1- دو دیدگاه عمده در تعریف هنر اسلامی وجود دارد. دیدگاه اول متعلق به سنت گرایانی هم چون: رنه گنون، کواراسوامی، بورکهارت و … است، آنها معتقدند هنر اسلامی ،هنری نمادین، رمزآلود و مفهومی است. در مقابل این دیدگاه ، افرادی هم چون: گرابار، اتینگ هاوزن، آندره گدار، نجیب اوغلو و … معتقدند که هنر اسلامی نه نمادگرا است و نه مفهومی، بلکه صرفاً یک هنر تزئینی است.
2- نکته قابل تأمل در مقایسه این دو دیدگاه آن است که در میان سنتگرایان، که قائل به مفهومی بودن هنر اسلامیاند، کمتر پژوهشگر و مورخ هنر وجود دارد، در عوض همگی اهل حکمت ، فلسفه ، عرفانو دین شناسی هستند. اما در طرف دیگر – قائلین به تزئینی بودن هنر اسلامی- مورخان و هنر پژوهان برجسته ای قرار دارند، که البته اطلاعاتشان از حکمت ، عرفان و دین نسبت به گروه اول کمتر است.
3- مؤسسات هنر پژوهی ایران ،هر چند خیلی دیر اما به هر حال مدتی است به ماهیت شناسی و تعریف هنر اسلامی مشغول شده اند. و آنچه در این تحقیقات جلب توجه می کند این است که در ایران، قائلین و طرفداران نظریه رمزگرا و مفهومی بودن هنر اسلامی بسیارند و قائلین به نظر دوم کمتر. و این شاید در نگاه اول ، فرخنده به نظر رسد، اما با دقت نظر می بینیم که دلیل اصلی این امر، این است که، متولیان امر هنر در ایران، بیشتر از آن که اهل هنر و پژوهش هنری باشند، اهل فلسفه و عرفاناند و متمایل به دیدگاه سنت گرایان در تعریف و تبیین هنر اسلامی.
4- مشکل چنین جو حاکمی در تعریف و تأویل هنر اسلامی؛ دور شدن از برخی حقایق و مستور ماندن بسیاری از زوایای تاریخی و اجتماعی و همچنین عوامل زیبایی شناسی هنر است. تأویلهای ظریفِ عارفانه از آثاری که در دربار شاهان بعضاً فاسق و به دست هنرمندان غیر مسلمان پدید آمده و انطباق این آثار با دقیقترین آموزههای حکمی اسلام موید این مطلب است.
5- در مقابل نیز بی توجه بودن به مبانی حکمی و عرفانی که شکل دهنده قسمتی از ماهیت هنر اسلامی است و تکیه صرف بر بستره تاریخی و مسائل زیبائی شناسی هنر اسلامی منجر به دور شدن از حقایق معنوی هنراسلامی میگردد. در واقع پرداخت افراطی به هر کدام از این دوجنبهدر هنر اسلامی منجر به مهجوریت جنبه دیگر میگردد و رفع این مشکل گرچه در نظر ساده می نماید ولی در عمل تاکنون تحقق نیافته است.
6- شاید یکی از راهحلهای ابتدائی فائق آمدن به این شکاف، جمع بین مبانی حکمی و عرفانی با اصول و روشهای زیبائی شناسی در مؤسسات آموزشی و پژوهشی هنر باشد، از این رو پرداختن حوزههای علمیه به امر فلسفه هنر و زیبائی شناسی پاسخی ابتدائی به این مسئله میباشد که نوید آیندهائی متفاوت در این حیطه را میدهد.