«کمدی جدی است، کاملاً جدی. هرگز سعی نکنید خندهدار باشید! بازیگران باید جدی باشند و این موقعیت است که باید مضحک باشد». مل بروکس
هیچ کس فکر نمیکرد باستر کیتون که در زمان خودش هرگز با اقبال عامه مخاطبان مواجه نشد پس از سالها به قدری ارج و قرب پیدا کند که گهگاه در اعتبار (و نه شهرت) به چاپلین هم پهلو بزند. کیتون کمدینی «صورتسنگی» بود که مخاطبان دههی 1920 کمدیهایش را سرد و بیاحساس مینامیدند و همواره چاپلین و هرولد لوید و حتی گاهی هری لنگدون چاق و خپل را به هیکلِ نحیف، قدِ کوتاه و میمیکِ مأیوسانه او ترجیح میدادند. البته کیتون از آخرین کمدینهایی است که در دوران صامت ظهور کرد و قبل از اینکه وی در سال 1920 کار جدیاش را با فیلم «یک هفته» شروع کند دیگر بزرگان اسم و رسمی پیدا کرده بودند و شهرت عالمگیری داشتند. شاید بتوان مکس لندر فرانسوی و ارنست لوبیچ آلمانی را اولین کمدینهای جدی تاریخ سینما دانست اما نخستین بار چاپلین بود که در قامت یک ستاره وارد میدان شد و با طرفداران جهانیاش کمدی را به مهمترین و فراگیرترین ژانر سینمای صامت تبدیل کرد. سینمای در دوران صامت به دلیل فستموشن بودن تصاویر در ذات خود با نوعی اغراق همراه بود که یکی از اصلیترین خصیصههای ژانر کمدی به شمار میرود. به علاوه سینما در دورانی ظهور کرد که نمایشهای سیار، صحنهای و وودویل رونق زیادی داشتند و همین نمایشها و عوامل تولید آنها بعدها به کمک فیلمهای سینمایی آمدند. کیتون که به دلیل شغل پدر و مادرش در یکی از گروههای سیار نمایشی رشد کرده بود نه مانند چاپلین بر موج احساسات مخاطب سوار میشد و نه مانند لوید با جستوخیزهای فیزیکی توجه تماشاگر را به خود جلب میکرد. وی حتی مانند هری لنگدون ظاهر مضحکی هم نداشت تا با تکیه بر آن توجهی به خود جذب کند.
کمدینها عموماً شخصیتهایی تاریخمصرفدار هستند که به سختی میتوانند در گذر زمان مخاطب خود را حفظ کنند و به همین دلیل هر دورهی زمانی کمدین مخصوص به خود دارد که با ظاهر و ابزار جدید به جدال با مخاطب مشغول میشود. کمدینها اگر هوس استمرار داشته باشند محکوم به تغییر و تحولاند که البته معمولاً به شکست میانجامد و با اقبال مواجه نمیشود (چاپلین در این میان یک استثنا است که در مطلبی دیگر به او میپردازم). به همین دلیل است که کمدینهای ساده و تا حدی ابله سینمای صامت با پیدایش سینمای ناطق جای خود را به کسانی مانند برادران مارکس میدهند که در شرارت زبانزد عام و خاصاند. البته گاهی اوقات کمدینهای جدید بعد از چند سال به اسلاف خود ارجاع میدهند وخصایص آنان را تکرار میکنند. نمونهاش جک لمون در فیلم «آپارتمان» که در سال 1960 به معصومیت و استیصال کمدینهای دوران صامت بازمیگردد و از مؤلفهای آنان استفاده میکند.
کیتون کمدینی است که برخلاف رقبایش رویهای معکموس را طی کرد و با گذشت زمان به محبوبیت و اعتباری رسید که مطمئناً در دههی 20 خوابش را هم نمیدید! نوع کمدی وی متأثر از جو زمانه در قالب اسلپ استیک و تا حدی کمدی موقعیت بود. به عنوان مثال در «ژنرال» که محبوبترین و مهمترین فیلم وی به شمار میرود هم عناصر اسلپ استیک وجود دارد و هم داستان در بستر نوعی کمدی موقعیت پیش میرود. کیتون در این فیلم یک مهندس لوکوموتیو است که دست بر قضا به خط مقدم جنگ پا میگذارد (کمدی موقعیت) و مجبور میشود برای حفظ جان خود و دلدادهاش شخصاً به مبارزهای پر زد و خورد و سرشار از جنب و جوش با شمالیها تن بدهد (اسلپ استیک). وجه تسمیهی اسلپ استیک به چوبهایی برمیگردد که بازیگران کمدیا دلارته به هم میزدند تا اسباب سرگرمی تماشاگران فراهم شود و جالب اینکه دشمنان کیتون در صحنههایی هیجانانگیز از «ژنرال» برای جلوگیری از پیشروی لوکوموتیو کیتون از الوارهای چوبی استفاده میکند که نمونهاش را در تصویر میبینید. البته این الوارها کجا و چوبهای کوچک کمدیا دلارته کجا!
کمدینهای دوران صامت مانند دیگر ستارههای بازیگری به خدمت استودیوها و شرکتها درمیآمدند و در سایهی امکانات آنها فعالیت و رشد میکردند. مثلاً چاپلین در شروع فعالیتش و قبل از اینکه پایهگذار یونایتد آرتیتس شود برای مک سِنِت در شرکت کی استون کار میکرد. لوید هم کمدین شرکت رقیب یعنی هال روچ بود. کیتون هم بعد از چند سال پادویی در نمایشهای این و آن فعالیت خود را با برادران شنک آغاز کرد که شروع چندان موفق و معتبری نبود. سبک کاری کیتون درست همان چیزی است که مل بروکس در جملهی ابتدای مطلب، یادآور شده است. جدیت، اصلیترین مؤلفهای است که در سبک وی وجود دارد و به همین دلیل تماشاگران آن سالهای سینما چندان با فیلمهایش ارتباط برقرار نمیکردند. صفت صورتسنگی برای او که از داستانی نوشته ناتالی هاوثورن اقتباس شده به خوبی گویای این ویژگی فیلمهای وی است. کیتون به کمدی لحظهای اعتقادی نداشت و به همین دلیل هنگام تماشای فیلمهایش مجموعه اتفاقات و رویدادهایی که بر سر شخصیتهای فیلم میآید مضحک به نظر میآیند و کمتر از شوخیهای تصویری زودگذر استفاده میشود. از این نظر کمدی وی با نوعی دقت در پرداخت و جزئیات کارگردانی و فیلمنامهای همراه است که حتی در فیلمهای آن زمان چاپلین هم پیدا نمیشود. او هم مانند چاپلین و لوید از بدل استفاده نمیکرد و اتفاقاً در فیلم «شرلوک جونیور» به همین خاطر گردنش به شدت آسیب دید. البته کیتون به لحاظ شخصیتی کمدینی را به نمایش میگذاشت که در آثار رقبا کمتر به چشم میخورد. اگر کلبی مسکلی و بدبینی وی در دههی 20 مانع فروش فیلمهایش شد در سالهای بعد که مخاطبان به دلیل شرایط زمانه سرخوشی بیمورد را برنمیتابیدند به نقطهی قوتش تغییر شکل داد. همین چند سال پیش مجموعهای از فیلمهایش در جشنوارهی کن در بخشی ویژه به نمایش درآمدند و اتفاقاً بسیاری از منتقدان خصوصاً جوانتر که کمتر فیلمهایش را دیده بودند زبان به ستایش گشودند موج تحسین را در نوشتههای خود به راه انداختند. در نظرسنجی مشهور مجلهی سایت اند ساوند در سال 2002 هم فیلم «ژنرال» پانزدهمین فیلم برتر تاریخ سینما انتخاب شده است؛ همان فیلمی که تماشاگرانش را در سال 1927 دلزده و سرخورده کرده بود. از ظواهر امر چنین برمیآید که کیتون از زمانهی خود بسیار جلوتر بوده است و اعتبار این روزهایش هم از چنین منظری تفسیر میشود. ظاهراً فرزند زمانه خویش بودن در سینما چندان کاربرد ندارد!