هنر درمانی از جمله روشهایی است که امروزه برای درمان برخی اختلالات از جمله اضطراب، پرخاش، تروما و… به کار گرفته میشود و تاکنون اثربخشی قابل توجهی از خود نشان داده است؛ اما هنگامی که از عبارت هنر درمانی استفاده میکنیم، آیا هنر و زیبایی را که در حکمت اسلامی مساوق با وجود است، به امری صرفاً کارکردی و ابزاری تقلیل ندادهایم؟ واقع آن است که در بسیاری از موارد چنین اتفاقی رخ میدهد که ناشی از غلبهی نگاه بازاری به مسئلهی هنر و رواندرمانی است. برای درک درست از مسئلهی هنر درمانی میبایست ابتدا به نسبت ریشهای و بنیادین هنر و روانکاوی توجه کرد و سپس با نظر به سنت غنی اسلامیـایرانی نگاهی نو و انتقادی به این مسئله داشت.
فروید شاهکارهای ادبیات جهان را میشناخت و خود آثارش را ادیبانه مینگاشت؛ حتی گزارشهای وی از فرایند درمان بیمارانش به رمانی خوشساخت میمانست و از این رو جایزهی ادبی گوته در سال 1930 به وی تعلق گرفت. این نسبت فروید با هنر تصادفی نیست. او خود اشاره میکند که نویسندگان آفرینشگر همپیمانان ارزشمند روانکاوان هستند. این از آن رو است که وی نویسندگان را اولین کاشفان ضمیر ناخودآگاه میداند. فروید به تصریح میگوید:
«نویسندگان آفرینشگر همپیمانان ارزشمند [ما روانکاوان] هستند و باید برای شواهدی که در آثارشان ارائه میدهند ارزش فراوانی قائل شویم. زیرا آنان قادر به دانستن بسیاری چیزها در این جهاناند که فلسفه هنوز هیچ روزنهای برای فهمیدنش در برابر ما نگشوده است. دانش آنان دربارهی ذهن انسان به مراتب پیشرفتهتر از دانستههای ما مردم عامی است، زیرا آنان از منابعی بهره میبرند که هنوز نتوانستهایم برای علم دسترسپذیر کنیم».
چرا نویسندگان و هنرمندان به چنین منبعی عظیم از دانش دسترسی دارند؟ به این علت که فرایند خلاقانهی هنری از جنس تفکری خودآگاهانه نیست که تنها شامل نک قلهی کوه یخی شود؛ بلکه هنر میتواند ما را در بیداری، به سفر ژرفِ ناخودآگاه ببرد و دانشی از روان بهطور کلی، و روانِ یک شخص بهطور جزئی به ما عطا کند که از چشمانداز متافیزیکِ رایجِ حضور و علم به معنای امروزی، دسترسیای بدان میسر نیست. بنابراین، هنر صرفاً ابزاری برای رفع اختلالی چون اضطراب نیست؛ بلکه آنچیزی است که میتواند ما را در شناخت خود و روان راهبری کند.
هرچند به وجه معرفتی هنر در رابطه با روان اشارهی مختصری شد؛ اما باید گفت که هنر به انحاء گوناگونی در مسائل و مباحث مختلف روانکاوی مؤثر بوده است، تا آنجا که میتوان تولد روش رایج در روانکاوی را ناشی از توجه به هنر دانست. پیش از روانکاوی به سبک فروید، همکار وی بروئر با روش خواب مصنوعی یا همان هیپنوتیزم بیماران را به یادآوری آسیبهای فراموششده میکشاند تا به آنها با تمام وجود واکنش احساسی نشان بدهند. چنین روشی یادآور ایدهی کاتارسیس یا پالایشی است که ارسطو در رابطه با هنر مطرح کرده بود. روش خواب مصنوعی، کوتاهمدت و بیش از حد به روابط پزشک و بیمار وابسته بود. بنابراین فروید با حفظ و بسط ایدهی کاتارسیس روش دیگری به نام تداعی آزاد را جایگزین هیپنوتیزم کرد و روش رایج روانکاوی را تأسیس کرد. باید گفت که تداعی آزاد برای فروید، خودداری از هرگونه تفکر آگانه، و بیان اندیشههایی است که خودبهخود (بهطور غیر ارادی) به ذهن متبادر میشوند است. تفکر هنری نیز چیزی نیست جز همین نحوهی اندیشیدن.
با توجه به آنچه گفته شد، گروه هنر درمانی اندیشکدهی هنر اسلامی قصد دارد تا با در محوریت قرار دادن هنر، هم در شناخت روان و هم روشهای درمانیِ آن، هنر را از وجه صرفاً کارکردی خارج کرده و با توجه به مفاهیمی چون عالم خیال، حکمت ذوقی و… که در سنت اسلامیـایرانی مطرح شده، گام به سوی دریچههایی جدید در شناخت روان و روشهای نوین درمان آن برداشته و نیز آثار و محصولاتی را در این زمینه تولید کند.