هیچ عرفی، هنر را مصداق «لعب» و بازی نمی‌داند! / دلیل بر حرمت مطلق لعب نداریم/ معنای «لعب» در عصر صدور نص، با الان متفاوت است

 

اشاره: حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی نهاوندی، بیش از بیست سال است که یکی از مهم‌ترین کارویژه‌های خود را هنر و رسانه قرار داده است؛ چه حدود دو دهه پیش که ریاست مرکز صداوسیمای خراسان را به عهده گرفت و چه در سال‌های حضور در قم که مدیر مرکز پژوهش‌های اسلامی رسانه شد و درس خارج فقه رسانه را آغاز کرد. او تاکنون بیش از ده کتاب در موضوع هنر و رسانه منتشر کرده است و مقالات متعددی را به چاپ رسانده است. عضو شورای علمی گروه فقه فرهنگ، هنر و رسانه پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر، در رابطه‌با حکم فقهی «لعب» و نقش آن در حرمت آثار هنری سخن گفته است. مدیر گروه فقه هنر، رسانه و ارتباطات مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) معتقد است هیچ دلیلی که لعب را به‌صورت کامل حرام نماید نداریم.

لید: در عصر علوی و نبوی، یعنی عصر شارع، ما چیزی به معنای هنرهایی که امروز از آنها تحت عنوان هنرهای زیبا نام می‌بریم نداشتیم. در عصر گذشته، هنرها صرفاً هنرهای کاربردی بوده‌اند؛ یعنی هنرهایی که از آنها در محیط زندگی استفاده می‌شده است، مثل زیلوهایی که به‌عنوان زیرانداز و فرش زیر پا می‏انداختند که بعدها اینها تحت عنوان صنایع هنری و یا هنرهای دستی قرار گرفته است. در آن دوران حتی مجسمه‌سازی و موسیقی نیز تحت عنوان هنر تلقّی نمی‌شد. جالب اینجاست که در گذشته به اموری مانند بازی‌های مباح بچه‌گانه یا مسابقات سوارکاری و تیراندازی و کارهایی مثل کبوتربازی، لعب گفته می‌شده درحالی‌که هیچ یک از اینها، به‌عنوان هنر تلقی نمی‌شوند.

 

سؤال: لعب چیست و آیا بر انواع هنر قابل‌تطبیق است یا نه؟

نهاوندی: طبیعتاً شما از معنای لغوی بحث لعب صحبت نمی‎کنید بلکه به دنبال اصطلاحات این عنوان هستید. لَعَبَ به معنای بازی و سرگرمی و تفریح است. ملاعب که می‏گویند یعنی محل بازی. این دسته کلمات را می‎شود تطبیق کرد. معمولاً قرآن کریم این دو در کنار هم قرار داده و معادل بازی کرده و کلمات لهوولعب را با هم آورده است. لهوولعب، در حقیقت، سرگرمی‎هایی است که غرض عقلایی نداشته باشد.

در قرآن نیز هر گاه این کلمات با هم استفاده شده است یک جنبه منفی از آن، اراده شده است. اما هر کجا عنوان لَعِب یا یَلعَب به‌صورت مستقل آمده است، مراد از آن، تقریباً یک نوع سرگرمی‎های مباح است. در قرآن هم ما در سوره یوسف داریم که برادران یوسف از حضرت یعقوب درخواست کردند که «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَب» (اجازه بده که برادرمان یوسف با ما همراه باشد برای اینکه تفریح و بازی کند). این مسئله نشان‌دهنده این است که این دو کلمه در کنار همدیگر، یک بار معنایی دارند که وقتی به‌صورت مستقل به کار می‌روند، فاقد آن هستند. لعب وقتی درک نار لهو قرار می‌گیرد یک بار منفی می‌گیرد و به معنای هوس‌بازی می‌شود؛ درحالی‌که وقتی به‌تنهایی به کار می‌رود، منظور از آن، بازی‎های مباح است.

در قرآن، مراحل زندگی مادی و عادی و ناسوتی هم با این تعبیر بیان شده است: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الأَمْوالِ وَ الأَوْلاد». در این آیه، پنج مرحله زندگی مادی دنیایی تعریف شده است و می‏گوید: در دنیا یک دوره از زندگی انسان که دوره کودکی اوست که در آن، بازی‎های بی هدف می کند. بعد نوبت بازی‎های هدفمند است، بعد دوره زینت است که اواخر نوجوانی است، بعد هم دوران میانسالی است که دوره تفاخر است که می گوید من این را دارم و آن را دارم، بعد هم دوره پنجم است که تکاثر بین اموال و اولاد است. این مراحلی است که در آیات قرآن آمده است.

لذا می‎خواهم عرض بکنم که بحث لَعِب و یلعب و آن عناوینی که در قرآن کریم و در بطن منابع دینی ما آمده است معانی مختلفی دارد. از همین‌رو، تطبیق این عنوان بر برنامه‎های هنری، به معنای مستقل لعب، ممکن نیست. به دیگر سخن، برنامه‎ های هنری مانند رقص، موسیقی، نمایش، نقاشی و… مصداق لعب در اصطلاح روایی آن نیستند؛ یعنی به رقص، لَعِب نمی‌گویند، یا به موسیقی، لَعِب نمی‌گویند؛ بلکه هنرهای عشرت انگیز که انسان را از یاد خدا غافل می‌کند مصداق لعبی هستند که در آیات و روایات مطرح شده و دارای بار منفی است. لهو نیز مانند لعب دارای همین بار منفی است و لذا این‌گونه نیست که همه هنرها، مصداق لهو باشند.

باتوجه‌به این مطالب، پاسخ پرسش اول شما که پرسیدید آیا هنرها می‌توانند مصداق لَعِب قرار بگیرند، منفی است؛ مگر اینکه بار منفی که در آیات و روایات دارد را از آن منسلخ کنیم که در این صورت، مصداق لعب قرار می‌گیرند.

سؤال: آیا دلیل شرعی که دلالت بر حرمت یا عدم رجحان لَعِب به‌صورت مطلق بکند موجود است؟

نهاوندی: ما آیات و روایاتی که مطلقاً لَعب را حرام بداند نداریم، مگر اینکه لعب را به همان معنایی منفی که در روایات و آیات به‌کاررفته است در نظر بگیریم.

در کتب فقهی اما از کلمه لعب، بسیار استفاده شده است. به‌عنوان نمونه، در بحث مساجد، دررابطه‌با درآمدهایی که از بردوباخت انسان به آن می‎رسد و به‌اصطلاح مصداق قِمار یا میسر است، فقها از عنوان لَعب استفاده کرده‌اند. همچنین کلمه «لُعبَه» نیز در کتب فقهی آمده است که به معنای اسباب بازی است و در آنجا مباحثی مطرح شده است. در بحث شهادات، در مورد شروط قبول شهادت، از عنوان لَعِب به معنای نشانه فسق استفاده شده است. مرحوم کلینی در کتاب «أطعمه و أشربه» خود، از بازی‌های حرام، تحت عنوان «لَعِب» تعبیر کرده‌اند. همچنین راجع به شطرنج و نرد و سُطَّر و اینها، در کتاب‌های فقهی، عنوان «لَعِب» را داریم. باب «الغنا و الملاهی» باب «الغفله و اللهو و کثرة الفَرَح» اینها در کتاب جواهر و بحارالانوار مرحوم مجلسی آمده است. منظور این است که ما این کلیدواژه‌ها را در جاهای مختلف می‎بینیم اما حکایت از حرمت مطلق لعب ندارند مگر اینکه لعب مصداق امر باطلی که مضل عن سبیل الله باشد بکند وگرنه فی‌نفسه حرام نیست.

سؤال: آیا هنری وجود دارد که بماهو مصداق لَعِب باشد یا اینکه همواره همراه به جهت مقارناتی از قبیل اختلالات زن و مرد، محتواهای نامناسب و مُضلّ، مصداق لَعِب قرار می‌گیرد؟

نهاوندی: وقتی از هنر بماهو هنر صحبت می‌کنیم، باید توجه داشته باشیم که در عصر علوی و نبوی، یعنی عصر شارع، ما چیزی به معنای هنرهایی که امروز از آنها تحت عنوان هنرهای زیبا نام می‌بریم نداشتیم. در عصر گذشته، هنرها صرفاً هنرهای کاربردی بوده‌اند؛ یعنی هنرهایی که از آنها در محیط زندگی استفاده می‌شده است، مثل زیلوهایی که به‌عنوان زیرانداز و فرش زیر پا می‏انداختند که بعدها اینها تحت عنوان صنایع هنری و یا هنرهای دستی قرار گرفته است. در آن دوران حتی مجسمه‌سازی و موسیقی نیز تحت عنوان هنر تلقّی نمی‌شد. جالب اینجاست که در گذشته به اموری مانند بازی‌های مباح بچه‌گانه یا مسابقات سوارکاری و تیراندازی و کارهایی مثل کبوتربازی، لعب گفته می‌شده درحالی‌که هیچ یک از اینها، به‌عنوان هنر تلقی نمی‌شوند. بله، از باب حکم ثانوی، درصورتی‌که مصداق باطل یا مضل عن سبیل الله قرار گیرند، حکم حرمت بر آنها بار می‌شود. بنابراین آنچه مهم است این است که آیا هنر، مصداق «مضل عن سبیل الله» یا باطل، قرار می‌گیرد یا نه، وگرنه عناوینی مثل لعب، موجب حرمت یک هنر نمی‌شوند.

سؤال: آیا تطبیق یا عدم تطبیق عنوان لَعِب از وظایف فقیه است یا عُرف عام یا مکلّف؟

نهاوندی: اولاً تشخیص مفهوم لَعِب در عصر ما، کار پیچیده‌ای است، یعنی این‌طور نیست که با مراجعه به عرف، بتوان به‌روشنی، معنای آن را دریافت؛ بنابراین همان‌طور که لعب در زمان شارع، معانی مختلفی داشته است در حال حاضر نیز همین‌گونه است. به دیگر سخن، اگر امروز از عرف، معنای بازی را بپرسید، هیچ‌کس هنر را مصداق بازی نمی‌داند. شاید بخشی از هنرها مانند هنرهای نمایشی را بازی تلقی کنند اما در مورد مطلق هنرها، چنین تلقی ای ندارند. لذا به نظر می‌رسد مناسب است این موضوع را به عرف خاص و کارشناسان امر احاله داد.

اینکه مشهور شده است که فقها وظیفه تشخیص موضوع را ندارند نیز نادرست است. مرحوم شهید صدر، دررابطه‌با شئون فقیه و فقاهت، بحث مستوفایی کرده‌اند و در نهایت نتیجه گرفته‌اند که علاوه بر تشخیص حکم، تشخیص موضوع نیز به عهده فقیه است، به‌خصوص این‌گونه موضوعات پیچیده و ویژه. البته تعیین مصداق، به عهده عرف است ولی موضوع و مفهوم آن را باید فقیه تشخیص دهد. مثلاً در مورد غنا، فقیه هم باید معنای غنا را مشخص کند و هم حکم آن را؛ اما تعیین مصادیق غنا، به عهده مکلفین است.

«مدرسه فقه هنر با همکاری پژوهشگاه فقه معاصر»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × 1 =