مقدمه:
در این نوشتار کوتاه قصد داریم حوزه گستردگی داستان، روایتگری و نقش آن را در رسانهها و وسایل ارتباط جمعی بررسی کنیم. در این راستا، تقسیمبندی رسانهها را بر اساس کارکرد و نقش آن در سه حوزه بنا میگذاریم که از تقسیمبندیهای رایج این رشته است:
1- آموزش؛
2- اطلاعرسانی؛
3- سرگرمی.
سپس به بررسی جایگاه داستان و روایتگری در هر کدام میپردازیم و پس از آن ارتباط امروز انسان با داستان و مروری بر این ارتباط در گذشته را مورد بررسی قرار میدهیم و در انتها به مبحث جدیدی در باب ارتباطات و پژوهش در رسانهها اشاره میکنیم که نام آن را در این نوشتار رسانههای «داستانگو» گذاشتهایم.
نقش داستان در سه حوزه کارکردی وسایل ارتباط جمعی
1. سرگرمی: به آسانی میتوان گفت که محوریترین عنصر رسانههایی که هدفشان پر کردن اوقات فراغت و ایجاد نوعی سرگرمی میباشد، عنصر داستان و روایت است. این رسانهها برای جلب توجه مخاطبین خود، داستانهای جدیدی خلق میکنند و آنها را برای مخاطبین خود روایت کرده و ساعتهای آنان را به خود اختصاص میدهند.
سینما، تلویزیون، تئاتر و رمان از آن دسته رسانههایی هستند که عطش انسان روز به روز به آنها زیادتر میشود. در واقع، عطش انسان روز به روز به داستانهای تازه و جدید درون آنها جلب و جذب میگردد. در این مقصود، نفسِ داستان مهم است؛ صرفنظر از این که سرگرمی، فرار از واقعیت و زندگی است یا این که سرگرمی را شرکت در داستان برای رسیدن به هدفی بدانیم که به لحاظ عقلی و عاطفی برای مخاطب ارضاکننده است.
2. اطلاعرسانی: وظیفه عمده و اصلی رسانههای این بخش رساندن اطلاعات جزیی، روزآمد و دقیق به مخاطبین خود است و مخاطب نیز انتظاری غیر از خبررسانی از این رسانهها ندارد، اما در این جا ذکر نکتهای خالی از لطف نیست که در این رسانهها نیز تمایل انسان به شنیدن داستان و روایتگری به چشم میخورد و پررنگ است. از این رو بخش حوادث در این جنس رسانهها از پرطرفدارترین و جذابترین بخشهای آن به شمار میرود. حوادث، اتفاقها و ماجراها از جنس داستان هستند و تنها جنبه واقعنمایی آنها در بالاترین حد خود است.
3. آموزش: کارکرد این رسانهها آموزش است؛ اما تجربه تاریخی (سنتی) و مدرن انسان ثابت کرده که آموزش همراه داستان و حکایت — که برخی (شاید به اشتباه) از آن به عنوان «آموزش غیر مستقیم» یاد کردهاند — جذابترین و تأثیرگذارترین نوع آموزش است که قسمت عمدهای از ادبیات فرهنگها نیز به همین وظیفه پرداخته و جزء ادبیات تعلیمی دستهبندی میشود.
ارتباط انسان امروز و دیروز با داستان
شاید بتوان گفت زمانی که انسان از خواب بیدار میشود با داستانها و روایتهای مختلف سر و کار دارد و داستانها به زندگی او شکل و رنگ میدهد. امروزه تمایل انسان به شنیدن و گفتن داستان، به رسانههای جمعی کشیده شده است و تعداد زیادی از این رسانهها نیز به این روش به مخاطبان خود خدمات و اطلاعات میدهند. حافظه تاریخی ما به طور کلی به صورت داستان است (حتی به زعم برخی اندیشمندان، تاریخ حقیقی وجود ندارد و هر چه هست، قصه و داستانی از گذشته است.)
سهم عمدهای از ادبیات فرهنگهای مختلف به داستانها و حکایتها پرداخته است. کتب مقدس مملو از قصه و روایت است و مهمترین اندیشهها از تمدنهای کهن چین، هند و ایران و حتی تمدنهایی همچون یونان به وسیله حکایتها و داستانها پردازش شده است. خلاصه اینکه سنت شفاهی و مکتوب تمامی تمدنهای بشری پر از داستان و حکایت است. در واقع، این سنت در دنیای مدرن اندکی پس از رنسانس — به دلیل تمایل فراوان به علوم تجربی و فنآوری — فروکش کرد اما با پیدایش رسانههای جمعی، تمایل به روایتگری، داستانگویی و داستانشنوی انسان پس از مدت کوتاهی دوباره رشد و گسترش یافت.
چرایی میل انسان به داستان
از کتابهای کهن و همچنین کتب مقدس — که به بیان اندیشه و عقاید میپردازند — تا محصولات و تولیدهای فکری معاصر، برای بیان اندیشه، آرا و عقاید از داستانهای فراوان استفاده میشود و علت آن نیز میل انسان به مخاطب است. در واقع، انسان داستان را به راحتی میپذیرد و با آن همزادپنداری مینماید و شاید خود را درون داستان جستوجو میکند و یا به وسیله داستان خود را تکمیل نماید.
در حقیقت، عقل انسان در حین شنیدن داستان، از مقام تدافع و احتجاج به مقام ناظر و همراه نقل مکان میکند (نه این که عقیم شود) و عقل و داستان در داد و ستدهای خود به عمیقترین نتایج ممکن میرسند.
داستان قوه تخیل انسان را آزاد میسازد و عرصه را برای خلاقیت و ابداع باز میگذارد. داستان به انسان کمک میکند تا وادیهای ناشناخته را درک کرده و به ژرفترین الگوها برای زندگی برسد. میل انسان به داستان، میلی است که از بدو پیدایش وجود داشته و این طور که معلوم است همچنان باقی است و ادامه پیدا خواهد کرد.
نتیجهگیری
تاکنون در بررسی و مطالعه رسانهها توجه اساسی به دو نکته است:
1. توجه به نفس رسانه، فنآوری و وسایل ارتباطی (چه از حیث فیزیکی و فنی (فرم) و چه از حیث نظری)؛
2. توجه به محتوایی که توسط این رسانهها منتقل میگردد.
نکته قابل توجه این است که داستان (از لحاظ تقسیمبندیهای رسانهای) هم نوعی فرم است و هم نوعی محتوا که در هر کدام میتواند جای گیرد. از سوی دیگر، بیشترین و مهمترین قوت و نقش در جنبه فرهنگسازی رسانهها، داستان است؛ همان نقش نقّالان، موعظهکنندگان، پنددهندگان، مادربزرگان و… .
شاید مقوله داستانگویی به فرهنگ و فرهنگسازی نزدیکتر باشد تا اطلاعرسانی و آموزشهای تخصصی (مربوط به فنون و مهارتها)؛ چرا که داستان از زندگی است و هر چه که زندگی را تشکیل میدهد، داستان را نیز تشکیل میدهد و پس از آن داستان به زندگی شکل میبخشد.
این مقاله صرفاً یک طرح بحث بود و به مطالعه و تحقیق وسیع و گستردهتری نیاز دارد. این که چرا انسان به داستان تمایل دارد؟ جنس داستان چیست؟ داستان چه از ناحیه عقل و چه از ناحیه شرع ذاتاً خوب است یا بد؟ و چگونگی استفاده از داستان در رسانهها و بسیاری از مسایل دیگر، باید به صورت جدی پیگیری شود تا نتیجهای صحیح و منطقی حاصل آید.