ایده و فکر در خارج به شکل هنرهای تجسمی تجسم پیدا میکند.
ب) مقصود از هنرهای ترسیمی و تجسمی، دو هنر از هنرهای هفتگانه است که در اصطلاح هنرمندان هفت هنر گفته میشود. تمامی این هفت هنر، وجه مشترکشان، احساس و ذهن پدیدآورنده است که تبلور پیدا میکند. هنرهای هفتگانه عبارتاند از: موسیقی، رقص، نقاشی، مجسمهسازی، شعر و رمان، نمایش و سینما؛ بنابراین موضوع بحث ما در اینجا، هنرهای ترسیمی یعنی نقاشی و خطاطی و تجسمی یعنی مجسمهسازی و لواحق آن است.
اینکه به این هنرها هنرهای هفتگانه میگویند یک اصطلاح خاص است که در عُرف هنرمندان مشهور شده است وگرنه واژه هنر یک واژه ارزشی است به این معنا که نباید هنر را به کارهایی که ارزشمند نیستند – مثل رقص – اطلاق کنیم؛ لیکن عرف خاص به اینها هنر میگویند و به کسی که خوب میرقصد هنرمند گفته میشود. ما هم اگر این اصطلاح را به کار میبریم از باب شهرت آن در عرف خاص است.
هنرهای ترسیمی و تجسمی مالیت دارند؛ چون وقتی به عرف مراجعه میکنیم میل به اینها دارند. «ما یمیل الانسان الیه» مال است. وقتی چیزی مالیت پیدا کرد مالکیت بر این مال هم محقق میشود. پدیدآورندة این مال که یک فکر، ایده، ترسیم یا تجسم است برای او مالیت پیدا میکند و مالک آن میشود و نقض این مالکیت به هر نحوی که اتفاق بیفتد به معنای تحقق سلب مالکیت معنوی خواهد بود، چه از قبیل کپیکردن باشد یا از قبیل منتشر کردن، استفاده از نام یا لوگو و غیره… چه در محیط دیجیتال باشد یا غیر آن. البته از سوی دیگر، حق مالکیت معنوی نباید تعارضی با حقوق دیگران داشته باشد؛ مثلاً حق پدیدآورندة یک ایده با حق مالکیت جامعه و دیگر نهادهای دولت مثل میراث فرهنگی در تعارض واقع شوند که از بحث ما خارج است.
فقه هنر: آیا گزارههای فقهی و حقوقی مالکیت معنوی آثار هنری، امکانی را هم برای «توارد خاطرین» و همسانی دو اثر، بدون کپیبرداری یکی از دیگری قرار میدهند؟
رفعتی: در اینجا چند حالت و فرض قابل تصور است: یکی اینکه توارد خاطرین، موجب کپیرایت نمیشود؛ لذا موجب نقض مالکیت معنوی نیز نخواهد بود. فرض دوم این است که کپیرایت با اجازه مالک ترسیم و تجسم انجام میشود که در این صورت نیز حق مالکیت نقض نشده است. فرض سوم این است که در نظر کارشناسان، خلق اثر جدید ولو اینکه از اثر قبلی الهام گرفته شده باشد، باز هم حق مالکیت را نقض نکرده است. فرض چهارم این است که اگر توارد خاطرین از طریق مشارکت باشد باز هم مشکلی در نقض مالکیت ایجاد نمیکند؛ چون نوعی همافزایی است. غیر این چهار فرض، نقض حق مالکیت بهحساب میآید.
فقه هنر: آنچه موجب سلب مالکیت معنوی یک فرد نسبت به اثر ترسیمی یا تجسمی میشود، صرفاً کپی کامل است یا کپی بخشی از اثر هنری و یا حتی الهام گرفتن از آن اثر در تولید اثری دیگر؟
رفعتی: ابتدا مقدمهای عرض میکنم و آن اینکه کپیرایت، مهمترین مصداق سلب حقوق مالکیت معنوی است، به حدی که از این حق تکثیر و کپیرایت، به حقوق مؤلف و پدیدآورنده اثر تعبیر میکنند؛ یعنی تمام حقوق پدیدآورنده اثر را متمثل در حق کپیرایت میبینند؛ پس حق تکثیر، مهمترین حق در مالکیت معنوی است. نکته دیگر اینکه حق تکثیر هم در محیط دیجیتال و هم در محیط غیردیجیتال میتواند محقق شود. هر عملی که به ساخت و تهیه کردن نمونههای دیگر اثر منجر شود مانند ضبط اثر بر روی کاست، چاپ کتاب عکسبرداری، میکروفیلم، تکثیر، کپی و… همگی کپیرایت محسوب میشوند؛ لذا طبق ماده ۳ حمایت از حقوق مؤلفان، حق تکثیر اثر به هر نحو و هر شکلی، متعلق به پدیدآورنده اثر است و با فروش یک یا چند نسخه از اثر، حق تکثیر به خریدار منتقل نمیشود. این حق مختص مالک معنوی است. باتوجهبه این مقدمات، هرگونه تکثیر، چه تمام اثر و چه بخشی از اثر تکثیر شود، ناقض مسلمترین حق پدیدآورنده اثر است و مقدار، مدّت و شکل تکثیر، هیچ تأثیری در آن ندارد و تمام اینها سلب مالکیت معنوی و نقض مالکیت معنوی است. دلیلش هم روشن است؛ وقتی از نظر فقهی یا حقوقی، مالکیت اثر را پذیرفتیم، سلب حق از آن به هر اندازه که باشد، غصب و نقض مالکیت معنوی است.
فقه هنر: آیا میزان مالکیت معنوی مؤلف نسبت به اثر ترسیمی یا تجسمی خود، قابل «تحدید» دقیق است؟ مثلاً آیا اگر کسی، موجودات فضایی را نقاشی کند، نقاشی یک موجود فضایی دیگر و با شکلی دیگر، به منزله تضییع حق نقاش اول است؟
رفعتی: اولاً الهام گرفتن از فکر و ذهن هنرمند در ترسیم یا تجسیم، سلب حق مالکیت او نیست؛ زیرا در اینجا، او تکثیر نکرده تا سلب حق معنوی شده باشد، بلکه صرفاً از ذهن و تخیل مالک معنوی الهام گرفته است؛ مثلاً اگر نقاشی، یک موجود فضایی را به یک شکلی ترسیم کرده و نقاشی دیگر از این ترسیم الهام بگیرد و یک موجود فضایی دیگر را با نام دیگر ولو در نقش و قیافه مشابه آنچه که در ترسیم اول بوده، ترسیم نماید، اینجا الهام گرفتن است نه کپیکردن؛ اما اگر ترسیم دوم را در برابر ترسیم اول گذاشت و عین آن را با هنر خودش نقاشی کشید؛ مثلاً آن موجود فضایی، اسمش x است این یکی، y است، این عرفاً گفته میشود عین همان است؛ در این صورت، سلب حق مالکیت معنوی است. مثال دیگری بزنم: یکی از ترسیمهای بسیار ارزشمند هنر آقای فرشچیان در مورد ذوالجناح و ترسیم اهلبیت امام حسین (ع) در عصر عاشورا است که دور ذوالجناح را گرفتهاند و حالتی بسیار حزنانگیز را ترسیم نموده است. حال اگر فرد دیگری در این موضوع، اثری دیگری را با الهام از اثر فرشچیان پدید آورد اشکالی ندارد؛ اما اگر همان اثر را کپیبرداری کند نقض حق مالکیت معنوی ایشان خواهد بود. آنچه مسلم است این است که ما باید در این جهت دقت به خرج دهیم که حق مسلم مالکیت معنوی و فکری نباید سلب شود. البته در جایی که شک داریم اصل عدم جاری میشود.
فقه هنر: آیا در مالکیت معنوی یک اثر، صرف تقدّم در تولید معتبر است یا تقدم در انتشار یا ثبت رسمی آن اثر؟
رفعتی: این نکته حایز اهمیت است که معیار در حق مالکیت معنوی، تقدم در تولید و پدیدآوردن اثر است؛ به این جهت که ممکن است من این اثری که تولید کردهام را ثبت کنم اما هنوز کسی مطلع نشده باشد و آن کارمندی که ثبت کرده است حقتقدم مرا سلب نماید و از آن کپیبرداری کند. یا من در حال تولید اثرم و هنوز به مرحلة ثبت و انتشار نرسیده اما کسی متوجه میشود و هنگام تولید، از اثر کپیبرداری نموده و آن را زودتر از من منتشر میکند؛ اینجا هم سلب حق مالکیت فکری و معنوی تحقق پیدا کرده و موجب ضمان میگردد؛ بنابراین باید گفت معیار مالکیت معنوی، تقدم در پدید آوردن اثر است که ممکن است بهوسیله ثبت محقق شود و ممکن است بهوسیله تولید و یا انتشار محقق شود. هرکدام زودتر تحقق پیدا کرد همان، معیار حق مالکیت معنوی است.