خودآگاهی نخستین اصل بنیادین نگارش عمیق است. اهمیت خودآگاهی از این جهت است که وقتی شما خود و جهانتان را بدون پیشداوری و همراه با صداقت و امانت مشاهده کنید به یک نگاه روشن دست مییابید. اگر شما یک تصویر واقعی از تواناییها و ناتوانیهایتان نداشته باشید احتمالاً بیش از حدِ نیاز، کوشش خواهید کرد.
هر نویسندهای تواناییها و ناتوانیهایی دارد که دانستن و پذیرفتن آنها مهارتش را افزایش خواهد داد. هیچ نویسندهای در تمام فنون نگارش کامل نیست.
این طبیعت ماست در بازی با مهارتهایمان. اگر واقعاً با گفتوگو و تبادل نظر رابطهٔ خوبی داشته باشیم با رضایت از آن استفاده خواهیم کرد و اگر اهل تفاهم نباشیم در بخشهای خلق شخصیت در نوشتهمان ناکام خواهیم بود. این طبیعی است. اما برای رشد کردن باید در فضای رنج حرکت کنیم. باید بیاموزیم به همان راحتی که در اقیانوس تفاهم شنا میکنیم در رودخانهٔ تبادل نظر هم به پیش رویم. یکی از وظایف شما این است که صادقانه ارزیابی کنید که از کدام بخش فرایند نگارش، بیشتر لذت میبرید و در کدام بخش انگشتانتان را گاز میگیرید.
اجازه دهید به قواعد اساسی نگارش بنگریم. قواعد کلید کلمات هستند. همهٔ کتابهای درسی انگلیسی در حوزهٔ نگارش خلاق طرح کلی این قواعدند. اصطلاحات گوناگون از کتابی به کتاب دیکر اندکی متفاوتند ولی میتوانیم آنها را در دو بخش اساسی خلاصه کنیم: پیشنویسی و بازنویسی .
پیشنویسی همچنین طوفان مغزی، نگارش آزاد، کشف، پرسشگری و جوشش نیز نامیده میشود. اینجا فضای کشف است. اینجا جایی است که حقیقتاً آزادیم. بدون مانع و بیرون از خودسانسوری میتوانیم در امتداد یک چشمهٔ آگاهی بنویسیم. در اینجا نباید بابت چیزهایی مثل دستور زبان یا پاراگرافبندی نگران باشیم. اینجا هر چه بنویسیم میتواند گامی باشد که ما را به مرحلهٔ بعد راهنمایی میکند. این اولین جرعهٔ نگارش شماست. اینجا جهان روشن و شگفتی تمام است. اینجا جایی است که ما رجز میخوانیم، آغازهای دروغین [تخیلی] را میسازیم، میفهمیم که کاراکترهایمان چه کسانی هستند و خودمان را شگفتزده میکنیم.
پیشنویس فضایی است که شنیدن و سرآغاز و روزنه را در خود قرار میدهد. همه چیز لذتبخش است. ایدههای ما استحکام بیشتری یافتهاند. با کاراکترهایمان مأنوس شدهایم وبرای پیشبرد داستان تلاش میکنیم. اینجا مرحلهٔ هجوم و هیجان است. دیگر نمیتوانیم برای آغاز نگارش صبر کنیم. آرزو میکنیم همیشه در این حیرت و شگفتی باقی بمانیم. هر نویسندهای که این مرحله را دوست دارد احساس میکند که اکنون در پوست خود نمیگنجد.
اما این را بدانید: نویسندهای که در مرحلهٔ پیشنویس باقی میماند هر چند با نوشتههای شخصی و خصوصیاش احساس شادمانی میکند اما هیچ داستان یا شعر منتشر شدهای نخواهد داشت. در این مرحله فقط یک پایه و اساس میخواهیم نه یک قطعهٔ پیراسته و کامل. نویسندهای که خیال کند آنچه همان ابتدا نوشته کامل است نویسنده نیست.
بخش دومِ پروژهٔ نگارش، بازنگری است که مراحل مختلفی را شامل میشود. اکنون زمانی است که نیمکرهٔ چپ مغز را فعال میکنیم. در اینجا یک گام به عقب برمیگردیم و پیشنویس را با یک نگاه انتقادی مرور میکنیم. اکنون با استفاده از ابزار مهارتمان تراشکاری و شکل دادن به نوشته را آغاز میکنیم. اکنون میتوانیم چیزهایی که در مرحلهٔ پیشنویس، عریان (خام) بودند را به چیزهای تبدیل کنیم که توجه خواننده را جلب میکنند.
این نیروی فعال [بازنگری] در بریدن و پوست کندن [کلمات] بیرحم است. این کار [پرزحمت] است. در اینجا آتشی بهپا میکنیم تا تمام چیزهایی که در مرحلهٔ پیشنویس جمع کرده بودیم شعلهور شوند. سپس آنها را داخل آب فرو میبریم تا باصلابتترینشان باقی بمانند. ممکن است از اینکه نتیجه، مطابق خواست ما نیست منزجر یا حتی از این کار خسته شویم ولی اسّ و اساس این مرحله، کار دقیق است.
با این حال این مرحله بسیار مهیج و پرشور است. اینجا کشف مدام است. ولی این کار [پرزحمت] است. احتمالاً نویسندگانی که به مرحلهٔ پیشنویس علاقهمند بودند در سختی این مرحله جامهدری میکنند.
در اینجا نگارش را در یک فضای واقعی انجام میدهیم. سؤال مشترکی که در کنفرانسهای نویسندگان مطرح میشود این است که «در طی کار از چه تعداد چکنویس استفاده کنیم؟» در اینجا یک پاسخ منحصربهفرد وجود ندارد چرا که هر پروژهای بایستههای خود را دارد. تنها چیزی که میتوان گفت اینکه همیشه بیش از یک پیشنویس مصرف میشود. در برخی موارد بهتر است بنویسید و [برای دیگران] بفرستید؛ [مطمئناً] تأثیر چشمگیری در فضای کاری شما خواهد داشت. اولین پیشنویس تنها شروع کار است.
مرحلهٔ بازنگری زمانی است که بازمیگردیم و با نگاهی تازه نوشتهمان را از ابتدا بازبینی میکنیم. ما در اینجا دوباره آغاز میکنیم ولی با زیربنایی محکم. با گامهایی استوار شکل دادن کلمات را شروع میکنیم. همهٔ ابزارهای مهارتی که آموختهایم را به کار میگیریم. در این گام هر چه بیشتر با نگاه یک نویسنده متن را بخوانیم کمک بیشتری به خود کردهایم. اینجا همان جایی است که زوایای دید خود را انتخاب میکنید و تصمیم میگیرید که از دیالوگ کوتاه یا بلند استفاده کنید. جایی که گام [اولیه] و کشش [ثانویه] و تندیس استوار [نوشتهتان] را خلق میکنید. اکنون ویرایش و غلطگیری کنید. آنقدر عرصه را بر کلمات تنگ کنید تا فریاد آنها بلند شود. کلمات انتخابیتان را تنظیم و زوائد را حذف کنید.
سرانجام هدف این است که در یک فضای یکدست بنویسیم. ما میخواهیم اجزاء را دور هم جمع کنیم و بین پیشنویس و پاکنویس پیوند برقرار کنیم.
منبع
writing begin with the breath
فصل هشتم