هیچ هنری، بهعنوان اولی، مصداق افساد نیست.
حجتالاسلامابراهیم نیکدل:
اشاره: شاید بتوان گفت «افساد» از مقولات سهل و ممتنع است؛ یعنی در نگاه اول، گمان میکنیم که آن را کاملاً میشناسیم؛ اما وقتی نوبت به تفسیر آن میرسد متوجه میشویم که زوایای زیادی در آن وجود داشته است که نسبت به آنها غافل بودهایم. افساد در دانش فقه، عنوان مشهوری است؛ چه در فقه جزایی که تحت عنوان «افساد فیالارض» از آن سخن گفته میشود و چه در سایر ابواب فقهی که بهعنوان دلیلی بر بطلان و عدم امکان التزام به یک حکم، عنوان میشود. در این میان اما هیچگاه این دلیل، بهعنوان یک دلیلی فقهی یا اصولی، مورد واکاوی «استقلالی» قرار نگرفته است؛ لذا این همه ابهاماتی که پیرامون آن وجود دارد ناشی از همین امر است. با حجتالاسلاموالمسلمین ابراهیم نیکدل، استاد سطوح عالی حوزه علمیه مشهد پیرامون افساد و تطبیقات آن در فقه هنر به گفتگو نشستیم. نیکدل اگرچه بیشتر به تدریس کتب شهید صدر و مباحث شکلی و فلسفی دانش اصول مانند «الگوریتم اصول فقه» شهره است؛ اما تسلط خوبی بر مباحث فقهی بهخصوص موضوعات نوپدید دارد.
لید: اینکه متدیِّنین ما با بعضی از هنرها مانند موسیقی و هنرهای نمایشی را خیلی به رسمیّت نمیشناسند، چون تفریح و شادی و بعضی از مسائل را قبول ندارند؛ باید اولاً راستیآزمایی شود و بعد از آن، نکتههای ارتکازی که در ذهن ایشان وجود دارد نیز مورد واکاوی قرار گیرد. بالاخره این انگارهای که در ذهن ایشان وجود دارد، ناشی از برخی نکات ارتکازی است و همینجوری به وجود نیامده است.
سؤال: افساد چیست و آیا بر انواع هنر قابلتطبیق است؟
نیکدل: ماده افساد به لحاظ لغوی و در استعمالات روایی، در برابر صلاح است. صلاح هم معمولاً در مواردی است که عمل صحیح و درستی در میان باشد؛ وگرنه اگر آن اثر صحیح بر آن تطبیق نشود میگویند که فاسد شده است. افساد هم طبعاً به معنای خرابکردن و انجام عملی است که بهخاطر آن، بر شیء، اثری مترتّب نشود.
البته افساد یک اصطلاح خاصّ فقهی دارد که بهعنوان امری جزایی به کار میرود و طبعاً مقصود شما نیست؛ یعنی افساد فیالارض. مراد از افساد در اینجا، همان حرمت تکلیفی است. افساد در اینجا، به معنای فاسد کردن دین یا دنیای صحیح و مشروع مردم است؛ بنابراین مرادمان از هنری که موجب افساد شود، هنری است که دین یا دنیای مشروع مردم را از بین ببرد. افساد فیالارض اما به معنای محاربه است که در فقه جزایی باید مورد پرداخت قرار گیرد.
پیش از ورود به بحث، لازم به تذکر است که بعضی هنرها مثل موسیقی، مجسمهسازی، نقاشی و امثال اینها، از قدیم و از زمان معصوم (ع) وجود داشتند که در مورد آنها، ادله فقهی خاصی وجود دارد. طبیعتاً این هنرها از موضوع بحث خارج هستند؛ زیرا خودشان دلیل خاص دارند. بنابراین مراد از هنر، هنرهایی است که در زمان معصوم (ع) وجود نداشتند و هم اکنون میخواهیم از انطباق یا عدم انطباق عنوان افساد بر آنها سخن بگوییم.
در مورد هنرهایی که در زمان معصوم (ع) وجود داشتند اگر دلیل خاص، اقتضای حرمت آنها را کرد که باید به آن عمل کرد؛ اما اگر دلیل خاص بر حرمت آنها وجود نداشت، میتوان از انطباق یا عدم انطباق عنوان افساد بر آنها نیز سخن گفت.
سؤال: آیا دلیل شرعی که دلالت بر حرمت یا عدم رجحان افساد بهصورت مطلق بکند موجود است؟
نیکدل: مناسب است ابتدا کمی موضوع را منقح کنیم. پرسش اول این است که مراد از حرام چیست؟ آیا حرمت را برای فعل هنرمند میخواهیم اثبات کنیم یا برای مسئولین امر که اجازه انجام و ترویج آن را میدهند، مثل اجازه پخش فلان فیلم و سریال یا اجازه نصب فلان مجسمه یا فلان نقاشی یا برگزاری فلان کنسرت. خلاصه، یک بار سخن از حرمت عمل هنرمند است و یک بار سخن از حرمت عمل مسئول مربوطه در اجازه به انجام عمل.
عناوینی که برای استفاده حکم فعل هنرمند به کارمی روند با عناوینی که برای تنقیح حکم فعل مروّجین و اجازه دهندگان به هنر به کار میرود، متفاوت هستند. بهعنوان نمونه، چهبسا یک هنر فی حدّ نفسه اشکالی نداشته باشد؛ ولی بهخاطر عناوین دیگری، آن کار حرام باشد. مثلاً اختلاط زن و مرد یا عدم رعایت حجاب و امثال اینها، خود هنر را فی حدّ نفسه حرام نمیکند بلکه به جهات دیگری، موجب حرمت آن میگردد. اما در مورد افرادی که اجازه انجام یا ترویج هنر به دست آنهاست، عناوینی همچون اشاعه فحشا وجود دارد که با اولی کاملاً متفاوت است؛ بنابراین باید دقت شود که موضوع حرمت در مانحنفیه، چه کسی است؟ هنرمند یا مسئول اجازه و ترویج هنر؟
برخی عناوین مانند افساد، بر صرف فعل هنری بار نمیشوند؛ زیرا مثلاً اگر هنرمندی در خلوت خود، موسیقی حرام انجام دهد، عنوان افساد بر آن صادق نباشد؛ اما اگر در جمع، موسیقی بزند، عنوان افساد بر آن منطبق گردد.
به نظر میرسد عنوانی که هم بر فعل هنرمند و هم بر فعل مسئول اجازه و ترویج هنر صادق است، عنوان اشاعه فحشا است. اگر این عنوان در میان باشد، دیگر هیچ هنری، فی حد نفسه اشکال نخواهد داشت؛ زیرا نفس هنر، موجب اشاعه فحشا نمیشود بلکه حتی موجب افساد نیز نمیگردد. بله، ممکن است یک موسیقی بهخاطر جهات دیگری مانند طربانگیز بودن یا مضل بودن، افساد و اشاعه فحشاء را به دنبال داشته باشد، اما این بدین معنا نیست که نفس موسیقی، فی حد نفسه و بهعنوان یک هنر، موجب افساد و اشاعه فحشا است. درنتیجه، هیچ هنری، فی حد نفسه، مصداق افساد نیست.
سؤال: آیا اندراج برخی از انواع هنرها، از قبیل موسیقی، هنرهای نمایشی و… تحت عنوان «افساد» T ناشی از به رسمیت نشناختن مقولاتی از قبیل هنر، تفریح، شادی و اوقات فراغت از سوی فقها و متدینین نیست؟ به دیگر سخن، آیا میپذیرید که اگر هنر، تفریح و شادی را اموری مشروع و عقلایی در نظر بگیریم، طبیعتاً هیچ هنری بماهوهو مصداق افساد نخواهد بود؟
نیکدل: اینکه متدیِّنین ما با بعضی از هنرها مانند موسیقی و هنرهای نمایشی را خیلی به رسمیّت نمیشناسند، چون تفریح و شادی و بعضی از مسائل را قبول ندارند؛ باید اولاً راستیآزمایی شود و بعد از آن، نکتههای ارتکازی که در ذهن ایشان وجود دارد نیز مورد واکاوی قرار گیرد. بالاخره این انگارهای که در ذهن ایشان وجود دارد، ناشی از برخی نکات ارتکازی است و همینجوری به وجود نیامده است.
بنده عرضی که میتوانم به لحاظ دانش فقه و اصول داشته باشم این است که این سؤال، انگاره و پیشفرض اشتباهی دارد. البته باز هم تأکید میکنم که از نظر فقه و اصول دارم عرض میکنم نه از منظر متدیِّنین. پیشفرض این سؤال، گویا این است که احکام شرعی ما مثل قوانین عادی است که در جامعه عقلایی وجود دارد و مناسبات سیاسی و روابط دیگر در جعل این قوانین تأثیرگذار است؛ درحالیکه قوانین شرعی اینگونه نیست. درست است که ما در فقه و اصول، عناوینی مثل تزاحم هم داریم که باتوجهبه فعلهای دیگر، حکم یک فعل را بیان میکنیم؛ ولی اگر هنری حرام باشد، آن هم با عنوان افساد، بهخاطر ترتّب مفسدهای است که در آن وجود دارد، آن هم مفسدهای که شرع مقدس، تحقّق آن را نپذیرفته است، نه هر مفسدهای. بنابراین ما اگر حرامش میکنیم به این جهت است و الا اینکه این هنرها موجب شادی یا تفریح میشود، عناوین ثانوی دیگری است که این هنرها بهخاطر این عناوین، حرام نشدهاند، بلکه فرض این است که به جهت افساد، حکم به حرمت آنها داده شده است و افساد نیز یک عنوان اولی است؛ لذا حکم نیز اولی میشود نه ثانوی. خلاصه این حکم، بهخاطر مراعاتکردن علاقه و رابطه هنر با تفریح و شادی و اوقات فراغت نیست؛ بلکه بهخاطر عنوان اولی افساد است. اگر ما بخواهیم آن علاقه که عنوان ثانوی است را بررسی کنیم، بحث جدایی میطلبد و احتیاج به دقتهای فراوانی دارد.
سؤال: پس در واقع، شما تشخیص افساد را وظایف فقیه میدانید؟
نیکدل: نه، نه! مفسدههایی که بر افعال مترتب میشوند با یکدیگر متفاوت هستند. هر مفسدهای که ترتبش حرام نیست؛ یعنی اینطور نیست که بگوییم هر چیزی که مفسده دارد تحقق آن در شرع حرام است، خیر. بعضی از مفسدهها از نظر شارع مقدس حرام نیست که باید نسبت به آنها، صرفاً ارشاد کرد و به مردم گفت که اگر این مفاسد محقق شوند دود آن به چشم خودتان میرود. اما بعضی از مفسدهها را شارع مقدس حرام کرده است. در اینجا کار اجتهادی لازم است تا فقیه باتوجهبه ادلّه، حرام را مشخص کند، ولی تطبیق آن به عهده فقیه نیست. تطبیق گاهی با عرف عام است و گاهی با متخصصین امر که تسلط بیشتری و دقیقت تری نسبت به موضوع دارند؛ لذا بهطورکلی نمیتوان گفت که تشخیص مصادیق، همیشه با عرف خاص است یا با عرف عام یا با فقیه. بله، فقیه در مرتبه تشخیص مفسده، آن هم از نوع حرام، باید دخالت کند؛ ولی ادامه مسیر، دیگر به عهده فقیه نیست.
«مدرسه فقه هنر با همکاری پژوهشگاه فقه معاصر»