نقد مجموعه داستان «کافه پری دریایی»؛ نوشتهی میترا الیاتی
«کافه پری دریایی» مجموعهی هشت متن روایی کوتاه است که منهای (خاطره سهشنبه برفی) که یادمان زندهیاد نازنین نظام شهیدی است بقیه متنها داستانهای کوتاهی هستند که دارای شباهتهایی با یکدیگر میباشند و آنچه این داستانهای کوتاه را به یکدیگر شبیه کرده مؤلفههای مشترکی هستند که در بیشتر این داستانها به چشم میخورند مؤلفههایی چون جدایی زن و شوهر، دوری از خاک میهن، زندگی گذشته آدمها در اروپا و آمریکا و تأثیر آن در وضعیت زندگی امروزین شخصیتها، عشقهای رمانتیک، خیانتهای خانوادگی و غیره. پارهای از داستانها در قالبهای ابتدایی و به صورت خامدستانهای روایت میشوند و نویسنده ظاهرا کمتر در قید و بند استفاده از صناعات و شگردها و فرمهای نوین داستانی است. همچنین نویسنده به نثر و زبان خاص داستانی و بازیهای ویژهی زبانی که داستان معاصر را از قصههای سطحی متمایز میکند چندان عنایتی ندارد. البته بعضی از داستانهای این مجموعه دارای حس و حالی است که باعث میشود خواننده آنها را تا انتها و با لذت بخواند.
با نگاهی گذرا به داستانهای این مجموعه با جهان داستانی نویسنده بیشتر آشنا میشویم.
1- داستان رفاقت
رفاقت داستان مثلثی عاشقانه است که موضوع رقابت دو مرد بر سر تصاحب عشق زنی به نام شیرین، حوادثی را رقم میزند. راوی بیست و هشت سال پس از اتفاقی ناگوار که برای دوستش بهزاد پیش آمده و منجر به کوری او شده، او را همراه شیرین در یکی از خیابانهای تهران میبیند و کنجکاویاش برای پیبردن به سرگذشت آنها او را وامیدارد نقبی به گذشته بزند. داستان به لحاظ فرم از تکنیکهایی ابتدایی بهره برده و روایتی خطی و گاه ژورنالیستی از عشقی کهنه و قدیمی ارائه میدهد. زبان و نثر داستان، گزارشی و فاقد تشخص بوده و بیشتر نثری ژورنالیستی است که فاقد بازیهای زبانی است و روایت داستان نیز فاقد لایههای درونی است و هیچ رغبتی در خواننده به این که مجددا داستان را مطالعه کند به وجود نمیآورد. پایان داستان به صورت نیمهکارهای رها شده و سرانجام مشخصی ندارد.
2- داستان نرد
نرد داستان زندگی سرد و بیروح زنی مهاجر و آواره در آمریکاست که در عشق و زندگی به شکست رسیده و زندگی غمباری را میگذراند اما پدر که همیشه غمخوار و پشتیبان دختر بوده رنج مسافرت به آمریکا را به جان میخرد و در بازی از پیش طراحیشدهای میکوشد بار دیگر رشتههای پارهشدهی زندگی دختر و دامادش را وصل کند. او که از ازدواج دخترش با شوهری آمریکایی راضی نبوده و حتی در عروسیشان هم شرکت نکرده اینک در آستانهی جدایی کامل دختر و دامادش در بازی خستهکنندهی تختهنرد به عمد به داماد آمریکاییاش میبازد تا دخترش قمار زندگی را برنده شود و بدینسان ایثار و فداکاریای که مشخصهی پدران ایرانی است به نمایش میگذارد. “تام” آمریکایی اما از نتیجهی بازی راضی نیست و برگشتن خود به خانه را منوط به رفتن پدرزن از خانه میکند. مجموعه روابطی احساسی-عاطفی در داستان شکل میگیرد که بیشتر از آنکه بر پایهی عشق و علاقه باشد ترحم و دلسوزی و گاه نفرت زیربنایش است. به لحاظ فرمی داستان از فرمهای پیچیده و بسیط بهرهای نبرده و داستان (موضوع-مضمون) محور است. در این داستان هم نویسنده چندان به تکنیکها و شگردهای داستانی عنایتی نداشته و از زبان و نثری گزارشی-ژورنالیستی بهره برده و چندان در قید و بندبازیهای زبانی و ایجاد لحنهای ویژه هر کدام از شخصیتهای داستانش نبوده است و آدمهای داستان بیشتر به تیپ نزدیکاند تا شخصیتهای پیچیدهی داستانهای معاصر و مدرن، همچنین این آدمها فاقد عمق و درونگراییاند. رفتار پدر در گذشتههای دور و اختلافاتش با مادر و اینکه تا صبح از طریق موج رادیویی عربیزبان گوش به صدای امکلثوم میسپرده حالا و پس از سالها در هنگام زندگی با دختر و دامادش تکرار میشود. پدر توی هال دراز کشیده بود و از طریق موج رادیویی عربی زبان، خوانندهی زن، آوازی سوزناک و کشدار سرداده بود. درپایان بگومگوی راوی و شوهرش شاهد آنایم که پدر رادیو را خاموش کرده و از آواز سوزناک خبری نیست. گویی همهچیز به خوبی و خوشی به انتها رسیده و پدر راضی است که مأموریتی بدین سختی (آشتی مجدد دختر و دامادش) را به انجام رسانده و اینک آمادهی برگشتن به خانه (ایران) است.
3-داستان بالابر
تقابل دو نسل که هر دو از اقشار مزدبگیر و محروم جامعه هستند و بلندپروازیهای کارگر جوانی در مقابل مردی میانسال که نقش استاد کارگر جوان را دارد موضوع داستان است. کارگر جوان که سالها به عنوان وردست و همکار مرد میانسال به کار نقاشی ساختمان مشغول بوده در ایام تعطیلات عید ازدواج کرده و حالا چند روزی پس از عروسیاش آمده تا استادکارش را با خود به میهمانی خانهاش ببرد غافل از اینکه استادکار دیگر همانی نیست که قبلا بوده و علقههای گذشته بین جوان و استادش در حال گسستن بوده و استادکار تصور میکند کارگر جوان درحال دور شدن از اوست. در اینجا مثلثی عاطفی– احساسی شکل میگیرد که هر چند روابط بین اضلاع آن به روشنی و شفافیت بیان نمیشود لیکن رقابتی محسوس بین عروس و استادکار بر سر تصاحب کارگر جوان جریان دارد. البته استادکار چندان به این ازدواج رضایت نداشته و تمایل داشته که ازدواج شاگرد جوانش زیر نظر و با هدایت او برگزار گردد. کارگر جوان اما بدون مشورت با او کار ازدواجش را به سامان رسانده و اینک در آغاز زندگی مشترکش با فقر و تنگدستی روبهرو شده و درمانده و تهیدست به امید دریافت کمک مالی سراغ استادکارش رفته است. کارگر جوان به وعدههای پوچ و توخالی برادرزنش دلخوش است و آنقدر در خیالات غرق است که استادکار را نیز به رفتن از ایران و زندگی در غربت دعوت میکند اما استادکار که سرد و گرمکشیدهی روزگار است او را اندرز میدهد و میکوشد او را به سر کار سابقش برگرداند.
موضوع مهاجرت از ایران و رؤیای زندگی در خارج از کشور در این داستان حضوری چشمگیر داشته و سراب زندگی بهتر در خارج از کشور بر روابط بین آدمهای داستان سایهی سنگینی انداخته است. به لحاظ فرم و تکنیکهای داستانی نیز نویسنده هرچند از فرمهای پیچیده و مدرن کمتر بهره برده لیکن در پرداخت شخصیتها و فضاسازی موفق عمل کرده و آدمهای داستان از تیپهای رایج درقصههای ایرانی فاصله گرفته و به شخصیتهای ویژهی داستانهای مدرن و معاصر نزدیک شدهاند.
4- داستان آسمان خیس
شکست در زندگی زناشویی، خیانت شوهر در حق زنش، سردی و بیروحی زندگی و جستن مفرّی برای گریز از زندگی نکبت، تمهای اصلی داستان آسمان خیس است. سارا زنی میانسال است که دچار خیانت مهرداد شوهری هوسران شده که او را رها کرده و به خارج از کشور رفته است. او اکنون باسرنوشت غمبار مینا دخترش دست و پنجه نرم میکند و با مروری بر زندگی گذشتهی خود و خواهر و مادرش کمکم به ناامیدی و یأس نزدیک میشود.
داستان آسمان خیس نوعی داستان فمینیستی است که با مکث روی زندگی تلخ زنانی چون سارا و شرح ستمهایی که مردانی چون مهرداد در حقشان روا داشتهاند میکوشد ستیز و جدال این زنان با مشکلاتشان را نشان دهد. داستان به لحاظ فرمی و تکنیکی نسبت به داستانهای قبلی مجموعه از تکنیکهای مدرن بیشتری بهره برده و فرمهای نوین داستاننویسی را بهکاربرده است. هیجانات روحی و تلاطمات درونی شخصیت سارا با ظاهر آشفته و مرددش به خوبی عیان میشود و شخصیت سارا در مرز عصیان و پذیرش سرنوشت در نوسان است. ترافیک شلوغ خیابانهای تهران در نزدیکی ایام تعطیلات نوروزی و حضور حاجیفیروزهایی که میان ردیف ماشینها در حرکتاند و به تنهایشان پیچ و تاب میدهند و دایرههای زنگیشان در هوا میلرزد با درون ناآرام، عصیانزده و خشمگین سارا در تقابل و تعاملی شگرف قرار میگیرد و سماجت راننده ماشین مسافرکش که میکوشد باب آشنایی و صحبت را با سارا باز کند بر عصبیت و آشفتگی سارا میافزاید. سرانجام در پایانی تکاندهنده سارا از درون فضای پرتشنج ماشین به بیرون فرار میکند.
5- داستان زیر باران
جدایی زن و شوهر، و کودکی که سرگردان میان آنهاست و محرومیت از سقفی مشترک که بتواند یک بار دیگرخانواده را گرد هم آورد، از مضامینی است که در بیشتر داستانهای این مجموعه وجود دارد. این موضوع درونمایهی داستان زیر باران نیز هست. زن در انتظار آمدن پسرک مدتها زیر بارانی تند کنار خیابانی شلوغ زیر چتر ایستاده است. سر و لباس زن نشان از مشکلات اقتصادی و فقر او دارد مثلا وقتی قدم برمیدارد لبهی ریشریش پانچواش روی هم موج میخورد. زن اما بیتوجه به مشکلات گوناگون زندگیاش میکوشد دل پسرک را به دست آورد گویی میترسد در رقابت با شوهر سابقش بر سر تصاحب مهر پسرک کم بیاورد. مثلث معروف احساسی-عاطفی که در همهی داستانهای قبلی این مجموعه وجود داشته در این داستان به صورت برجستهای نمود پیدا میکند. مثلثی که البته تمام اضلاع آن عواطف انسانی نیست و گاه حس نفرت و انتقام خصوصا بین زن و شوهر سابق در آن دیده میشود. پسرک اما منطق درونی زندگی کنونی را نمیفهمد یا نمیتواند قبول کند. برای او جدایی از پدر یا مادر بسیار سخت و دردآور است و او همچنان در آرزوی زندگی گذشته و بودن زیر سقفی مشترک است؛ آرزویی که اینک به رویایی دور شبیه است.
او غیر مستقیم از مادرش درخواست میکند پدرش نیز در مراسم جشن تولدش حضور داشته باشد و عکسهای یادگاری بیندازند. نویسنده در این داستان چندان در قید و بند استفاده از فرمها و تکنیکهای ویژهی داستانی نیست و ترجیح داده با فرمی ساده روایت داستانش را پیش ببرد و زبان و نثر داستان نیز گزارشی-ژورنالیستی است. تأثیر خشونت در زندگی گذشتهی زن و شوهر با وجود آنکه مدتها از آن دوران گذشته، همچنان در زندگی کنونی پسرک حضوری پررنگ دارد، مثلا آنجا که زن به رگ ورمکردهی گردن پسرک نگاه میکند و میگوید:
-کتککاری کار آدمای بده
پسرک جواب میدهد:
-خب بابایی میگه فحش دادنم کار آدمای بده
داستانِ زیر باران نسبت به داستانهای قبلی مجموعه، داستانی صمیمیتر است.
6- داستان نامه به یک دوست قدیمی
نوشتن داستان به شکل نامهنگاری فرمی است که نمونههای موفق و ناموفق بسیاری دارد. اگرداستانهای (معصوم اول) هوشنگ گلشیری و (بشکن دندان سنگی را) شهریار مندنیپور توانستهاند در قالب و فرم نامهنگارانه داستانهای درخشان و ماندگاری باشند در عوض با انبوه داستانهای ناموفقی روبروییم که بافرم و قالب نامهنگاری نوشته شدهاند. داستان نامه به یک دوست قدیمی داستانی ضعیف است که نتوانسته حتی در حد و اندازهی داستانهای قبلی خود این کتاب ظاهر شود. خیانت مردی که کارگردان سینماست و با پول و سرمایهی زنش فیلم میسازد و مسئلهی ارتباط مرد خیانتکار با زنان گوناگون و رنجی که از این بابت متوجه رویا، شخصیت زن داستان است، درونمایه اصلی است و مثلث معروفی که در همه داستانهای پیشین مجموعه وجود داشته در اینجا محور اصلی است. فرم نامهنگارانهی داستان باعث میشود تا راوی همهی آنچه را بر دل داشته و این سالها نمیتوانسته رودررو به کسی بگوید به صراحت در این داستان بیان کند. این داستان از آن جهت که به زندگی خصوصی هنرمندان معاصر میپردازد واجد اهمیت بیشتری نسبت به داستانهای قبلی مجموعه است. راوی که در پی افشاگری و برملا کردن رازهای زندگی دیگران بوده است اکنون به افشاگری رازهای زندگی خود و دوستش مشغول است و این بار خود و دوستش سوژه افشاگریها شدهاند. فرم نامهنگارانه باعث ایجاد امکاناتی برای راوی است که در بعضی از شیوههای دیگرِ روایت میسر نمیشود.
7- خاطرههای سهشنبه برفی
متنی که «خاطرههای سهشنبه برفی» نام دارد داستان نیست زیرا فاقد همهی آن عناصری است که یک متن روایی را تبدیل به داستان مینمایند. این متن سوگیادی درمرگ نازنین نظام شهیدی شاعر مطرح معاصر و داور مسابقهی شعر مجلهی کارنامه است. متن از جلسه میهمانی منزل خانم نگار اسکندرفر مدیر مسئول و صاحب امتیاز مجلهی کارنامه شروع میشود و در ادامه قطعاتی ازشعرهای زندهیاد نازنین نظام شهیدی در متن آورده میشود. به نظر میرسد جای چنین متنهای رمانتیکی در مجموعهای داستانی نیست و معلوم نیست چرا متنی با این مشخصات در این مجموعه داستان گنجانده شده است.
8- داستان کافه پری دریایی
این داستان را میتوان بهترین و تکنیکیترین داستان مجموعه دانست. مکان حوادث داستان یادآور جغرافیای شهرهای جنوبی ایران و زمان داستان مربوط به سالهای قبل از انقلاب است. حضور پری دریایی در متن داستان جنبه جادویی بودن بدان بخشیده و روایت داستان به صورت همزمان بر بستر واقعیتهای بیرونی و توهمات ذهنی راوی جریان دارد. حوادث خشن داستان در برکهی ذهن راوی موجهایی ایجاد میکنند که چون دوایر متحدالمرکز مدتها در تلاطماند. این داستان برخلاف بیشتر داستانهای قبلی مجموعه دارای طرحی بسیط و مدرن است و آدمهای داستان دارای تشخص ویژه بوده و به لحاظ تباین روانشناختی هر کدام از آنها رفتاری خاص و ویژه دارند. از طرفی دیگر عنصر آشناییزدایی در متن روایت داستان دیده میشود و نویسنده در پارهای موارد حوادث و عناصر آشنا را به نحو غریب و ناآشنایی برایمان به نمایش میگذارد. در این داستان حس نوستالژی گذشته در جان راوی خلیده و کوشیده تصویری رنگین از دورانی از دست رفته ارائه کند. خشونت فیزیکی و مردانه علیه زنان در این داستان در نهایت خود است تا جایی که حتی آقا ناظم مدرسه نیز که ظاهرا انسانی فرهنگی است در این خشونت فراگیر افرادی مثل حسین گنده و عباس گوشهگیر و دیگر لمپنها را یاری میکند. وجود لمپنها و نقش موثر آنها درجریان حوادث داستان یادآور غلبهی عناصر غیر فرهنگی و لمپنمآب بر فضای اجتماعی سالهای قبل از انقلاب است.