نقدی بر کتاب تیتوس بورکهارت، ترجمهی جلال ستاری
فلسفه هنر، علم زیبایی شناسی، یکی از مهمترین دستاوردهای فلسفی دوران مدرن است. این فعالیت علمی، فلسفی، در دوران معاصر باعث شده است، تمامی متأملان و اندیشمندان موافق و مخالف مدرنیته، عکس العمل خود را نسبت به سبکها و سنتهای هنری نشان دهند.
یکی از منتقدان جدی مدرنیته، سنتگرایان (به عبارت بهتر طرفداران حکمت خالده، یا خرد جاودان) هستند. سنتگرایان با تکیه بر اصول و اشتراکات معنوی و روحانی که در سنتهای مختلف پیدا میکنند، هستی را – با آن حکمت خالده و جاودان – تحلیل و تفسیر مینمایند. از این رهگذر برای پاسخ به تجربهها و طلبهای زیباییشناختی، یک سری قواعد و قوانین را از حکمت خالده استخراج میکنند و آثار هنر سنت یا دین را با آنها تفسیر و تبیین مینمایند.
یکی از کسانی که در این عرصه، پژوهشهای جدی کرده است و از این طریق، پیشنهادهای بسیار به دردخور و ماندگاری، برای احیای هنر مقدس و یا نقد و تفسیر هنر مقدس، به اندیشمندان و هنرمندان ارائه نموده، عارف و اندیشمند نامدار سوئیسی، تیتوس بوکهارت است. وی با نوشتن کتاب هنر مقدس، نظامهای فکری و فلسفی بزرگان سهگانه (رنه گنون، فریت شووان، کومارا سوامی) را در زمینه هنر بسط دارد، و تفسیرهای روشنی از یافتههای آنها ارائه داد.
بورکهارت، هنری را مقدس میداند که صورتهای قدسی داشته باشد. به عبارت دیگر عالم قدسیت و معنا، درست است که نیاز به صورت دارد، برای تحققاش، ولی هر صورتی را نمیپذیرد. صورتی فراخور هنر مقدس است که خود ذاتاً، با معنویت و روحانیت، متحد باشد.
او در مقدمهی کتاب، فرق میگذارد بین هنر دینی و هنر قدسی؛ اولی را هنری میداند که صرفاً موضوعش مسائل دینی و مذهبی باشد، ولی صورتش میتواند از صورتهای هنری غیر دینی هم باشد.
مثلاً هنرهای رنسانس و باروک نمونه تمام عیار، هنر دینی هستند ولی هنر قدسی به شما نمیآیند از طرف دیگر هنر قدسی، هنری است که
صورتاش قدسیت را القا کند.
بعد در جای جای کتاب، مقایسه میکند هنر مقدس را با هنر مدرن. بورکهارت هدف هنر مقدس را فراخوانی و یادآوری احساسات یا انتقال تأثرات نمیداند بلکه هنر مقدس، رمزی است که انسان را از عالم ماده به عالم ماوراء پیوند میدهد. حال آنکه هنر مدرن (غیر مقدس) این امکانات را نمیتواند در اختیار انسان بگذارد.
تیتوس بورکهارت کتاب هنر مقدس را در شش بخش همراه مقدمه تنظیم کرده است، که مقدمهی کتاب به کلیات هنر مقدس و زمینهها و اهداف آن میپردازد.
بخش اول: تکوین معبد هندو. در این بخش، مباحثی را که از متون دینی به دست آورده مطرح میکند و بعد از آن به جنبههای پدیداری و زندگانی مردم، و حضور هنر در معابد هندو میپردازد، و هنر مقدس آنها را هنری میداند که تقلید از آثار دوا (deva) قلمداد میکند.
بخش دوم: «آن در منم» ملاحظاتی درباره شمایلنگاری درگاه شکوهمند کلیسای رومیوار
نویسنده در این بخش از کتاب به بررسی شمایلنگاریهای کلیسا – شمایل حضرت عیسی – میپردازد و تبیین و توجیه اینکه در هنر مسیحیت فقط یک موضوع وجود دارد که قدسیت آن هنر را تفسیر میکند.
بخش سوم: مبانی هنر اسلامی. در این بخش به بررسی مبانی و اصول هنر اسلامی پرداخته میشود. به این معنا که در درجهی اول آفریدگار هستی خود هنرمند (مصور) است و هنر الهی، تجلی وحدت در جمال و جلال است. و از این طریق هنر ارتباط تنگاتنگی با حکمت دینی دارد.
بخش چهارم: تمثال بودا.، این بخش مربوط به چگونگی وابستگی هنر بودا، به تمثال اوگل لوطوس است. از آنجایی که در هنر مسیحیت موضوع هنر فقط وجود عیسی مسیح است در هنر بودا نیز، حول تمثال بودا رقم میخورد.
بخش پنجم: منظره در هنر خاور دور. این بخش از کتاب، به اوضاع نقشنگاری و نقاشی چینیان میپردازد و نفوذ رمز و راز آئین تائو در هنر چینی را مورد بررسی قرار میدهد.
بخش ششم: انحطاط و احیاء هنر مسیحی. همچنان که از عنوانش معلوم است سیر تاریخی و تطوری، هنر مسیحیت را تحلیل میکند و نقاط فراز و فرود این هنر را تبیین مینماید.
ایشان نهتنها با بررسی آثار هنری که در دامن این تمدنها تولید شده، به متون عمیق الهی – عرفانی آنها نیز توجه دارد و مدعی است که آن آثار فقط و فقط از درون این معانی به وجود میآید و معنویت و روحانیتی که در سنتها یافت میشود فقط در صورت مخصوص خود، یعنی آثار هنر مقدس تبلور پیدا مییابد.