واکاوی فقهی حرمت غناء؛ نقدگونهای بر روش مواجهه فقیهان با موضوع؛ از دربار تا کاباره
محمدکاظم حقانیفضل
لید: نکته دیگری که میتوان بر آن تکیه کرد و نشان داد آنچه تحریم شده یک پدیده اجتماعی است نه گونهای خاص از خواندن، روایات بسیاری است که محور همه آنها عبارت «مغنّیه» یا خواننده زن است نه مغنّی به معنای خواننده مرد! بهگونهای که شاید هیچ حدیثی که بهتنهایی درباره مغنی باشد یافت نشود. این نکته نشان میدهد که محور مجلس غنا، زنان خواننده بودهاند. حال اگر توجه شود که زنان مغنیه، خریداری میشدند – یعنی کنیز بودهاند و کنیزها یا مسلمان نبودند یا اگر مسلمان بودند محدودیتهای کمتری نسبت به زنان آزاد مسلمان داشتند – شاید تصویر مجلس غنا روشنتر شود
اشاره: حجتالاسلام محمدکاظم حقانیفضل، معاون سابق آموزشی مدرسه فقه هنر و مدیر دانشنامه فقه معاصر است. سالهای تدریس و پژوهش در موضوعات فقهی در کنار علاقه به انواع هنر، وی را یکی از آشناترین افراد را فقه هنر قرار داده است. وی در این یادداشت اختصاصی، به واکاوی فقهی حرمت غنا و زوایای کمتر گفتهشدة آن پرداخته است.
حرمت غناء از فتاوای مشهور و بلکه نزدیک به اتفاقنظر فقیهان شیعه است، یادداشت پیشرو نیز در صدد صدور فتوا نیست. تلاش این متن آن است که روش مواجهه با موضوع را ارزیابی تازهای کرده و با مراجعهای گذرا به روایات بسیار زیاد این باب، نکتهای روشی را در باب اجتهاد برخی موضوعات به گفتوگو بگذارد.
مهمترین استناد فقیهان برای حرمت غنا، روایاتی است که در ذیل دو ۳۰ سوره حج «و اجتنبوا قول الزور» و ۶ سوره لقمان معروف به آیه «لهوالحدیث» آمده است و قول زور و حدیث لهو را بر غناء تطبیق کرده است. شیخ انصاری هر دو گروه از روایات را در حد استفاضه میداند؛ چنانکه صاحب جواهر نیز سنت ثابتکننده حرمت غناء را متواتر توصیف میکند. آیتالله خوئی نیز هرچند بسیاری از روایات این باب را ضعیفالسند میانگارد ولی روایات صحیح باب را برای اثبات مدعا کافی میداند.
به گفته صاحب مفتاحالکرامة، ۲۵ روایت دال بر حرمت غناء وجود دارد که با سه روایت با موضوع حرمت استماع غنا و پنج روایت تحریم ثمن مغنیه تأیید میشوند؛ درحالیکه فقیهان برای اثبات عدم حرمت ذاتی غنا فقط به دوازده روایت تکیه کردهاند.
بحث فقهی درباره غنا ویژگی خاصی دارد که در کمتر بحث فقهی با آن روبهرو میشویم و آن ابهام مفهومی و مصداقی غنا است. فقیهان باتکیهبر برخی کتابهای لغوی در جستجوی معنای غناء برآمدهاند و بااینحال در نهایت نتیجه مشخصی حاصل نیامده است. فارغ از اینکه روش مراجعه به کتاب لغت برای شناخت پدیدهای فنی و تخصصی چقدر راهگشاست و این که اصولاً استفاده از این روش در سازمان فقاهت چقدر قابلدفاع است، بحث غناء با ویژگیای همراه است که پژوهشگر را وادار میکند در استفاده از روش مراجعه به لغت تأمل دوبارهای داشته باشد.
توضیح آنکه: ممکن است کاربرد یک کلمه یا اسم، ناظر به حقیقتی ذاتی یا معنایی که در کتابهای لغت بیان شده، نباشد و بیشتر عنوان مُشیر به واقعیتی خارجی باشد؛ معنایی که میتوان آن را «معنای اجتماعی» یک مفهوم یا یک واژه دانست که با وجود نسبت داشتن با مفهوم لغوی و زبانی، افزودهها و آرایههایی را نیز با خود به همراه دارد.
برای توضیح معنای اجتماعی میتوان به چند مثال تکیه کرد؛ در تاریخ صد ساله اخیر ایران رادیو، تلویزیون، ماهواره و سینما و حتی ویدئو، مشمول تحریم یا ممنوعیت بودهاند. در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، رفتن به سینما از سوی متدینان جامعه ایران عملی قبیح شمرده میشد؛ چنان که در استفتائات فقیهان گذشته درباره استفاده از رادیو و تلویزیون نیز پرسشهایی مشاهده میشود و گاه برخی فقیهان آن را تحریم کردهاند؛ همانطور که برخی مراجع معاصر در پاسخ به پرسش درباره استفاده از ماهواره، آن را جایز ندانستهاند. مثال روشن دیگر در این باب، اصطلاح کاباره است؛ کاباره را میتوان ترکیبی از موسیقی، آواز، رقص نیمهبرهنه زنان، شرب خمر، اختلاط زن و مرد و… دانست.
آشکار است که با نگاه دقیق فقهی، آنچه باعث تحریم این ابزارها در دورهای از زمان شده است، نه ذات این ابزارها، که محتوای منتشرشده در آن دوره یا حواشی دیگر آن بوده است. نمونه همین روشِ کاربرد مفاهیم را در روایاتی میتوان یافت که به افراد توصیه کردهاند عشّار، شرطی، شاعر و عریف نشوند؛ درحالیکه روشن است که شاعر بودن یا شرطی بودن در ذات خود هیچ اشکالی ندارد و آنچه در روایت نهی شده است، اشاره به شاعران و پاسبانان آن روزگار است. در واقع، مهم آن است که افراد هنگام گفتگو درباره این پدیدهها، نیازی به توضیح آن حواشی و محتوا احساس نمیکردهاند؛ چراکه پرسشوپاسخ درباره یک پدیده اجتماعی در بافتاری خاص بوده است که طرفین گفتگو از جوانب آن آگاه بودهاند.
بیراه نمینماید اگر کسی مدعی شود که پدیده غناء در روایات نیز ممکن است از همینگونه مفاهیم باشد. در متون دینی و احادیث رسیده از ائمه دین (ع)، هیچ اشارهای به محتوای آنچه با غناء خوانده میشده است نیست. فقیهان فقط به این نکته اکتفا کردهاند که سخن باطلی نباید گفته شود؛ ولی این که سخن باطل چیست، هیچ توضیحی با خود همراه ندارد؛ چنان که هیچ گزارشی از نحوه خواندن این خوانندگان مغّنیه! در متون دینی نیست. نکته دیگر آن است که در روایات، تصریحی نیست که آیا این خوانندگی لزوماً به همراه ساز و آلات موسیقی بوده یا بدون ساز اجرا میشده است. تصور مجلس لهوولعب با حضور خواننده زن، بدون سازهای موسیقی، کمی دورازذهن است. آیا خواننده در این مجالس مثل کنسرتهای موسیقی سنتی ایران، یا کنسرتهای موسیقی کلاسیک غربی گوشهای نشسته و صرفاً قطعهای آوازی را اجرا میکرده است یا خوانندگی او با حرکات موزون همراه بوده است؟ برای این پرسشها پاسخی که سزاوار تکیه باشد در متون دینی یافت نمیشود. امام خمینی (ره) در بحث غنا در مکاسب محرمه به این مهم توجه داشته و در نقد کسانی که ملاک حرمت غنا را زوال یا خفّت عقل دانستهاند تصریح کرده است که چنین ملاکی قابلاحراز نیست و بلکه میتوان مثالهایی از مجالس غنا در آن دوران یافت که آمیختهای از غنا، آلات لهو، شرب خمر، رقص و سایر محرمات بوده است. چنانکه نباید از نظر مخفی داشت که گردانندگان و میزبانان این دورهمیها غالباً حاکمان جور و یا اشراف کمتوجه به تقیدات شرعی بودهاند. ترویج مجالس غنا از سوی دربار خلفا و حاکمان در سدههای نخستین اسلام، نکتهای پنهان نیست.
به نظر میرسد نبود این اطلاعات زمینهساز آن شده است که بسیاری فقیهان شیعه پدیده غناء را از بافت فرهنگی و اجتماعی آن جدا کرده و سپس در پی حکم فقهی آن باشند؛ بهگونهای که حتی حکم آواز را جدا از ساز بررسی کرده، و غناء را منفک از موسیقی مطالعه میکنند.
اینکه بگوییم غنا، صوتِ مشتمل بر ترجیع یا مدّ است و مانند آن، هیچ راهی به شناخت کیفیت آوازهخوانی آن خوانندگان باز نمیکند؛ آشنایان با دستگاههای آوازی میدانند که برخی از فنون و مهارتهای خوانندگی از عهده هر کسی بر نمیآید و نیازمند آموزش و ممارست فراوان است. بنابراین تعریف سادهای مثل اشتمال بر ترجیع یا مدّ اصولاً نمیتواند انواع سبکهای خوانندگی را نمایندگی کند.
در این زمینه، توجه بهاستثنای آواز حدی و غنا در عروسی میتواند راهگشا باشد. آواز حُدی یا حداء که برای راندن شتران به کار میرفته نیز صوتی است که از حنجره انسان خارج میشود؛ ولی باز هم سبک اجرای آن در متون دینی گزارش نشده است؛ چراکه اصولاً چنین پدیدهای قابل گزارش متنی نیست و باید در کتابهای موسیقی که آواها و صداها را تبیین میکنند در پی آن بود. ولی آنچه میتواند از ابهام مسئله بکاهد، آن است که برای راندن شتر تنها از آواز استفاده میشده و این آوازخوانی ساربان، کاملاً عاری از چیزهایی بوده است که در مجالس غنا میگذشته است.
نظیر همین تفاوت در روایات مربوط به مراسم عروسی دیده میشود؛ در تعدادی از این روایات تصریح شده است که اگر مردان داخل مجلس زنان نشوند، غنا اشکالی ندارد و توضیح دیگری درباره نحوه خواندن نیامده است، بماند که در برخی از این روایات، اشاره به استفاده از سازهای موسیقی مثل دف نیز یافت میشود. به نظر میرسد میتوان این تعابیر را شاهدی بر این مدعا دانست که آنچه در روایات منهیٌعنه است، ارتباط چندانی با نوع خواندن خواننده ندارد و آنچه زمینهساز تحریم شده است نکته دیگری است.
ممکن است کسی ادعای اطلاق کند و بگوید چه منعی دارد که شارع همه گونههای آواز و تصنیف را که دارای تکرار و کشیدن صدا هستند تحریم کرده باشد؟ در پاسخ باید توجه کرد: این ادعا که کسی بگوید آواز حدی بهگونهای بوده است که هیج ترجیع و مدّی در آن یافت نمیشده است تا عنوان غنا بر آن صدق کند، احتمالی است دورازذهن و دستکم میتوان ادعا کرد بدون شاهد است، و اصولاً تصور آواز بدون مدّ صوت، تصوری است غریب. بنابراین، مشکل بتوان همه انواع خواندن را تنها بابت همراهی با ترجیع یا کشیدن صوت، غناء نامید و حکم به حرمت آن کرد.
نکته دیگری که میتوان بر آن تکیه کرد و نشان داد آنچه تحریم شده یک پدیده اجتماعی است نه گونهای خاص از خواندن، روایات بسیاری است که محور همه آنها عبارت «مغنّیه» یا خواننده زن است نه مغنّی به معنای خواننده مرد! بهگونهای که شاید هیچ حدیثی که بهتنهایی درباره مغنی باشد یافت نشود. این نکته نشان میدهد که محور مجلس غنا، زنان خواننده بودهاند. حال اگر توجه شود که زنان مغنیه، خریداری میشدند – یعنی کنیز بودهاند و کنیزها یا مسلمان نبودند یا اگر مسلمان بودند محدودیتهای کمتری نسبت به زنان آزاد مسلمان داشتند – شاید تصویر مجلس غنا روشنتر شود. میتوان احتمال داد مغنیان زن در واقع مجلسگردانان مجلس غنا بودهاند و در مجالسی شرکت میکردند که عناصر متعددی از لهوولعب، شرب خمر، اختلاط زن و مرد و رقصهای تحریکآمیز در آن جمع بوده است. در روایتی در کافی، غنا، مجلسی دانسته شده است که خداوند به اهلش نظر نمیکند. طبرسی در مجمعالبیان نیز عبارت «یشهدون الزور» را حضور در مجلس غنا توصیف کرده است.
در روایتی از کتاب تفسیر منسوب به امام عسکری (ع) تعبیر «غناءٍ حرامٍ یبعث فیه علی المعاصی» به کار رفته است. در روایت دیگری درباره خرید جاریهای مغنیه امام سجاد (ع) فرمودهاند اگر تو را به یاد بهشت بیندازد مانعی ندارد. از این روایات نیز میتوان چنین برداشت کرد که آنچه محل تحریم است مجلس غناست و به نظر میرسد فقهپژوهان باید تلاش کنند تا تصویر روشنتری از آنچه در مجلس غنا میگذشته است پیدا کنند و چهبسا این روش موجب بازنگری در موضوع اصلی حرمت غناء بشود.